به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید مدافع حرم «کریم اصل غوابش» از رزمندگان دفاع مقدس بود که پس از آغاز غائله تروریستها در سوریه، برای دفاع از حرم آل الله به این کشور رفت و پس از سالها مجاهدت، سرانجام به دست تروریستهای تکفیری در سوریه به شهادت رسید.
او که متولد سال 38 در محله حصیرآباد اهواز بود در خانوادهای پرجمعیت متولد شد. از دوران کودکی فعالیتهای انقلابی و دینی خود را با نقاشی و انجام کارهای هنری در مساجد محل آغاز کرد. در اواخر سال 65 با شهادت یکی از دوستانش عازم جبهههای دفاع مقدس شد در عملیات والفجر 10 به عنوان نیروی خط شکن شرکت کرد و در منطقه کردستان عراق شیمیایی و از ناحیه یک پا مجروح شد.
این جانباز 25 درصد سال 68 ازدواج کرد و سپس در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول به کار شد. با شهادت یکی از دوستانش به نام جبار دریساوی در سوریه او نیز عزم رفتن برای دفاع از حرم کرد و در 19 خرداد سال 94 داوطلبانه راهی این کشور شد که یک ماه بعد در روز جمعه 19 تیر مصادف با بیست و سوم ماه رمضان و روز قدس در اثر برخورد با تله انفجاری در منطقه تدمر به شهادت رسید. او که به یازدهمین شهید مدافع حرم استان خوزستان معروف است علاقه و استعداد خوبی در کارهای هنری به خصوص نقاشی داشت، همچنین دستنوشتههای زیبایی از این شهید به یادگار مانده است که به مناسبت سالگرد شهادت وی بخشی از آن را در ادامه میخوانید.
جمکران-7 فروردین 1392
بسم الله الرحمن الرحیم
یا اباصالح المهدی (عج) ادرکنی، امروز در کنار مسجد جمکران نشسته و بعد از نماز صبح مینویسم. چه بنویسم؟ از کی بنویسم؟ زبان قاصر و قلم کند و توان نوشتن ندارد.
دلم، دلم، دلم، این کلمه آشناست که همیشه میگوییم، دلم میخواهد چنین و چنان کنم، دلم میخواهد چه و چه داشته باشم و... ولی تاکی دل بستن به دنیا، ولی تاکی دل دیگران شکستن، ولی تاکی دل بدست نیاوردن، ولی تاکی دل امام را شکستن و دل به دست او ندادن، دلی که با دل امام عصر نباشد دل نیست، سنگ است، چه میخواهد امامم از من سیه روی؟ کنم ترک گنه؟! بپردازم به واجب؟ خدایا یاری کن، شوم آنچه میخواهد مولایم، تا شوم رو سپید نزد مادرش زهرا (سلام الله علیها)، که عالم نه عالمین در زیر پایش است.
الهی تو کن دعایم مستجاب، گوشه چشمی ز یار مهربانم، که نزدیک است ولی نتوان دید، متی ترانا و نراک یا بقیه الله...
دستنوشته های شهید قبل از شهادت: دفاع مقدس، دفاع در مقابل هوا و هوسها، از فطرتی خداجو و خداخواه است و شهيد فاتح مطلق اين ميدان است. اينجا سخن از يک پرواز است.
هو الشهيد
سلام بر آنهايی که از نفس افتادند تا ما از نفس نيفتيم، قامت در خون کشيدند تا ما قامت خم نکنيم و به خاک ذلت نيفتيم. سلام بر آنهايی که رفتند تا نمانند و رفتند تا بمانند و نماندند تا بميرند و امروز ماييم و رسالت آنان (به ياد آن دلاور مردان هشت سال دفاع مقدس)
چه کنم ضعیفم، خدایا خرابم، داغانم، خرد و شکستهام، تویی که شکستهها را جوش میزنی، تویی که همه را راه میدهی، تویی غفار و کریم، لطف و کرمت بی نهایت، لطفی کن و دستمان بگیر، نگذار دلسرد شوم، نگذار در صف محشر شرمنده شهدا شوم، چرا من شهید نشدم؟ چرا نتوانستم آنطور باشم که شهدا میخواهند؟ حرف میزنم ولی عمل نمیکنم، خدایا چرا جا ماندم از قافله شهدا؟ چرا باید با خاطرات شهدا زندگی کنم؟ چرا با شهدا نیستم؟ شرمنده شهدایم.
انتهای پیام/ 141