«محمد» در آخرین لحظات مسافر بهشت شد

خواهر شهید «محمد مُجازی» گفت: محمد به همرزمان خود گفته بود «بجنبید که در‌های بهشت دارد بسته می‌شود و من آخرین‌بار است که به خط مقدم می‌روم» و رفت و دیگر هم برنگشت تا اینکه بعد از چهار یا پنج روز، پیکر مطهرش به تهران بازگشت.
کد خبر: ۳۵۵۴۲۸
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۴:۳۴ - 26July 2019

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «زهرا مُجازی» خواهر شهید «محمد مُجازی» در نشست عملیات «مرصاد» به روایت مجاهدان سپاه «بدر»، طی سخنانی درباره برادر شهید خود، اظهار داشت: برادرم چه در زمان حیات مادی خود و چه بعد از شهادتش، برای ما عزت و سربلندی به ارمغان آورد.

وی افزود: بعد از انقلاب با این که «محمد» سن کمی داشت، اما به مسائل مذهبی، بسیار مقید بود و ما را به رعایت مسائل شرعی خصوصا «حجاب» توصیه می‌کرد؛ خودش هم خیلی زود در ۱۹ سالگی ازدواج کرد و سال بعد از ازدواجش نیز فرزندش «میثم» به‌دنیا آمد.

خواهر شهید مُجازی با بیان این‌که برادرم از ۱۶ سالگی وارد بسیج شد، گفت: یک سال مانده بود که دیپلم بگیرد، تحصیل را رها کرد و عازم جبهه شد. علی‌رغم مخالفت‌های فراوان مادرم و تأکید ایشان بر ادامه تحصیل محمد، برادرم بسیار تلاش کرد که به جبهه برود. محمد می‌گفت که «به جبهه می‌روم و تحصیلاتم را نیز ادامه می‌دهم» و بعد از این‌که به جبهه رفت نیز همزمان کتاب‌های درسی خود را می‌خواند و ادامه تحصیل می‌داد.

شهید «محمد مُجازی» بیشتر از بعثی‌ها از منافقین بیزار بود

وی ادامه داد: برادرم که نزدیک به هشت سال در جبهه حضور مستمر داشت و در اکثر عملیات‌ها شرکت کرده بود، چهار یا پنج‌بار هم مجروح شد؛ یک‌بار در عملیات «کربلای ۴» بود که ۲ انگشت دست راستش قطع و در بیمارستان اراک بستری شد. همچنین در یکی دیگر از عملیات‌ها به سرش ترکش خورد و در عملیات «کربلای ۵» نیز از ناحیه پای راست مجروح و در بیمارستان «نمازی» شیراز بستری شد و پزشک‌ها تصمیم گرفتند تا پای وی را قطع کنند؛ اما مجددا تصمیم گرفتند که یک رگ از پای چپ وی به پای راستش پیوند بزنند که اگر پیوند موفقیت‌آمیز بود، پایش را قطع نکنند و همین هم شد و پایش را قطع نکردند و انگار قسمت «محمد» این بود که در عملیات «مرصاد» شرکت کند و شهید شود؛ چراکه مراحل بهبودی وی به صورت معجزه‌آسایی طی شد و یک‌ماه بیشتر طول نکشید.

خواهر شهید مُجازی با بیان این‌که برادرم بیشتر از بعثی‌ها از منافقین بیزار بود و با آن‌ها مبارزه می‌کرد، تأکید کرد: وی معتقد بود که همیشه منافقین از پشت به ما ضربه می‌زنند و جرأت نمی‌کنند از روبه‌رو به ما ضربه بزنند. در نهایت هم در زمان شهادت، منافقین از پشت او را هدف قرار دادند.

وی ادامه داد: بار‌ها شده بود که وقتی باهم بیرون می‌رفتیم، به من می‌گفت که پشت سر خود را نگاه نکن؛ چراکه منافقین دارند من را تعقیب می‌کنند.

«زهرا مُجازی» بیان کرد: وقتی قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شد، «محمد» در تهران بود و مانند دیگر دوستان و همرزمان خود از این موضوع ناراحت شد؛ اما مطیع امر ولی فقیه بود و همیشه می‌گفت که هرچه ولی فقیه بگوید، من نیز آن را قبول دارم.

وی با اشاره به حضور برادر شهید خود در عملیات «مرصاد»، گفت: بعد از قبول قطعنامه، «محمد» سریعا روانه جبهه شد و به پادگان دوکوهه رفت؛ اما به خاطر حمله منافقین در غرب، به آن‌ها گفته بودند که باید به غرب کشور بروید؛ به همین دلیل، همراه با همرزمان خود سوار بالگرد شدند و به اسلام‌آباد غرب رفتند.

خواهر شهید مُجازی به نحوه شهادت برادر خود اشاره کرد و افزود: در تنگه «چهارزبر»، بعد از این‌که «محمد» بار‌ها  در خط مقدم به مصاف منافقین رفته و برگشته بود، همرزمانش گفته بودند که «محمد آقا شما دیگر نرو!»؛ اما وی به همرزمان خود گفته بود «بجنبید که در‌های بهشت دارد بسته می‌شود و من آخرین‌بار است که به خط مقدم می‌روم» و رفت و دیگر هم برنگشت تا اینکه بعد از چهار یا پنج روز، پیکر مطهرش به تهران بازگشت.

شهید «محمد مُجازی» بیشتر از بعثی‌ها از منافقین بیزار بود

خواهرزاده شهید مُجازی در ادامه به بیان خاطره‌ای به نقل از همرزمان دایی شهید خود پرداخت و اظهار داشت: شهید مُجازی در عملیات «مرصاد» به رزمندگان تأکید می‌کرد که نباید به منافقین رحم کنید؛ چراکه اگر به رحم کنید، آن‌ها به شما رحم نمی‌‌کنند.

وی ادامه داد: مادر شهید می‌گوید که شهید مُجازی همیشه می‌گفت اگر من در جبهه شهید نشوم، قطعا توسط منافقین شهید خواهم شد.

خواهرزاده شهید مُجازی با اشاره به یکی از ویژگی‌های شخصیتی این شهید والامقام، گفت: در مدتی که من توفیق داشتم و آثار شهید مُجازی را جمع‌آوری می‌کردم، با حجم زیادی از آثار ادبی، هنری و خوشنویسی از وی مواجه شدم که شاید هم‌سن و سال‌های من نتوانند درک کنند که شخصی با این روحیه ادبی و هنری، یک فرمانده نظامی شود و این‌گونه روحیه استقامت و صلابت در برابر دشمن داشته باشد و با این وجود بنشیند و خوشنویسی هم کند.

وی بیان کرد: موضوعی که در میان آثار شهید مُجازی نظر من را جلب کرد، این بود که نیمی از وصیت‌نامه وی مناجات است، مناجاتی که تقلیدی نیست، بلکه از دل خودش است.

شهید «محمد مُجازی» بیشتر از بعثی‌ها از منافقین بیزار بود

به گزارش دفاع‌پرس، کتاب «سوت آخر» روایت‌گر برش‌هایی از زندگی شهید «محمد مُجازی»، توسط نشر «بیست و هفت» به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار