به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، امیر سرتیپ «اصلانزاده» فرمانده ژاندارمری کرمانشاه در زمان عملیات «مرصاد»، امروز (یک شنبه) در چهارمین نشست تاریخ شفاهی ترور که با موضوع عملیات «مرصاد» برگزار شد، با بیان این که اگر ۵ درصد از امکاناتی که به عملیات «مرصاد» اختصاص یافت به ژاندارمری داده میشد، حمله منافقین اتفاق نمیافتاد، اظهار داشت: وقتی از عملیات «مرصاد» صحبت میشود، از تنگه «چهارزبر» شروع میکنند؛ درحالی که قبل از آن نیز اتفاقاتی افتاده که کار به تنگه «چهارزبر» رسیده است.
وی افزود: در تاریخ ۲۱ تیر سال ۶۷، اطلاعات به ما رسید که منافقین به استعداد ۳ هزار نفر، با پشتیبانی سپاه یک عراق، میخواهند یک عملیاتی در منطقه کرمانشاه، قصرشیرین، سرپل ذهاب و اطراف آن انجام دهند و ما این موضوع را منتقل کردیم. روز ۲۵ تیر معاون عملیات ژاندارمری به ناحیه کرمانشاه آمد و به منطقه رفتیم و دیدیم که خاکریزهای جدیدی ایجاد شده است. وقتی مسئله را پیگیری کردم، گفتند که یک تصمیماتی را درنظر داریم که بعدا اعلام خواهیم کرد. روز ۲۷ تیر قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد توسط ایران پذیرفته و بعد از آن تاکتیک دو سوم مطرح شد؛ یعنی دو سوم نیروها برگردند عقب و یک سوم آنها پشت خاکریزهای جدید بمانند.
امیر سرتیپ «اصلانزاده» ادامه داد: بعد از چند روز یعنی ۳۰ تیر، ارتش عراق یک تک زد و قصرشیرین و اطراف سرپل ذهاب را تصرف کرد؛ ما این مطلب را منعکس کردیم و به ما اطلاع دادند که ارتش عراق در سطح منطقه شروع کرده به جمع آوری موانع فیزیکی اعم از میادین مین و سیم خاردارها و...؛ این یعنی این که مجددا آماده حمله است.
وی با بیان اینکه روز ۳۱ تیر، دومین حمله سراسری عراق در منطقه شروع شد، گفت: ما به اسلام آباد رفتیم و بعد از توجیه کردن نیروها، به طرف «پاطاق» حرکت کردیم. از طرفی عراق هم داشت به شدت جادهها را بمباران هوایی میکرد؛ زیر این بمباران دیدم که بمب آتش زا زده بودند و کنار جاده یک بچهای که در آغوش پدرش بود، هردو سوخته بودند.
فرمانده ژاندارمری کرمانشاه در زمان عملیات «مرصاد» تصریح کرد: خودم را به ایلام رساندم و سرلشکر «حسنی سعدی» را دیدم و برای وی وضعیت نیروهای خود را شرح دادم، مسئولیت حفظ یک منطقه به همراه تجهیزات را به من داد و سه روز بعد یعنی دوم مرداد سه عدد تانک به من تحویل دادند که ۲ عدد آن را به سرپل ذهاب منتقل کردم و از انبار تجهیزات گردان، آن تعداد تجهیزاتی که نیروهای من بتوانند یک ماه مقاومت کنند را گرفتم.
وی افزود: آخرین خبری که داشتیم، این بود که منافقین در «خانقین» هستند، روز سوم مرداد اعلام کردند که ارتش عراق میخواهد عقب نشینی کند و منافقین میخواهند حمله کنند. ناگهان اعلام کردند که ارتش عراق دارد آتش به اختیار عقب نشینی میکند؛ اما در واقع این آتش تهیه بود که بر سر ما میریخت. در جنگهای بزرگ معمولا ۱۰ دقیق آتش تهیه میریزند، اما عراقیها ۳۰ دقیقه بر سر گردان ما آتش تهیه ریختند و اجازه ندادند که یک نفر از سنگر بیرون بیاید. وقتی شرایط آرام شد از سنگر بیرون آمدم و به پیش راننده تانک رفتم و گفتم که حواست جمع باشد، گفت که خیالت راحت!
امیر سرتیپ «اصلانزاده» ادامه داد: منافقین از شب قبل در ارتفاعات مشرف به جاده از پاطاق تا کرند، نیرویهای خود را مستقر و در آن دوشگا مستقر کرده بودند. به افسر توپ ۱۰۶ گفتم که اولین خودرویی که خواست بالا بیاید را هدف بگیر؛ دیدم از طرفی دیگر حدود ۲۰ تا ۳۰ بالگرد فرانسوی غزل که مجهز به توپ است، جاده را بمباران و ما را محاصره کردند و تانک ما را هم منهدم کردند. این بالگردها منافقین را تا «کرند» اسکورت کردند؛ در واقع آن روزی که گفتند قرار است عراق عقبنشینی کند، طرح بر این بود که خودش عقب بکشد و به جای آن منافقین را مستقر کند.
وی خاطرنشان کرد: در واقع قتل عامی که منافقین در اسلام آباد کردند، فاجعه آمیز بود. هرکس که لباس نظامی برتن داشت که هیچ، مردم هم قتل عام کردند و حرکت کردند و در تنگه «چهارزبر» متوقف شدند؛ منافقین دقیقا در یک ستون در جاده قرار داشتند. ما نیز خودمان را با هرچه سختی بود به کرمانشاه رساندیم و اعلام کردند که در قرارگاه نجف جلسه است. در قرارگاه نجف که شهید صیاد شیرازی و دیگر فرماندهان حضور داشتند، برای عملیات تصمیم گیری شد و فردای عملیات مرصاد بود که ما در ژاندارمری یک گردان نیرو برای پاکسازی بقیه منافقین وارد منطقه کردیم.
انتهای پیام/ 113