«احمد متوسلیان» امنیت را در مریوان برقرار کرد

سردار حسین همدانی در کتاب «مهتاب خین» درباره نقش «احمد متوسلیان» می‌گوید: «آن چیزی که در بازدید از مریوان خیلی در نظرمان جلوه کرد، این بود که در مریوان امنیت وجود دارد. در شهرهای کردنشین از ساعت چهار عصر به بعد، شرایط مثل حکومت نظامی می‌شد اما در مریوان مردم می‌توانستند بی‌دغدغه در معابر اصلی و فرعی شهر آمد و رفت داشته باشند».
کد خبر: ۳۵۵۵۰۷
تاریخ انتشار: ۰۶ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۱:۴۶ - 28July 2019

عامل امنیت در  مریوان «احمد متوسلیان» بودبه گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، «احمد متوسلیان» یکی از چهره‌های مهم دفاع مقدس است که به دلیل ویژگی‌های رفتاری و اخلاقی و ماموریت بی‌بازگشتش به سوریه و اسارتش به دست فالانژهای صهیونیست به اسطوره تبدیل شده است. خواندن خاطرات دوستان و همرزمان متوسلیان می‌تواند تا حد زیادی چهره این رزمنده بی‌بدیل سال‌های جنگ تحمیلی را از هاله ابهام بیرون آورد.

در کتاب «مهتاب خین» که حاصل گفت‌وگوی «حسین بهزاد» و «سردار حسین همدانی» است به نقش متوسلیان در ایجاد امنیت در مریوان پرداخته شده است که در ادامه می‌خوانید:

امنیت مریوان

«احمد متوسلیان در بهار سال ۵۹، خیلی معروف شده بود. در سفری که از سنندج به مریوان داشتیم، خدا توفیق داد و اولین بار در ساختمان سپاه شهرستان مریوان، احمد متوسلیان را دیدیم.

شش نفر، جمع ما عبارت بودند از: بنده، محمود نیکومنظر، مهدی فریدی، سعید شمالی، صمد یونسی و محمدرضا فراهانی. سوار بر یک وانت سیمرغ راهی مریوان شدیم. حوالی ساعت ۹ صبح بود که از سنندج به قصد مریوان خارج شدیم. حوالی ظهر بود که رسیدیم به مریوان. آن روزها بعضا بچه‌های بی‌منطق، خشن و بد برخوردی بودند که عجیب عشق چریک بازی داشتند و حتی آرایش و پوشش‌شان، شبیه الگوهای نخ‌نما شده چریکی از قبیل ارنستو چه‌گوارا و فیدل کاسترو بود. با کلاه بره سیاه، موهای بلند و ژولیده سر و ریش و... اصلا جور عجیبی بودند! بعد از شنیدن اوصاف احمد متوسلیان، یک نوع کپیه و شبحی از آن سنخ اشخاص در ذهن‌مان تداعی شده بود.

حوالی ظهر بود که رسیدیم به سپاه مریوان. خودمان را معرفی کردیم و گفتیم: مسؤولین سپاه استان همدان هستیم و آمده‌ایم برای ملاقات با برادر احمد متوسلیان. معلوم شد خودش برای کاری به شهر رفته. ما را راهنمایی کردند به اتاقی در پشت ساختمان سپاه؛ آن‌جا هم محل کار احمد بود و هم حکم خانه‌ او را داشت. وارد اتاق که شدیم، خیلی کنجکاو به هر طرف سرک کشیدیم. فضای داخلی اتاق خیلی تمیز و مرتب بود. بعد از چند دقیقه، با شنیدن همهمه‌ عجیبی که از بیرون اتاق به پا شد، خبردار شدیم که دارد می‌آید. وارد اتاق که شد، همگی چشم شدیم و شروع کردیم به بررسی ظواهر او.

از موهای بلند و ژولیده سر و ریش خبری نبود. خیلی مرتب، تمیز و در قیاس با معیارهای رایج نظامیان در آن روزها؛ آراسته لباس پوشیده بود. یک پیراهن سبز رنگ فرم سپاه به تن داشت که آستین‌های آن را به دقت تا بالای آرنج تا زده بود. یک شلوار نظامی استتاری به پا داشت. یک ردیف نوار فشنگ دور کمرش بسته بود و یک قبضه تفنگ هجومی کالاشنیکف قنداق چوبی را هم از بند آن، حمایل شانه‌اش کرده بود. از همان دم در اتاق، شروع کرد به چاق سلامتی با بچه‌ها. خیلی شمرده، مؤدب و با لحنی آرام صحبت می‌کرد. از همان دیدار اول و نحوه‌ی برخوردش، فهمیدیم آدمی است جدی و بسیار منضبط.

دور هم نشستیم و احمد شروع کرد به تشریح موقعیت جبهه‌ مریوان، وضعیت گسترش نیروهای سپاه و بچه‌های گردان ۱۱۲ تیپ سوم لشکر ۲۸ ارتش در منطقه و موقعیت قوای ضدانقلاب، حدود 20 دقیقه‌ای گزارش داد. بعد شروع کرد به نالیدن از دست همه‌ مسؤولین؛ یعنی کسانی که باید به او کمک می‌کردند، اما نمی‌کردند. وقتی دیدیم احمد دارد با آن همه صداقت و صراحت با ما درد دل می‌کند، متقابلا سفره دل‌مان را جلوی او باز کردیم و برایش توضیح دادیم که خود ما در جنگ‌های کردستان، در رابطه با آن آقایان، متحمل چه مشکلاتی شده‌ایم.

برداشت خودم این است که احمد با دو منظور در آن جلسه شرکت کرد: منظور اول او، ایجاد رابطه‌ای نیمه رسمی با تشکیلات سپاه استان همدان، برای تأمین نسبی حوایج و کاستی‌های موجود در مناطق عملیاتی تابع سپاه مریوان بود. از لحاظ اسمی، سپاه مریوان تابع سپاه کردستان بود و آن‌ها می‌بایست احمد را پشتیبانی و تأمین می‌کردند، که نمی‌کردند. لذا، روی این مطلب که عده‌ای از مسؤولین ستادی و عملیاتی سپاه استان همدان به مریوان آمده بودند، حساب باز کرده بود. از آن‌جا که خودش هم در نبرد آزادسازی سنندج شرکت کرده بود، می‌دانست که در آن عملیات پیچیده و دشوار، این بچه‌های سپاه همدان بودند که گردنه‌ی سوق‌الجیشی صلوات‌آباد را از لوث عناصر مسلح ضدانقلاب پاکسازی کردند. از برش نظامی و مدیریت عملیاتی خوب بچه‌های همدان اطلاع داشتد و در آن جلسه هم به این واقعیت اشاره کرد.

اما  منظور دوم احمد از شرکت در آن جلسه، طرح تقاضای اعزام نیرو از سپاه استان همدان به مریوان بود. در آن وانفسای کمبود نیروی سپاهی با تجربه در مناطق غرب کشور، از ما توقع داشت برایش نیروی کیفی به مریوان بفرستیم. خوب که تمام درد و دل‌‌هایش را با ما درمیان گذاشت، رو کرد به سمت بنده و محمدرضا فراهانی مسؤول واحد عملیات سپاه استان همدان و گفت: من از شما دو تا برادرم، برای تثبیت موقعیت این شهر، تقاضای اعزام نیرو دارم.

حاصل آن جلسه این شد که ما قبول کردیم برایش از سپاه استان همدان، چند دسته نیروی پاسدار کیفی داوطلب به مریوان بفرستیم. بعد از جلسه، غذا آوردند. دور هم نشستیم و توی همان اتاق محل سکونت احمد ناهارمان را خوردیم. بعد از صرف غذا، احمد یکی از نیروهای زبده خودش به نام تقی رستگار مقدم را صدا زد و به او گفت: برادرجان، شما این برادرهای عزیز را ببر، قدری توی شهر و مناطق اطراف آن را به آن‌ها نشان بده و نسبت به موقعیت مریوان توجیه‌شان کن. تقی هم رفت و با یکی از نیروهای بومی برگشت و این‌ها ما را بردند برای بازدید منطقه

آن چیزی که در این بازدید خیلی در نظرمان جلوه کرد، لمس این واقعیت بود که می‌دیدیم الحق در مریوان امنیت وجود دارد. آخر خودمان قبلا چندین شهر مناطق کردنشین را دیده بودیم. اگر در آن شهرها از ساعت چهار عصر به بعد، شرایط مثل حکومت نظامی می‌شد و احدی نمی‌توانست در منطقه تردد داشته باشد، در مریوان دیدیم که دقیقا تا قبل از تاریک شدن هوا، مردم می‌توانند بی‌دغدغه و اضطراب در معابر اصلی و فرعی شهر و جاده‌های مواصلاتی اطراف آن، آمد و رفت داشته باشند.

صبح روز بعد، احمد آمد برای خداحافظی و بدرقه‌ی ما. پرسید: خب، حالا که وضعیت مریوان را از نزدیک دیدید، فکر می‌کنید بتوانید برای حفظ امنیت مردم آن به من کمک کنید؟! گفتیم: قطعا؛ قول می‌دهیم به محض مراجعت به همدان، قبل از هر کار دیگر، اول آن نیروهای داوطلبی را که لازم دارید، برای شما به مریوان بفرستیم. ناباورانه گفت: یعنی قول می‌دهید دیگر؟ گفتیم: قول مردانه!

خیلی خوشحال شد و ما را تا پای وانت سیمرغ بدرقه کرد. گرم و صمیمی، هر شش نفرمان با او خداحافظی کردیم، سوار شدیم و به همدان برگشتیم. به سرعت درصدد بر آمدیم تا به هر نحو ممکن، ترتیب اعزام چند دسته از پاسداران زبده همدان را به مریوان بدهیم. بعد از چند روز دوندگی و گزینش نیروهای داوطلب، سرانجام تحت نظارت دقیق برادرمان محمدرضا فراهانی فرمانده عملیات سپاه استان همدان، توانستیم سه دسته نیروی پاسدار ذخیره را سازماندهی و تجهیز کنیم».

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار