گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: میگویند مدافعان حرم برای پول به جبهه میروند؛ اما چه مقدار پول میتواند جایگزین ۱۲ سال چشم انتظاری شهید «خداداد حسینی» برای در آغوش گرفتن فرزند خود بشود؟ چه میزان پول خواهد توانست جایگزین حسرت فرزندی شود که پدر برای او تنها یک قاب عکس است روی دیوار و او هیچگاه معنی حقیقی پدر را درک نخواهد کرد. چه قدر پول میتواند جایگزین مرد خانه برای تمام لحظات سختی شود که همسرش باید به تنهایی با آنها مقابله کند و چه مقدار پول میتواند... اینجاست که باید کمی منصف بود و قضاوت سطحی و پیش پا افتاده نباید کرد.
شهید مدافع حرم «خداداد حسینی» در سال ۱۳۶۲ در افغانستان متولد شد. جوانی مهربان، بامحبت و پرانرژی که در انجام بنایی و کارهای برقی تبحر خاصی داشت. او برای دفاع از مظلومان راهی سوریه شد و در دومین اعزام خود در سال ۱۳۹۶ به شهادت رسید. از شهید حسینی دو فرزند پسر و یک فرزند دختر به یادگار مانده است. سومین فرزند خداداد، پس از شهادت پدر متولد شد. شهید حسینی برای ولادت «الیاس» ۱۲ سال چشم انتظار بود.
«فاطمه حسینی» همسر شهید «خداداد حسینی» در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس با اشاره به بارزترین خصوصیات اخلاقی همسر خود اظهار داشت: خداداد همسر بسیار مهربان و بامحبتی بود. او همواره دغدغه کمک به دیگران را داشت و تا رفع مشکلات مردم، آرام نمینشست. خداداد به امام حسین (ع) ارادت بسیاری داشت و برایشان نذری پخش میکرد.
وی افزود: زندگی مشترک ما روزهای شیرین بسیاری را تجربه کرد که بهترین آن زمانی بود که پس از ۱۲ سال انتظار، از وجود سومین فرزندمان آگاه شدیم. همان فرزندی که خداداد هیچگاه نتوانست او را ببیند. شوق همسرم برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) بسیار بیشتر از ذوق او برای در آغوش گرفتن پسری بود که سالهای بسیاری را در انتظار آمدنش سپری کرد.
حسینی با اشاره به این که چرا همسرش برای حضور در سوریه داوطلب شد، ادامه داد: خداداد بنایی میکرد، کارهای برقی انجام میداد و در هر هنری مهارت داشت. او با وجود تمام موفقیتهایش نتوانست در برابر ظلم به مظلومان سکوت کند و زمانیکه متوجه اتفاقات سوریه شد، دیگر تا هنگام اعزام آرام نگرفت. خداداد میگفت، «دفاع از مظلومان، وظیفه همگانی است. با حضور در سوریه نه تنها از مظلومان حمایت میکنیم بلکه از خانواده خود صیانت و حفاظت میکنیم.»
همسر شهید در خصوص چگونگی کسب اجازه همسرش برای اعزام به سوریه توضیح داد: هیچگاه شبی که حرف اعزام به سوریه را بیان کرد، فراموش نمیکنم. او گفت، «فاطمه، میخواهم به زیارت بروم. اما تا قول ندهی که مخالفتی نمیکنی، نمیگویم مقصدم کجاست.» اصرار کردم که بدانم کجا میخواهد برود. گمان کردم مقصدش کربلاست، یا شاید مشهد. اما متوجه نمیشدم که چرا تنها میخواهد برود. زمانیکه عهد بستم، مخالفت نکنم، گفت، «میخواهم به سوریه بروم.»
وی ادامه داد: هرچند که آن لحظه منقلب شدم؛ اما سکوت کردم. چرا که شرط خداداد را پذیرفته بودم. او در ادامه با بیان اتفاقات و مشکلات زنان و کودکان سوری و یادآوری مصائب حضرت زینب (س) رضایت قلبی من را کسب کرد.
حسینی با اشاره به گفتههای همرزمان شهید پیرامون رشادت همسر خود بیان کرد: خداداد تک تیرانداز بود. همرزمان وی نقل میکنند که، «به خداداد اصرار میکردیم که بخاطر فرزندی که سالها منتظر ولادتش بوده، در جنگ پیشتاز نباشد و اجازه دهد مجردها جایگزین رشادت و شجاعت او در نبرد باشند. اما او نمیپذیرفته و میگفته، من برای نبرد آمدهام و هیچ ترس و واهمهای ندارم!» او در نهایت در دومین اعزام خود به سوریه، در سال ۱۳۹۶ و پیش از ولادت سومین فرزندش به شهادت رسید.
همسر شهید با یادآوری روزهای سختی که در انتظار تماس شهید سپری شد، خاطر نشان کرد: چند روزی بود که نگاهم فقط به تلفن خیره میماند. خداداد هر روز تماس میگرفت؛ اما حالا هیچ خبری از او نبود. بالاخره تلفن به صدا درآمد؛ ولی خداداد نبود. گفتند، «همسرت مفقود شده. هیچ اطلاعی از او نداریم. انشاءالله که زنده باشد.»
وی افزود: شش ماه در جستوجوی خداداد روزهای سخت را یکی پس از دیگری گذراندیم تا اطلاع دادند شهیدتان برگشته است. پرسیدم، «چرا خودش به خانه نیامده و شما به من اطلاع میدهید که همسرم برگشته است؟» که گفتند، «او نمیتواند. چرا که پیکرش از سفر بازگشته است.»
حسینی در پایان عنوان کرد: با یقین میگویم که شهدا زنده هستند و نزد پروردگار از مقام بالایی برخوردارند. آنها صدای ما را میشوند. همیشه در مشکلات به خداداد متوسل میشوم و با او صحبت میکنم. گرفتاریهایمان نیز حل میشوند. همواره خواب او را میبینم که همچون گذشته، همه در کنار همدیگر در یک خانه زندگی میکنیم.
انتهای پیام/ ۷۱۱