تقدم حضور در جبهه بر زندگی فردی

«سید عباس گفت: چرا به این زودی برگشتید؟ من گفتم فقط من تنها برگشتم. با ناراحتی پرسید چرا؟ گفتم با اصرار بچه‌ها برای رسیدگی به شما. ناگهان چهره‌اش برافروخته شد و گفت: شما اشتباه کردید که بخاطر من پشت به جبهه کردید!»
کد خبر: ۳۴۶۷۶۱
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۰:۴۵ - 24May 2019

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از سمنان، دوران پر رمز و راز دفاع مقدس هر روزش برگی از دفتر هزار برگ خاطرات رزمندگان است. خاطراتی که حتی تصور برخی از آنها حیرت انگیز است و این گزارش بخشی از خاطرات رزمنده و پیشکسوت دفاع مقدس «رحیم عرفانیان» از عملیات بیت المقدس است.

در سال 1362 با جمعی از برادران از شهرستان گرمسار و بخش ايوانكی از جمله شهيد «سيد نورالدين موسوی» و شهيد «محمد اشتری» عازم جبهه شديم و خود را به لشكر علی ابن ابی طالب كه فرمانده آن شهيد نام آور «مهدی زين الدين» بود معرفی كرديم و سپس آن جمع به گردان ادوات  لشكر 17 به فرماندهی برادر بسيجی «مجيد آيينه» كه جانشين ايشان هم برادر عزيزمان علی عالمی که بچه دامغان بودند، معرفی شديم و مسؤلان، گردان ادوات و گروهان دوشگاه مستقر در خط پدافندي پاسگاه زيد را كه در طول خط (4 قبضه بود)، تحويل ما دادند.

 شهيد «نور الدين موسوی» كه قبلا در عمليات بيت المقدس (آزادی خرمشهر) از ناحيه حنجره بسختی مجروح شده بود بطوری كه تقريبا چانه ايشان را تا نزديكی سينه اش با عمل جراحی دوخته بودند، در اين ماموريت حضور داشت. برادر ايشان شهيد جانباز سيد «عباس موسوی» در عمليات محرم قطع نخاع شده بود و در منزل از ايشان پرستاری مي­كردند. با توجه به اينكه فرد ذكوری جهت رسيدگی به اين جانباز در منزل ايشان قرار نداشت لذا بنده و شهيد «محمد اشتری» و «داوود طايفه خانی»  تصميم گرفتيم با سيد نور الدين صحبت كنيم كه جهت رسيدگی به برادر جانبازش به ايوانكی برگردد.

تقدم حضور در جبهه بر زندگي فردي

با اصرار فراوان ما 3 نفر و اينكه فعلا عملياتی در پيش نيست و رسيدگی به آن جانباز هم كمتر از جبهه نيست ايشان را متقاعد كرديم به ايوانكی برگردد و فردای آن روز با خدافظی از ما جدا شدند.

بعد از گذشت 15-16 روز از اين موضوع، يك روز که ستونی از نيروهای جديد وارد خط مقدم شدند، با تعجب و ناباوری ديديم سيدنورالدين هم در ميان اين ستون وارد خط شد. بعد از سلام و احوال پرسی از ايشان سوال كرديم چرا سيد عباس را باز تنها گذاشتی و به جبهه آمدی!؟

در پاسخ گفت: همين كه من به خانه رسيدم، سيد عباس گفت: چرا به اين زودی برگشتيد؟ من گفتم فقط من تنها برگشتم. با ناراحتی پرسيد چرا؟ گفتم با اصرار بچه ها برای رسيدگی به شما. ناگهان چهره اش برافروخته شد و گفت شما اشتباه كرديد كه بخاطر من پشت به جبهه كرديد! من هيچ احتياجی به شما ندارم! چه كاری واجب تر از جبهه! اگر بخاطر من آمديد سريع برگرديد و اگر بهانه است، خوددانی و خدای خودت، من هم از خدا خواسته بلافاصله با اولين اعزام به منطقه برگشتم.

 سيدنورالدين موسوی و محمد اشتری در عمليات والفجر 8 و سيد عباس موسوی در اربعين محرم سال 92 به شهادت رسيدند. روحشان شاد و يادشان پر رهرو باد.

تقدم حضور در جبهه بر زندگي فردي

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها