به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، سردار شهید «حاج حسین همدانی» از مریدان آیتالله شهید مدنی، دومین شهید محراب بود که هنگام اقامه نماز جمعه در در ۲۱ شهریور ۱۳۶۰ توسط منافقین به شهادت رسید. این شهید محراب از علمای بزرگی بود که سردار همدانی در طول دوران مبارزه علیه رژیم شاه در همدان با وی همراه بود.
شهید همدانی، حضور آیتالله مدنی در استان همدان را موهبتی میدانست که حضورش سبب شد بسیاری از توطئههای رژیم پهلوی، عملا خنثی شود. به زیر کشیدن مجسمه شاه مخلوع توسط عمال رژیم از ابتکارات این شهید محراب بود. در کتاب «مهتاب خیّن» به تفصیل راجع به نقش آیتالله مدنی از زبان سردار همدانی توضیح داده شده است.
«مهتاب» حاصل گفتوگوی «حسین بهزاد» با «سردار همدانی» است. بخشی از این کتاب به حضور آیتالله مدنی اختصاص دارد که در ادامه میخوانید.
ورود آیتالله
«آیتالله مدنی اصالتا اهل آذرشهر آذربایجان بود که چندین بار توسط ساواک دستگیر و تبعید شد. در جریان همین تبعیدها بود که به بیماری سل ریوی مبتلا شد. ساواک به این نتیجه رسید که آقای مدنی از این بیماری جان به در نخواهد برد. مقامات ساواک گفته بودند به جای اینکه این روحانی دم مرگ را در تبعید نگه داریم و با این کار به خصومت مذهبیها علیه خودمان دامن بزنیم، بهتر است او را به همدان بفرستیم. خانهای برایش در یکی از روستاهای اطراف همدان میگیریم و میگذاریم همانجا بماند تا بمیرد.
حوالی سال ۱۳۵۱ مامورین ساواک آقای مدنی را به همدان آوردند. آن ایام بالای شهر همدان روستای خوش آبوهوایی قرار داشت به اسم دره مرادبیگ. آقای مدنی را تحتالحفظ آوردند به این روستا بردند و آنجا خانهای برای اقامت ایشان در نظر گرفتند و در همان خانه تحت نظر بود. ظرف مدت کوتاهی اهالی روستا که مردمان فوقالعاده مذهبی بودند دور آقای مدنی جمع شدند. به تدریج آقای مدنی در منطقه مطرح شد و آوازه ایشان به همدان هم رسید.
ابتدابهساکن، ساواک چندان پاپیچ ایشان نمیشد، میگفتند مدنی در معرض مرگ است و به مصلحت نیست با ایجاد مزاحمت برای او، خودمان را در بین مردم بدنامتر از آنچه هستیم کنیم. با مطرح شدن ایشان و مشخص شدن اینکه آقای مدنی از بیماری سل شفا یافته ساواکیها بدجوری احساس خطر کردند؛ لذا دوباره آقای مدنی را تبعید کردند. منتها مردم استان مدام به محل تبعید ایشان میرفتند و حتی مخفیانه آقای مدنی را برای سخنرانی به همدان میآوردند. رفت و آمدهای آقای مدنی به همدان تا آستانه انقلاب ادامه داشت.»
تقابل آیتالله مدنی و عالمی دامغانی
«بعد از اعلام بستن فرودگاه مهرآباد تهران توسط دولت شاپور بختیار برای جلوگیری از مراجعت امام (ره) به ایران، علمای شهرهای مختلف در اعتراض به این اقدام رژیم تحصن کردند. در همدان هم اعلام تحصن شد، ولی عملاً نوعی حالت جبههگیری بین حامیان آقای عالمی دامغانی که بیشتر هوادار مجاهدین خلق بودند با طرفداران آقای مدنی وجود داشت. خود آیتالله مدنی هم با آقای عالمی دامغانی خیلی مشکل داشت. آقای مدنی به صراحت علیه مبانی عقیدتی مجاهدین خلق و گرایشهای افراطی مارکسیستی این سازمان موضع میگرفت و از طرف دیگر آقای عالمی دامغانی مدام آنها را تایید میکرد. روابط بسیار خوبی با سران مجاهدین خلق داشت چه اینکه دو تا پسرش سازمانی بودند.
در مسجد جامع همدان نمازهای آیتالله مدنی با حضور مردم اقامه میشد عمدتاً اقشار بازاری، فرهنگی، کارمند دور آقای مدنی حلقه زده بودند. ما هم به آقای مدنی گرایش و ارادت داشتیم. البته به دلیل اینکه خطکشی درست و دقیقی بین نیروهای نهضت وجود نداشت طبعاً با بچههای مسجد پیغمبر (ص) که عموماً طرفدار آقای عالمی دامغانی و مجاهدین خلق بودند هم نوعی رفاقت همراه با انتقاد داشتیم. در آن برهه کسانی که به عمق انحراف عقیدتی و انحطاط فکری سازمان واقف باشند، خیلی کم بودند. از طرف دیگر گفتمان غالب بر محیط همدان نفس مبارزه با رژیم بود؛ لذا دیگر جایی برای یقهگیری بین طرفداران آقای مدنی و آقای عالمی دامغانی باقی نمیماند.»
تدبیر آیتالله برای بهزیر کشیدن مجسمه شاه
«مردم تصمیم گرفته بودند به هر قیمت مجسمه شاه را از میدان اصلی شهر پایین بکشند. مقامات سیاسی امنیتی رژیم در استان هم خیلی نسبت به این مسئله حساس شده بودند، آیتالله مدنی برای رفع غائله ابتکار هوشمندانهای به خرج داد. به استاندار و اعضای شهربانی و ارتش هشدار داد و به آنها گفت: مردم شهر قصد دارند مجسمه را پایین بکشند و احدی توان جلوگیری ندارد اگر به این خاطر در شهر خونریزی شود اتمام حجت میکنم که مقصر شما خواهید بود.
گفتند: خوب میفرمایید چه کنیم؟
آقای مدنی گفت: خودتان همین شبانه بروید و بی سر و صدا آن مجسمه را از میدان بردارید.
به این ترتیب با تدبیر آیتالله مدنی، مجسمه شاه از میدان اصلی شهر همدان بدون خونریزی توسط خود عوامل رژیم شبانه بهزیر کشیده شد.»
فرماندهی آیتالله
«ساعت ۱۴ روز ۲۱ بهمن رادیو منع عبور و مرور اعلام کرد. عصر همان روز حضرت امام (ره) هم حکم دادند حکومت نظامی غیر قانونی است. مردم تهران به خیابانها بریزید. مردم آمدند و طرح شیطانی برای کودتا خنثی شد. حال نکته مهمی که در این رابطه ناگفته مانده نقش مردم استان همدان و در راس آنها شهید آیتالله مدنی در جهت ناکامی این توطئه است. به محض آنکه خبر حرکت تیپ ۱۶ زرهی بیستون لشکر ۸۱ از کرمانشاه به همدان رسید شهر یکپارچه جوش و خروش شد مردم برای کسب تکلیف در اطراف اقامتگاه آقای مدنی جمع شدند.
ایشان جوانهای مبارز شهر را سازماندهی کرد و برای جلوگیری از عبور تانکها از همدان به سمت تهران خودش به میدان آمد. وقتی کاروان تانکها وارد شهر شدند مردم بلافاصله به آنها هجوم بردند. انواع و اقسام سنگرهای خیابانی و موانع بازدارنده احداث کردند. عدهای از مردم شیلنگ هیدرولیک تانکها را با قیچی آهنبر بریدند. با بریده شدن شیلنگها تانکهای رژیم دیگر قدرت جابهجایی نداشتند و زمینگیر شدند. البته تیربارهای این تانکها فعال بودند و آتش پرحجمی به روی مردم باز کردند و شماری از آنها را زخمی کردند یا به شهادت رساندند.»
کمیته مدنی، کمیته دامغانی
«از فردای پیروزی، دو کمیته در همدان تأسیس شد کمیته اول را آقای عالمی دامغانی و طرفداران او درست کردند و کمیته دوم که عمدتاً هواداران حضرت آیتالله مدنی را پوشش میدادند به فرماندهی علی آقامحمدی تأسیس شد. این دو تشکل موازی، با هم مشکل داشتند به عنوان مثال احکام صادره از آقای عالمی دامغانی را کمیته طرفدار آقای مدنی قبول نداشت و احکام آقای مدنی را هم کمیته آنها به رسمیت نمیشناختند.
سرانجام در اوایل پاییز سال ۱۳۵۸ که آیتالله اشراقی داماد حضرت امام (ره) به همدان آمدند چند تحول عمده صورت گرفت. در وهله اول آقای عالمی دامغانی از امامت جمعه شهر برکنار شد و به حکم حضرت امام (ره) امامت جمعه را آیتالله مدنی به عهده گرفت. آن کمیته متعلق به طرفداران آقای عالمی دامغانی هم رسما منحل شد.»
انتهای پیام/ 161