وصیت‌نامه شهید «احمد پاسبان»؛

شهادت پلی است که انسان را از نیستی به هستی می‌رساند

شهید «احمد پاسبان» در وصیت‌نامه خود آورده است: شهادت را همچون پلی می‌دانم که انسان را از نیستی به هستی و از پستی به بلندی و مرتبه می‌رساند.
کد خبر: ۳۴۸۲۴۶
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۱:۴۹ - 02June 2019

شهادت پلی است که انسان را از نیستی به هستی می‌رساندبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از زاهدان، شهید احمد پاسبان در سال 1347 در شهرستان زاهدان دیده به جهان گشود. وی در تاریخ چهارم آذر 1365 در عملیات کربلای چهار در جزیره ام‌الرصاص به فیض شهادت نایل آمد و مفقود الاثر شد. پیکر این شهید پس از 11 سال به دست آمد و در زادگاهش به خاک سپرده شد.

در ادامه وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید بزرگوار به یادگار مانده است، می‌خوانید:

با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و با دعا در تعجیل هرچه سریع تر در ظهور آقا امام زمان  (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با درود بر خانواده‌های معظم شهدا و مفقودین، خدایا تو را شکر می‌کنم و سپاس می‌گویم که مرا از مردن در بستر نجات دادی و من را لایق آن دانستی که در خون خویش غلت بزنم و بدنم را با خون سرخم رنگین نمایم.

خدایا تو را شکر می‌کنم که به خانواده‌ام صبر و شکیبایی عطا نمودی که در مصیبت از دست دادن یک عضو از خانواده خویش و یک یاور خویش صبر و شکیبایی نشان دادند. و بار خدایا تو را سپاس می‌گویم که به من صبر عنایت نمودی که بتوانم مشکلات جهاد در راه تو را آسان تلقی کنم و لبیک گوی حسین زمانم باشم.

خانواده عزیزم من به شما افتخار می‌کنم که زینب‌وار عزیزتان را به صحنه‌های نبرد حق بر علیه باطل فرستادید، مگر نه این است که باید برای حفظ و بقای اسلام جنگ کرد. تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست.

مادرم یادم می‌آید که زمانی شعار می‌دادیم. آیا این درست است که در این لحظات حساس امر رهبر را اطاعت نکنیم؟ آیا ما با این کاری که می‌کردیم همچون منافقان و کوفیان نمی شدیم... آه خدایا... تو را شکر می‌کنم که جزو کوفیان قرار نگرفتم.

شما نیز مادرم خدا را شکر کنید که چنین افتخاری نصیبتان شده است. چون من نیز افتخار می‌کنم، چرا که شهادت را همچون پلی می‌دانم که انسان را از نیستی به هستی و از پستی به بلندی و مرتبه می‌رساند. در آخر شما خانواده‌ام به خصوص پدر و مادرم تقاضا دارم که در آشکارا برایم گریه نکنند.

از شما می‌خواهم که از دیگر خانواده شهدا درس بگیرید، از آنانی که در شهرمان دو تن از فرزندان‌شان را تحویل خداوند داده‌اند. مادرم می‌دانم و خوب می‌دانم که حقی را که شما بر گردنم داشته‌اید، به خوبی ادا نکرده‌ام، ولی از شما می‌خواهم که به خاطر این سبک سری‌هایی که کرده‌ام من را عفو نمایید.

و شما نیز ای پدر جان ای هدایت گرم به سوی روشنی‌ها در وهله اول امیدوارم که حالتان روز به روز رو به بهبودی رود و در وهله دوم به خاطر بی‌احترامی‌هایی که خدای نکرده نسبت به شما انجام داده‌ام، عذر خواهی میکنم. البته اگر همچنین مسئله‌ای بوده است به دلیل خراب بودن اعصابم بوده است که امید آن دارم مرا مورد عفو و بخشش خویش قرار دهید.

و شما ای خواهران و برادرانم قدر این انقلاب و رهبر را بدانید. این انقلابی که جوان‌های پاکبازی چون عباس زاده‌ها و شکوری‌ها و چیت‌ندریها آن را نگه‌داری کردند و بر گردن ما نهادند. برادر و خواهرانم از شما می‌خواهم که قدر حمیده زن برادرمان را بدانید مبادا که خدای نکرده کاری کنید که احساس غربت و ناراحتی نماید.

در آخر از شماها می‌خواهم که ازتمامی اقوام و خویشاوندان و دوستان برایم حلالیت بطلبید. در ضمن بچه‌ها را من جمله: فاطمه، مصطفی، مرتضی، ساره و اسماء را ببوسید و در ضمن یادشان نگه دارید که عمویی یا دایی به اسم احمد داشته‌اند. در این جا لازم است یادآوری کنم که من مقداری بدهکاری دارم که می‌خواهم حتماً آن‌ها را ادا نمایید.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها