به گزارش خبرنگار دفاعپرس از زاهدان، سردار شهید «حمید قلنبر» در مردادماه 1339 در تهران به دنیا آمد. در سپیدهدم سال 1360، لحظه دیدار با محبوب فرا رسید و سفیر گلوله منافقین، افق پرواز به ملکوت اعلی را به روی شهید گشود و روح بلندش به کوی دلدار پرکشید و آن خوشترین لحظه زندگانیاش بود.
در ادامه وصیتنامهای که از این شهید بزرگوار به یادگار ماده است را میخوانید:
این کتابت وصیتنامه «بنده خداست»، حمید، فرزند محمد. و انجام آن را سفارش میکنم بر والیان خون و جسدم و حقی است برای من بر آنان که ادا کنند.
اول: برایم طلب آمرزش کنید بسیار شبها و به برادران پاسدارم که دستشان را از روی ادب میبوسم، سفارش کنید در هنگام پست بخصوص شبها، برایم طلب عفو کنند.
دوم: مقداری مقروض هستم، البته خداگواه است و دوستانم که دیناری برای خودم خرج نکردهام، مقداری را تهیه کرده و میدهم. آنچه ماند دوستانم به هر نوعی که میتوانند ادا میکنند، چرا که کاری کردهام برای خدا بوده و حالا گرفتار قرض شدهام.
سوم: که بسیار بر آن تأکید داشته و اجرایش را بر شما واجب میدانم، نحوه تشییع جنازه و دفن من است که به ترتیبی که میگویم عمل کنید: در هر ساعتی که جنازهام به دست شما رسید بشویید و بگذارید تا غروب آفتاب شود، آنگاه جنازهام را تنها چهار تن از دوستانم از سردخانه تاگور بدوش کشند.
مادرم را بگویید تو را به جان فاطمه گریه نکن، برادرم هم همینطور. از سردخانه تا گور به جز چهار نفری که اسمشان را بردم هیچ کس حق ندارد بیاید. آنها جسدم را در قبر بگذارند و رویم خاک بریزند و در کنار قبرم صد مرتبه برایم طلب عفو کنند با گفتن «ارحم عبدک یا غفور».
هیچ مجلسی در یادبودم نگیرید و برایم عکس چاپ نکنید، تمامی سعیتان را بکنید که گمنام بمیرم.
چهارم: شعرهایم را که حاصل عمر من است به رضا، برادرم و خدیجه همسرم هدیه میکنم که به آنها عمل کنند.
پنجم: خواهرها و برادرهای مرتبط با من بگویید حلالم کنند و بیشتر برای خدا بکوشند.
ششم: به همه بگویید از حقشان بر من بگذرند و برایم طلب عفو و رحمت کنند.
هفتم: برایم نماز و روزه به جای آورید.
هشتم: همه شما را به پیروی از امام و آمادگی برای قیام حضرت صاحب سفارش میکنم.
مرا حلال کنید، به مادرم بگویید مرا حلال کند، حتما من او را خیلی اذیت کردهام.
برایم طلب رحمت کنید.
انتهای پیام/