روایت‌هایی از زندگی شهید مدافع حرم «رحیم کابلی»؛

هر زمان خبر شهادتم را شنیدی سجده شکر کن/ خط شکن گردان حمزه از اولیاء خدا بود

همسر شهید کابلی گفت: «رحیم» به من گفته بود هر زمان خبر شهادتم را شنیدی سجده شکر به جا بیاور، من هم وقتی خبر شهادتش را شنیدم بدون هیچ گریه و فریادی فقط سجده کردم.
کد خبر: ۳۴۵۵۱۸
تاریخ انتشار: ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۳:۴۰ - 08May 2019

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حاج «رحیم کابلی» متولد شهر بهشهر استان مازندران از رزمندگان پیشکسوت لشکر 25 کربلا از شهدای مدافع حرمی است که در 17 اردیبهشت سال 95 در خان‌طومان سوریه به همراه تعدادی دیگر از رزمندگان این لشکر به شهادت رسید. او در دوران دفاع مقدس نیز مجال حضور در جبهه های نبرد را یافت و پس از جبهه  همچنان در مسیر جهاد، اما در سنگری دیگر به روایتگری در مناطق عملیاتی پرداخت. کابلی در سال 90 زمانی که هنوز جنگ سوریه به اوج خود نرسیده بود به همراه چند تن از دوستانش به این کشور رفت تا اینکه پس از سال‌ها مجاهدت سرانجام به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت دست یافت و پیکرش در منطقه ماند تا در زمره شهدای مفقودالاثر قرار گیرد.

هر زمان خبر شهادتم را شنیدی سجده شکر کن/ خط شکن گردان حمزه از اولیا خدا بود

خط شکن گردان حمزه از اولیاء خدا بود

«علیجان میرشکار» از دوستان شهید درباره شاخصه‌های نظامی شهید گفت: به عنوان راوی دفاع مقدس عملکرد رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا را با زبان گویا به تصویر می‌کشید. کسی که در لشکر ویژه 25 کربلا در گردان حمزه سیدالشهدا فرماندهی قسمتی از گردان را برعهده بگیرد بیانگر این است هم از نظر نظامی هم از نظر روحی و هم از نظر معنوی انسان ویژه‌ای است.

وی افزود: با سن کمی که داشت وارد جنگ شد و پس از گذشت مدتی یکی از فرماندهان گردان خط شکن حمزه سیدالشهدا در عملیات‌های مختلف شد. اگر تنها به بعد نظامی شهید کابلی بخواهم اشاره کنم جفا در حق اوست. آیاتی در قرآن هست که اوصاف اولیاء را بیان می‎کند، مثل ایمان، تقوا و خدا ترسی، من رحیم کابلی را به عنوان یک (ولی‌الله) که ویژگی‌اش در قرآن است می‌شناسم.

این رزمنده دفاع مقدس بیان کرد: توفیق داشتیم در مجموعه اندیشه ورزی سپاه استان مازندران باهم همکاری کنیم و یک ارتباط مستمر روزانه داشته باشیم، در این 25 سال رحیم را انسان ایستا ندیدم همواره فردی پویا و در حال ترقی بود. در این سال‌ها چنان خوش درخشید که امسال به عنوان شهید شاخص کانون‌های اندیشه ورزی سپاه در سراسر کشور نام گذاری شد.

از آنچه به عقیده و ایمانش مربوط می‌شد کوتاه نمی‌آمد

خواهر شهید با اشاره به ویژگی‌های شهید کابلی در خانواده بیان کرد: نگاهش با ما متفاوت بود. اگر پدرم مریض می‌شد از بین ما رحیم داوطلب بردن پدر به دکتر بود. اگر پدر قبول نمی‌کرد به اصرار خودش او را به دکتر می‌برد. از آنچه به ایمان و عقیده‌اش مربوط می‌شد هیچ گاه کوتاه نمی‌آمد.

