گروه استانهای دفاعپرس – امیر سرتیپ دوم ستاد «محمدکاظم تارخ»؛ جنگی که در شهریور 1359 با تهاجم سراسری ارتش بعث عراق علیه ایران اسلامی آغاز شد و متجاوز در این تهاجم خود از حمایتهای بیشائبه کرملین و کاخ سفید و همه وابستگانشان سود میبرد، دومین جنگ طولانی مدت در قرن بیستم محسوب میشود. در این جنگ طولانی، ملت قهرمان و نستوه ایران در مقابل همه توطئهها و دسیسهها ایستادگی کرد و سرانجام از آزمونی بزرگ سربلند بیرون آمد.
ارتش بعث عراق که از حمایتهای مالی، تسلیحاتی و عملیاتی 53 کشور در طول جنگ بهره میبرد در میادین نبرد در زیر ضربات سنگین رزمندگان اسلام مضمحل گردید.
در نبردهای بزرگی چون خوارزم، ثامن الائمه (ع)، طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، محرم، مسلم بن عقیل، والفجرهای 2 و 3 و 4 و 8 و کربلاهای 1 و 3 و 5 و 6 و 9 و 10 خسارات سنگینی بر ماشین جنگی عراق وارد شد.
حزب بعث عراق آخرین گروهی را که به یاری طلبید سازمان کثیف و ملعون منافقین بود تا در کنار ارتش بعثی علیه ایران اسلامی وارد عمل شود.
سازمان منافقین با عملکرد خائنانه و اعلام قیام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی و ترور بزرگان نظام از جمله شهیدان «بهشتی»، «رجایی»، «باهنر»، «قدوسی»، شهدای محراب و ... در عراق مأوا یافتند. ارتش عراق با حمایت از سران سازمان منافقین و افراد فریب خورده این سازمان، منافقین را در نزدیکی مرزهای ایران مستقر ساختند تا از وجود آنها در هجمه علیه رزمندگان ایرانی استفاده کنند.
سازمان جهنمی که سران آن بازیچه دست صدام حسین بودند و نیروهای این سازمان در سالهای آخر جنگ هشت ساله به کرات با فریب و خدعه، خود را به خطوط دفاعی رزمندگان اسلام نزدیک کردند و با وارد آوردن ضربات به نیروهای خودی تعدادی را به اسارت بردند.
عملیاتهای منافقین از جمله «چلچراغ» و «آفتاب» از جمله عملیاتهای رزمی نفاق برای ارتش بعثی بود. رژیم عراق با قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در تیر 1366 خود را به عنوان کشوری صلح طلب به عالم معرفی کرد و همپیمانان او برای این موضوع تبلیغات گسترده انجام دادند و صدام را فردی صلحطلب و خواهان پایان دادن به جنگ به تصویر کشیدند. همین موضوع سبب شد که سازمانهای بینالمللی همچون سازمان کنفرانس اسلامی، جنبش عدم تعهد، شورای همکاری خلیج فارس ایران را جنگ طلب و ستیزهجو معرفی کرده و فشارهای زیادی را بر ایران اسلامی وارد کردند تا ایران را از دفاع مشروع باز دارند.
پس از گذشت یک سال که با فراز و فرودهایی توام بود سرانجام ایران قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را در ۲۷ تیر 1367 پذیرفت تا زمینهها برای مذاکرات صلح فراهم شود.
وزیران امور خارجه ایران و عراق قرار شد عازم نیویورک شوند که ناگهان خبر تهاجم مجدد ارتش عراق به ایران در داخل و خارج پخش گردید که در این تهاجم، منافقین در مناطقی تا 100 کیلومتر داخل عمق خاک ایران اسلامی نفوذ کرده بودند.
منافقین در جنگ عراق علیه ایران وظیفه جاسوسی و کسب اطلاعات را برعهده داشتند، اما در پایان جنگ وظیفه مهمی را این سازمان بر عهده گرفت. با اطلاعات غلطی که استخبارات عراق به منافقین داده بود این سازمان تمام توانایی خویش را برای اجرای عملیاتی که بر آن نام «فروغ جاودان» را گذاشته بود بسیج کردند. مهمترین دلایل منافقین در این اقدام جاهلانه و ناشیانه تحلیل غلط از اوضاع ملت ایران و نیروهای مسلح ایران بود.
این تحلیلهای غلط عبارت بودند از قبول قطعنامه 598 از سوی ایران که پایان یافتن حیات جمهوری اسلامی تعبیر می شد و همین موضوع یعنی پایان یافتن ظرفیتهای دفاعی ایران و عدم پشتیبانی مردم از نظام حاکم بر ایران.
با این پیش فرضها، ارتش بعث عراق با پشتیبانی از منافقین و روانه کردن آنها به داخل مرزهای غرب کشور سازمان مجاهدین را برای رسیدن به تهران و سرنگون کردن جمهوری اسلامی تحریض میکرد.
معراقی ها در «تمرچین» اقدام به حمله کردند و به منظور رسیدن به شهرستان «پیرانشهر» با چهار تیپ رزمی عملیات تهاجمی را علیه نیروهای خودی آغاز کردند ولی در مقابله با نیروهای لشکر 64 ارومیه متوقف شد و نتوانست به پیش روی ادامه دهد. در روز بعد در منطقه «طلاییه» و «کوشک» در خوزستان اقدام حمله کرد و اگر چه توانست در اولین ساعات به جاده اهواز-خرمشهر دست یابد لیکن نیروهای خودی با مقاومت و سپس یورش خود، نیروهای عراقی را مجبور به عقب نشینی کردند و تا مرزهای بینالمللی عقب راندند. در همین روز سپاه دوم ارتش عراق متشکل از لشکرهای 16 و 17 و 23 در منطقه «قصرشیرین» دست به تهاجم زدند و توانستند تعدادی از نیروهای خودی را به اسارت در آورند.
در همین روز نیز ارتش عراق مبادرت به حمله به «مهران» کرد که با ایستادگی و پایداری یگانهای لشکر ۱۶ زرهی قزوین، توفیقی به دست نیاوردند. در شرایط بسیار سخت که نیروهای خودی قرار داشتند ارتش عراق در روز سوم مرداد ۱۳۶۷ با گسیل داشتن نیروهایش از محور «قصرشیرین»، «کرند»، «خسروی»، «نفتشهر»، «گیلانغرب» و پشتیبانی از عملیات منافقین آنها را وارد خاک ایران کردند.
پشتیبانی هوایی منافقین توسط نیروی هوایی ارتش عراق به گونهای بود که نیروهای این سازمان جهنمی تا «اسلامآباد» آمدند و پس از گذشتن از «اسلامآباد» و انجام جنایتهای زیاد به سمت «کرمانشاه» پیشروی کردند تا اینکه در تنگه «چهارزبر» در زیر ضربات سنگین رزمندگان اسلام قرار گرفتند.
منافقین در گردنه «چهارزبر» چون سودای رسیدن به تهران را داشتند و نیروهای خود را در یک ستون به سمت «کرمانشاه» حرکت میدانند با سد محکمی از نیروهای خودی مواجه شدند. یگانهایی از نیروی زمینی ارتش لشکر 88 و لشکر 81 زرهی، تیپ 35 تکاور و تیپ 55 هوابرد و هوانیروز به همراه نیروهای مردمی و سپاه گردنه «چهارزبر» را گورستان منافقین کردند و «چهارزبر» مرصاد شد.
کوردلان منافق با جمع آوری نیروهای خود در قالب 50 تیپ (هر تیپ 250 نفر) با تجهیزات و ادوات سبک و متوسط که ارتش بعث عراق به آنها اهدا کرده بود در «مرصاد» نابود شدند. نیروهای منافقین پس از ورود به «اسلام آباد» فکر میکردند که هیچ مانعی در سر راه خود ندارند اما در این شهر با مقاومت نیروهای خودی مواجه و 100 نفر از آنان به اسارت نیروهای عمل کننده درآمدند ولی خیلی ناشیانه برای رفتن به «کرمانشاه» ابتداییترین اصول تامینی را هم رعایت نکردند و لذا در کمین نیروهای خودی افتادند.
تیزپروازان هوانیروز با بهرهگیری از بالگردهای هجومی خود که از پایگاههای «کرمان» و «کرمانشاه» آمده بودند جهنمی را برای منافقین در محور «اسلامآباد» به «کرمانشاه» رقم زدند و تمام ادوات زرهی و توپخانه ای آنها را منهدم ساختند.
در این عملیات 5 هزار نفر از عوامل نفاق کشته و یک هزار نفر به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند. سران این گروهک ملحد با فرار به سوی مردم از مهلکه گریختند و مجدداً به دامن ارباب خویش صدام حسین برگشتند. عملیات «مرصاد» از رزمندگان خودی عملیات «فروغ جاویدان» نفاق را به زباله دان تاریخ راند و عزت و شرف ایران را به همگان آشکار کرد.
انتهای پیام/