دلنوشته به مناسبت درگذشت مادر شهیدان اعتصامی‌فرد؛

بانویی باشکوه که بوی یک بغل داغ عاشورایی داشت

مادر مانای «شهیدان اعتصامی فرد»، احرام حضور و تشرف بسته و رفته آن طرف سایه‌ها تا دلش قرار بگیرد؛ تا دوباره صورت‌های گُل انداخته پسر‌ها را ببیند و قربان صدقه‌شان برود؛ تا نگاه رشیدشان، جوانش کند؛ تا از نزدیکترین جا به خدا سلام کند.
کد خبر: ۳۵۲۹۵۹
تاریخ انتشار: ۱۵ تير ۱۳۹۸ - ۰۹:۵۱ - 06July 2019

بانویی با شکوه که بوی یک بغل داغ عاشورایی داشتگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: «زینب‌بیگم کرباسی» مادر شهیدان محمد رحیم، عبدالمجید و عبدالحمید اعتصامی فرد، در سن ۸۸ سالگی به دلیل کهولت سن دارفانی را وداع گفت. پیکر مطهر این مادر شهید روز گذشته در فسا تشییع شد و در کنار فرزندان شهیدش آرام گرفت.

میلاد کریمی دبیر ستاد فرهنگی یادمان شهدای هویزه به مناسبت آسمانی شدن این مادر شهید، دلنوشته‌ای را در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قرار داده است که در ادامه می‌خوانید.

فرق مادر شهید، با تمام مادران دیگر زمین، به این خلاصه می‌شود:

مادر شهید، پیش از آنکه مادر شهید می‌شود، «شهید» می‌شود... سه تا پسرش، شهید شده بودند. اَزَش پرسیدم چند سالته مادر جان؟ گفت: «هزار سال». خندیدم. گفت: «شوخی نمی‌کنم. اندازه هزار سال به من سخت گذشته.» پایان هزاره صبر است؛ هزاره ایستادگی؛ هزاره سختی...

مادر مانای شهیدان اعتصامی فرد، احرام حضور و تشرف بسته و رفته آن طرف سایه‌ها تا دلش قرار بگیرد؛ تا دوباره صورت‌های گُل انداخته پسر‌ها را ببیند و قربان صدقه‌شان برود؛ تا نگاه رشیدشان، جوانش کند؛ تا از نزدیکترین جا به خدا سلام کند.

مادری بهارآور که زندگی‌اش آن قدر برکت داشته تا رود، رود پشت سرش جاری شویم؛ هر چند همه هم که باشند، کفایت نمی‌کند، وقتی از بزرگی‌اش بی‌خبر مانده‌ایم و نمی‌دانیم چقدر تاریخ به امثال این مادر‌ها بدهکار است!

یک لیلای مقدس که حداقل سه بار برای همیشه، چشمانش پَرپَر شده‌اند؛ نَه روزی سه وعده؛ هر وعده، سه بار؛ هر بار، سه زخم، هر زخم، سه صلوات و قیام و قنوت شُکر؛ و من نمی‌دانم از این شهادت تا آن شهادت چند نافله باران، فاصله بوده است؟

بانویی باشکوه که بوی یک بغل داغ عاشورایی داشت و اعتبار هنوز و همیشه‌ی بهار نارنج‌های پَرپَر این شهر شُهره به شیدایی است.

مادری محکم که مثل همه مادر‌های خوبی که می‌شناسیم، خودش برای پروانه‌های پُرآوازه‌اش که فردای ایران در نگاهشان قد می‌کشید- بال و پَر دوخته است؛ بی هراس ترس از اینکه سهمش، بال‌های پَرپَر باشد!

مادری که مدام داغ جوان دیده و در تشییع کسی اشک سوگواری او را ندیده است.

بانویی که زندگی را خوب می‌شناخت و آن قدر معجزه بلد بود که سه مسیح به دنیا بیاورد تا بمانند؛ تا موریانه‌ها نام کوچک ما را به تاراج مبَرَند!

مادر مردپروری که پاره‌های دلش را به آسمان هدیه داد تا زخم زمین، پیرش نکند؛ زخم ترکش‌هایی که از در و دیوار اتاقی که عمری در آن به تماشای چشم‌های قاب شده بچه‌ها قناعت کرده بود، می‌بارید. زخم زبان را نمی‌دانم، اما خدا نکند.

مادر شهیدان اعتصامی فرد که فقط مادر سه سردار از سرزمین کربلا نیست؛ مادر انقلاب است؛ مادر ایران است که پسرانش را چنان حقی مظلوم به اسلام و ایران و انقلاب ادا کرد و تفسیری «ام البنین» گونه از اهل بیت استقامت و اصحاب صبر، ارائه کرد.

مثل امروزی که دیگر امثال او ذره ذره به آسمان نزدیک می‌شوند و از ما دور، را باید عزا گرفت، اما مهمتر از مُرده پرستی‌های عادت شده و شعاری معمول، باید از خودمان بپرسیم امثال این مادر‌ها که آبروی صبوری هستند در شهر ما، چه کرده‌اند که پسران‌شان این‌گونه بزرگ شده‌اند؟

و مثل مایی چه باید بکنیم که «اگر فرزند باید، این چنین باد»؟ سبک شناسی تربیت و زندگی مؤمنانه و مجاهدانه مادر شهید لازم است.

تا دیرتر نشده باید دست به کار شد و لحظاتی از زندگی مادران و پدران مانده و رفته شهدا را همراهی کرد؛ زندگی‌هایی که اصلا عجیب و غریب نیست و شاید برای خیلی از مادر‌های آینده این مرز و بوم، تکرار شود.

انتهای پیام/ 131

نظر شما
پربیننده ها