هر زمان خبر شهادتم را شنیدی سجده شکر کن/ خط شکن گردان حمزه از اولیا خدا بود

در مراسم خواستگاری خواست بنده خوبی برای خدا باشم

همسر شهید کابلی در بیان ویژگی‌های شهید گفت: در مراسم خواستگاری گفت اولین چیزی که از تو می‌خواهم این است که بنده خوبی برای خدا، مادری خوب برای فرزندان و همسر خوبی برای من باشی. با این سه جمله حرفی برای گفتن نداشتم. گفت من از خودم هیچ چیزی جز ماهی 1800 تومان حقوق ندارم اگر پدرم امروز بگوید از خانه‌ام بیرون برو من چیزی ندارم، گفتم مهم خود شما هستید که اگر خوب باشید با کمترین امکانات هم می‌توانم زندگی کنم.

وی در خصوص حضور همسرش در سوریه گفت: زمانی که قبول کردند به سوریه برود خیلی ذوق زده و خوشحال بود و به من گفت بالاخره خواهر امام حسین (ع) من را طلبید. وقت خداحافظی طوری رفت که مجبور نباشد پشتش را نگاه کند، حتی از من خواست آبی پشتش نریزم و مجبور شدم کاسه آب را داخل گلدان بریزم.

هر زمان خبر شهادتم را شنیدی سجده شکر کن

همسر شهید درباره چگونگی مطلع شدن از خبر شهادت بیان کرد: پسرم علی منزلمان آمد. چند روزی از آقا رحیم خبر نداشتیم. دیدم علی چیزی نمی‌گوید گفت هرچه درباره بابا فکر می‌کردی درست است، گفتم مجروح شده؟ گفت نه. گفتم شهید شده؟ گفت بله، نه گریه کردم نه فریاد زدم به یاد حرف‌های حاجی که گفته بود هر زمان خبر شهادت را شنیدی سجده شکر کن سجده کردم. همیشه می‌گفت یعنی می‌شود من هم مثل حضرت زهرا (س) بمیرم و گمنام باشم؟! که همینطور هم شد.

وی به دیدار خانواده با مقام معظم رهبری اشاره کرد و گفت: زمانی که برای دیدار با مقام معظم رهبری رفتیم، ایشان در گوش «زینب سادات» نوه شهید اذان گفتند، همانجا گفتم حاج رحیم کجایی که ببینی چطور مقام معظم رهبری در گوش نوه‌ات اذان می‌گوید.

دختر شهید به رابطه خود با پدر اشاره کرد و گفت: رابطه من و پدر رابطه‌ای صمیمی بود. حجب و حیای خاصی داشتیم. روی حجاب تاکید خاصی داشت البته هیچ وقت اصرار نمی‌کرد بلکه همیشه تشویق می‌کرد، اولین بار سوم ابتدایی چادر سر کردم.

نمی دانم چه کردم که نه توفیق رفتن به کربلا را داشتم نه سوریه را!

پسر شهید کابلی از انتظار شهید برای شهادت گفت و روایت کرد: وقتی بازنشسته شد و به منزل آمد، خیلی ناراحت بود، گفت فکر نمی‌کردم روزی بازنشسته شوم و شهید نشده باشم. وقتی رفتنش به سوریه به تعویق افتاد از آن طرف بحث پیاده روی اربعین پیش آمد که دوستانش پیشنهاد دادند به کربلا برود، پدر در حال انجام کارها برای رفتن به کربلا بود، اسمش را نوشت، ویزایش را گرفت و بلیطش آماده شد تا اینکه 2 روز قبل از حرکت خبر دادند کارهای رفتن به سوریه انجام شده و باید برود. اما سوریه‌ هم کنسل شد، می‌گفت ‌نمی‌دانم چه کردم که نه توفیق رفتن به کربلا را داشتم نه سوریه را؟! گفت دیگر نمی‌توانم در خانه دوام بیاورم و به مشهد رفت.

پسر شهید افزود: در دفترچه‌ای از حالی که در مشهد داشت نوشته است که با گریه و زاری و شاید با گلایه وارد حرم امام رضا (ع) شد و وصیتنامه‌اش را در حرم نوشت. در مشهد دوباره خبر دادند کار رفتنت درست شده است.

وی در پایان گفت: پاتوق پدر راهیان نور بود، هر سال به آنجا می‌رفت و با دوستان شهیدش صحبت و خاطرات گذشته را یادآوری می‌کرد و آرام می‌گرفت.

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار