یادداشت/ عصمت دهقانی

سنگرسازان بی‌سنگر

ای سنگرسازان بی‌سنگرᴉ نشانی از سنگرهایی را که برای برادران خود ساختید، بر پیشانی مناطق عملیاتی به یادگار مانده است، تا جوانان ما بدانند در روزگاری نه چندان دور کسانی بودند که در اوج ایثار شب و روزشان را صرف ساختن پل، سنگر و خاکریز برای رزمنده‌ها می کردند و خودشان بی‌قرار پرواز بودند.
کد خبر: ۳۵۰۲۷۵
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۳۹۸ - ۰۲:۴۰ - 24June 2019

سنگرسازان بی‌سنگر

 گروه استان‌ها دفاع‌پرس - عصمت دهقانی؛ تب دلدادگی‌ات باید بالا باشد که زیر آتش توپ و تانک و تفنگ، آن چنان دلیرانه بایستی و در ایستادنت سازندگی بار بیاوری که شهید جهادگر و ماندگار روزها شوی و نامت زینت بخش تقویم هایی باشد که روزهای صبر و استقامت را در خود ضبط کرده اند.

میدان جهاد با دشمنان، دری از بهشت، رستگاری و نجات بوده و هست. جبهه سرزمین مقدسی است که  زمین آن به انسان، زندگی آسمانی می‌بخشد و هموار محل طلوع انوار حضرت حق بر قلب بزرگمردانی گمنام بوده و خواهد بود. همان شجاعانی که عاشقانه به ندای حسین (ع) زمان خویش لبیک گفتند و آتش بی‌امان نمرودیان زمان را ابراهیم وار با جان و دل خریدند و هواهای نفسانی خویش را اسماعیل وار به قربانگاه نفس بردند.

مردانی مردی که رفتن را به ماندن و در جا زدن ترجیح دادن و نورهدایتی را از خود برجای گذاشتند که هیچ باد و طوفانی نمی تواند آن را خاموش کند. و حالا واژه شهید زینت بخش بهشت شده است.

اینجا قلب آتش است و با همین چند سطری که‌ به نام شهید متبرک می‌شود، بوی باروت، خون، گذشت و فداکاری، طنین انداز می‌شود.

و حالا به یاد سنگر سازان بی‌سنگری می‌نویسیم که از آغاز، فرهنگ جهاد در باورشان نهادینه شده بود. همان‌هایی که یا علی گویان کار را عاشقانه آغاز کردند.

برادر شهید جهاد گرم‌ᴉ شور شیدای‌ت بالا  بود که در زمان و مکان نگنجیدی و جهاد گر عرصه دفاع شدی، برای برادران رزمنده‌ات سنگر می‌ساختی  ولی خودت بدون‌سنگر بودی و درس عشقی را که در مکتب مولای خویش امام حسین (ع) آموختی در آزمون جهادگری بخوبی پس دادی و با نثار ارزنده ترین داری خود یعنی همان جان شیرینت اوج اخلاص را در تابلوی مقاومت به تصویر کشیدی.

برادر جهادگرمᴉ کوله بارت را عاشقانه بستی و گاهی وصیت‌نامه ات را همان روز اول نوشتی. با اینکه شاید جوانی کم سن و سال بودی ولی راه صد ساله را یک شبه پیمودی که اینگونه سبک بال پرکشیدن و رسیدن به معبود لیاقت می‌خواهد.

نمی‌دانم، شاید هم کودک شیرخواره ات را در گهواره بوسیدی و رفتی تا درس آزادگیت به روزگار بزرگیش برسد و تنها نام پدر،  سایه رشادت، شجاعت و آزادمرگی او بر آسمان زندگیش چتر بگستراند. شاید هم حنظله وار روزهای آغازین زندگی مشترکت را وداع گفتی و برای پرکشیدن و رسیدن، دلبستگی‌هایت را در زمین آرزهای دینویت بجای گذاشتی به این امید که در سرای امن الهی آرام بگیری.

شهری بودی یا روستا زاده، فرقی ندارد، مهم این بود که پایان راه را می‌دانستی و دست و دلت نمی‌لرزید.  مهم این بود که رفتی تا هموطنت از هجوم دشمن در امان بماند و امنیت و آرامشش مرهون سرخی خون و قدم‌های بلند و اندیشه های سبز آزدگیت باشد.

ای برادر جهاد گرمᴉ جهاد نفس مال و جان را توأمان پیمودی، بر قله‌های توفیق الهی سرافرازانه ایستادی و اکنون همرزمانت که از قافله شهادت به جای مانده اند، حسرت شهد شیرین شهادت بر دلشان مانده است.

ای  سنگرسازان بی سنگرᴉ موسی وارتن به نیل بلا زدید و امواج طوفان‌های سخت حوادث را هیچ انگاشتید. قیام و قعودتان همه برای رضای حضرت دوست بود و من و ما را در دانشگاه آزادگی و انسان سازی دفن کردید و همه او شدید.

ای سنگرسازان بی‌سنگرᴉ نشانی از سنگرهایی را که برای برادران  خود ساختید، بر پیشانی مناطق عملیاتی به یاد گار مانده است، تا جوانان ما بدانند در روز گاری نه چندان دور کسانی بودند که در اوج ایثار شب و روزشان را صرف ساختن پل، سنگر و خاکریز برای رزمنده‌ها می کردند، و خودشان بی‌قرار پرواز بودند.

و ای دلدادگان شب شکن، حالا ما بر صبر و شکیبایی‌تان، برتمام سنگرهایی که ساختید،  بر تمام سازندگی های‌تان که باعث رونق جبهه‌ها شد، بر تمام کمک رسانی‌ها و پشتیبانی‌هایتان که با جان و دل انجام دادید درود می‌فرستیم و با یادآوری بزرگ منشی و از خود گذشتکی‌تان میثاق دوباره ای با ناب ترین باورهای‌تان می‌ببندیم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها