صراط مستقیم انقلاب (۷)؛

اگر یک روحانی پایش را کج بگذارد، می‌گویند «روحانیون این طور هستند»!

حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: اگر خدای نخواسته، در بین روحانیون اشخاصی پیدا شوند که خلاف عمل می‌کند، این یا از نظر این است که با اصل مبنای اسلامی مخالفند یا این‌که نمی‌فهمند که این اسلام در این‌جا وضعش چه‌طور است. اگر یک روحانی پایش را کج بگذارد، می‌گویند «روحانیون این طور هستند»، نمی‌گویند «فلان آدم این‌طور است».
کد خبر: ۳۴۵۲۵۰
تاریخ انتشار: ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۲:۴۱ - 07May 2019

اگر یک روحانی پایش را کج بگذارد، می‌گویند «روحانیون این طور هستند»گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: امام خمینی (ره) از ابتدای تشکیل نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، درباره مشکلات و معضلات پیش روی کشور تدابیری را اندیشیده بودند تا انقلاب اسلامی دچار انحراف یا کج‌روی‌ نشود.

تذکراتی که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران در سال های عمر پربرکت خود دادند، به نوعی نقشه راه انقلاب محسوب می‌شود و باید در جهت پیشرفت کشور و تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی از آن‌ها بهره برد.

یکی از اقشار مهم در پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق جامعه اسلامی، «روحانیت» است که چنانچه این قشر آسیب ببیند، اسلام آسیب می‌بیند؛ لذا امام خمینی (ره) در دوران عمر پربرکت خود تذکراتی را به روحانیت داده‌اند که در ادامه بخشی از این تذکرات را می‌خوانید. 

شاید از همه قشرها، قشر روحانی مسئولیتش بیشتر باشد؛ برای این‌که، از هرکس بیشتر به اسلام نزدیک و بیشتر مورد مسئولیت است؛ انبیاء از همه‌کس مسئولیت‌شان زیادتر بوده است؛ آن‌ها در عین حالی که مسئولیت‌شان از همه بیشتر بود، به آن امری که وظیفه داشتند عمل کرده و هیچ قصوری انجام ندادند؛ لذا علمای هر ناحیه مسئولیت‌شان از سایر طوایف بیشتر است؛ این‌ها عذر ندارند، ممکن است که بسیاری از مردم عذر داشته باشند؛ مانند این‌که نمی‌دانستیم یا نمی‌توانستیم؛ اما روحانیون الآن در ایران هیچ عذری ندارند، برای این‌که راه را می‌دانند و می‌توانند کار کنند.

اگر خدای نخواسته، در بین روحانیون اشخاصی پیدا شوند که خلاف عمل می‌کند، این یا از نظر این است که با اصل مبنای اسلامی مخالفند یا این‌که نمی‌فهمند که این اسلام در این‌جا وضعش چه‌طور است. اگر یک روحانی پایش را کج بگذارد، می‌گویند «روحانیون این طور هستند»، نمی‌گویند «فلان آدم این‌طور است»؛ اگر یک بقالی کم‌فروشی کند، می‌گویند «آن بقال کم‌فروشی کرده است»، نمی‌گویند «بقال‌ها کم‌فروش‌اند»؛ این از تبلیغاتی است که شده است.

اگر یک روحانی خدای ناخواسته، یک خطایی کند، امروز این‌گونه شده است که می‌گویند روحانیون این جوری‌اند؛ [لذا] یک مسئولیت بزرگی است که اگر یک روحانی پایش را غلط بگذارد، این طور نیست که پای خودش حساب شود، پای روحانیت اسلام حساب می‌شود و شکست روحانیت اسلام است؛ این فرق دارد با آن‌که اگر کسی خطایی کند بگویند که این آدم خطا کرده است و نگویند که این صنف خطاکار است؛ از این جهت هر خطایی که از ما و شما آقایان خدای ناخواسته، تحقق پیدا کند، علاوه بر آن مسئولیت شخصی که دارید، یک مسئولیت انسانی، اجتماعی و صنفی دارید؛ برای این‌که پای همه حساب می‌شود؛ بنابراین، خودتان را یک آدم عادی حساب نکنید و حتی طلبه در مدرسه، خودش را حساب نکند که «خوب، من مثل سایر مردم یک طلبه عادی هستم، اگر یک خلافی بکنم پای خودم حساب می‌شود»؛ حتی آن طلبه‌ای که در مدرسه دارد درس می‌خواند، آن هم وقتی که یک خطایی بکند پای خودش حساب نمی‌شود؛ بلکه پای دیگران هم حساب می‌کنند.

در بین روحانیون، ائمه جمعه بیشتر از دیگران مسئولند و سر و کارشان با مردم بیشتر است تا سر و کار سایر روحانیون؛ ائمه جمعه باید خیلی مواظب باشند که خدایی نخواسته اگر در یک جایی یک چیزی اتفاق افتاد و چه شد، با جهت روحانی و جهت پدری حل کنند. اگر خدای ناخواسته، یک وقت بنا باشد که بخواهد یک اعمال قدرت کند، برای اینکه امام جمعه است، این پای خودش حساب نمی‌شود، پای روحانیت حساب می‌شود، پای اسلام حساب می‌شود. از این جهت، آن‌ها وظیفه‌شان خیلی خطیر است و باید خیلی ملاحظه کنند.

قدرت‌طلبی در هر که باشد، اسباب زمین خوردنش می‌شود. قدرت‌طلبی از هرکه باشد از شیطان است؛ می‌خواهد رییس‌جمهور آمریکا یا یک طلبه‌ای در مدرسه بخواهد قدرت‌طلبی کند یا یک امام جمعه‌ای در مرکزی که دارد؛ اگر وضع این باشد که قدرت‌طلبی در کار بیاید و کار این‌که «من این طور باید باشم» بشود، بداند که این از شیطان است.

بین آن آدمی که به حسب ظاهر قدرتمند دنیاست و دارد باز هم دنبال قدرت می‌گردد، با آن آدم زاهدی که توی یک صومعه نشسته است، در این جهت فرق نیست که اگر هر دوشان بگویند: «من این طور...»، این زاهد بگوید «من این زاهد هستم، من چه...»، یا آن بگوید «من قدرتمند هستم...»؛ هر دویش از شیطان است، بلکه این فسادش بیشتر از آن است.

خودخواهی همیشه اسباب این است که انسان را به فساد بکشد. تمام فساد‌هایی که در عالم پیدا می‌شوند، از خودخواهی پیدا می‌شوند، از حب جاه، از حب قدرت، از حب مال، از امثال این‌هاست و همه‌اش برمی‌گردد به «حب نفس» و این «بُت» از همه بزرگ‌تر و شکستنش هم از همه مشکل‌تر است. تعقیب کنید که اگر نمی‌توانید به تمام معنا بشکنید - که می‌توانید ان‌شاء‌الله - مشغول باشید به شکستن دست و پای یک همچو بتی. اگر رهایش کنید شما را به هلاکت می‌کشاند؛ این‌طور نیست که ما را رها کند، ما یک معصیتی بکنیم ما را رها کند، یک کار دیگری بکنیم زیادتر ما را رها کند. درجه به درجه پیش می‌برد تا آن جایی که دین انسان را از دست انسان می‌گیرد.

ائمه جمعه، ائمه جماعت، روحانیون محترم، باید توجه به این معنا داشته باشند که این‌ها پدر هستند از برای ملت. این‌ها با مردم باید سمت پدری داشته باشند، این‌ها با مردم باید رفتارشان رفتار پدرانه باشد. بین خودشان برادر باشند، رفتار، رفتار برادری باشد.

در هر شهری با هم در هر هفته یک روز اجتماع داشته باشند، دو روز با هم مجتمع باشند، مسائل خودشان را بگویند. اگر یک خیالی دارند، اگر یک کاری دارند او را بگویند، حل کنند بین خودشان و هیچ‌وقت یک مسئله‌ای را به خطبه‌های نماز جمعه نکشانند، چه اشکال داشته باشند به فلان استاندار، فلان حاکم یا فلان وزارتخانه و چه اشکال داشته باشند به فلان آدم یا فلان شخص. این جای خطبه نماز جمعه، جای دعوت به حق است و دعوت به تقوا و مصالح مسلمین را در او گفتن، و تعرض به این خرده‌ریزی‌ها، این‌ها از شأن ائمه جمعه خارج است؛ پرهیز کنند از این معنا.

روحانیون باید ساده زندگی کنند. آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا و حفظ کرده است، این است که ساده زندگی کردند. آن‌هایی که منشأ آثار بزرگ بودند، در زندگی ساده زندگی کردند. آن‌هایی که در بین مردم موجّه بودند که حرف آن‌ها را می‌شنیدند، آن‌هایی بودند که ساده زندگی کردند.

شاید آقایان یادشان باشد، در آن اوایلی ما که آمدیم قم، که در آن‌جا چه اشخاصی بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و این‌ها مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمی، مرحوم آشیخ مهدی و عده دیگری، و شخص نافذ آن‌جا و متقی، مرحوم آمیرزا سید محمد برقعی و مرحوم آمیرزا محمد ارباب؛ همه این‌ها را من منزل‌هایشان رفتم. وقتی انسان در آن محیط واقع می‌شد که این‌ها را می‌دید، همین دیدن این‌ها برای انسان یک درسی بود، وضع زندگی آن‌ها برای انسان، یک وضعی بود، درس بود برای انسان، عبرت بود. هر چه بروید سراغ این‌که یک قدم بردارید برای این‌که خانه‌تان بهتر باشد، از معنویت‌تان به همین مقدار، از ارزش‌تان به همین مقدار کاسته می‌شود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست؛ اگر ارزش انسان به این‌ها بود، انبیاء باید همین کار را بکنند.

انبیاء سیره‌شان را دیدید چه جور بوده است. ارزش انسان به این نیست که هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد. ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطی داشته باشد و یک دفتری و یک دستکی داشته باشد. فکر کنید و ارزش انسان را به دست بیاورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید. در کیفیتِ تحصیلِ علوم هم هرچه بروید سراغ تجملات - و ان‌شاءالله نمی‌روید - از علوم‌تان کاسته می‌شود.

بخشی از سخنان امام خمینی (ره) - ۱۶ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۴
سخنرانی در جمع علما و روحانیون شیعه و سنی

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها