به گزارش خبرنگار ساجد، پاسدرا شهید «حمیدرضا کاوهای سرچقا» در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۴۴ در استان لرستان شهرستان دلفان چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۶۷ با سمت معاون فرمانده گروهان در عملیات بیتالمقدس چهار منطقه دربندی خان عراق ارتفاع شاخ شمیران توسط نیروی نظامی رژیم بعث عراق بر اثر اصابت ترکش به دهان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
تصاویر متن نامه یک رزمنده به دوست خویش
متن نامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«بسمه تعالی
برادر محترم و از جان خود عزیزترم سلام علیکم و پس از عرض سلام و تجدید ارادت از ابراز لطف. محبت جنابعالی نهایت تشکر و قدر دانی و امتنان را دارم و تندرستی و مزید اقبال و خوشبختی آن برادر مجاهد و جلیلالقدر را از خدای متعال خواهانم. از آن نامه سرشار از محبت و ملاطفت که حاوی یک دنیا صفا بود و باعث شادی و بسی افتخارم گردید سپاسگزارم و متشکرم.
واقعاً از آن همه وفاداری و صداقت و دوستی خالصانهات لذت میبرم، برادر عزیزم تو خیال مکن که فراموش شدهای، باور کن همیشه مدنظرم هستی و آرام بخش دلم فقط آن چهره نورانیت میباشد و درک کردهام که هنگامی از هم جدا میشویم تو هم مثل من چه طوفانی در روحت بپا میشود و چگونه دلشکسته میگردی، نامهها و خیال تو در این روزهای تنهایی بهترین مونش و همدم من هستند.
مرا از یاد مبر و مطمئن باش تو دوست واقعی و مومن را هیچگاه فراموش نخواهم کرد.
حمید جان کمی هم درد دل کنم: نامهات را موقعی دریافت کردم که در غمی جانکاه و فکری سراسر رنج فرو رفته بودم و واقعاً نامهات داروی درد این حقیر بود فوری روح سوخته و افسردهام را تسلی بخشید مثل معروف: مثل آب بود که بر آتش ریخته شد.
حمید جان بعضیها مرا سرزنش میکنند، همه از گرفتگی من تعجب دارند، از همدیگر میپرسند چرا تنها مینشیند؟
چرا گوشه گیری میکند؟ افسوس آنها که از دل من خبر ندارند، آنها نمیدانند که من در چه آتشی غوطه ورم، چه آتشفشانی در وجودم درست شده است، ای کاش آنها از دل من خبر دار میشدند و این طور سرزنشم نمیکردند، آخر مگر میتوانم رازم را و آن چه را که در درونم میگذرد برایشان بگویم، هرگز!
هرچه که میخواهند سرزنش کنند، هرچه میخواهند مرا تمسخر نمایند؛ و حرفهایم را ناملایم حساب کنند و اخلاقم را ناپسند بشمارند، دلم هوای دیگری دارد. اصلاً گوشم به این حرفها نیست؛ و هرچه میگویند فقط شنیدنی است همان لحظهای که میشنوم فراموش میکنم، زیاد ناراحتت نکنم دلم نمیخواست نامه را تمام کنم، ولی عقده دلم باز شد اگر ادامه دهم ساعتها طول میکشد. معذرت میخواهم من سلامت هستم و به دعاگویی شما عزیزان مشغولم، خدا یار و نگهدارتان باد.
میبخشید: از قول برادر محترم عوض علی کرمیان سلام گرم میرسانم.
برادر حقیرت
ساعت ۸/۴۱ دقیقه شب
۱۳۶۵/۷/۲۰»
انتهای پیام/ 900