«کبری باقری» در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در یزد، با اشاره به حضورش در کردستان، اهواز، خرمشهر و مهاباد اظهار داشت: چنان آرزوی انقلاب در قلب و ذهن من ریشه دوانیده بود که حتی چراغ سبزهای گاه و بیگاه مسئولان دانشگاه برای خود را که بنا بر نظرشان دختری سرکش بودم، نادیده میگرفتم. در نتیجه صلاح را در این دیدم که برای کار شهری غیر از اصفهان را انتخاب کنم. قسمت من سرپرستاری شیفت شب بیمارستان فرخی یزد شد.
وی افزود: مجروحان بسیاری در دوران انقلاب و دفاع مقدس به دست من بهبود یافته و به جبههها شتافته و بعد از آن به شهادت رسیدند.
باقری که خود هم فرزند و هم خواهر شهید است و سالیان سال شجاعانه در جبهههای نبرد حضور داشته است، تاکید کرد: در زمان آزادسازی خرمشهر در عملیات بیت المقدس فقط من، وفا برزگری و یک پرستار بنگلادشی در خرمشهر بودیم.
این پرستار سالهای جنگ، خاطره روز آزادسازی خرمشهر را این گونه بیان داشت: دلم بدجوری بیقرار بود. خرمشهر، خونین شهر بود. ما سه خانم امدادگر در بیمارستان سینا کوت عبدالله اهواز بودیم. خون، زخم و درد بود و بس. با چشم خود می دیدیم که جوانان رشید چگونه برای آزادی خرمشهر پرپر میزدند.
وی ادامه داد: خبر رسید تیپ امام حسین (ع) که پدر در آن بود توسط عراقیها قیچی شده است، اما من در کمال نگرانی وظیفه ام را انجام میدادم.
باقری یادآور شد: خرمشهر که آزاد شد، من آنجا بودم. اشک، لبخند، شعف و هراس بود و آزادسازی خرمشهر با گم شدن کالبد پدرم همراه شد.
انتهای پیام/