پنج روایت از چگونگی ازدواج شهدای خراسانی؛

بخشیدن مهریه در مقابل خواندن خطبه عقد توسط امام خمینی (ره)

«فاطمه عمادالاسلامی» همسر سردار شهید «محمود کاوه» در خاطرات خود آورده است: محمود گفت «هر دختری خواسته­‌ای داره، خواسته‌­ی شما چیه؟» من هم در جواب گفتم «اگر من را خدمت امام ببرید که خطبه عقدمان را ایشان بخوانند؛ حتی مهریه هم نمی­‌خواهم».
کد خبر: ۳۵۵۸۸۷
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۱ - 11August 2019

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از مشهد، خداوند آرامش را در نهاد زن و مردی که پیمان زناشویی با هم می‌­بندند قرار می­‌دهد تا در سایه این سکینه، عشق تجلی پیدا ­کند و انسان به معبود نزدیکتر ­شود. معبودی که راز خلقت انسان را عبودیت و بندگی خود بیان می­‌دارد. این پیمان، که عهدی ماندگار است باعث تعالی و رشد روح می­‌شود؛ رشدی که، انسان را در اوج قله معنویت قرار می‌­دهد. 

تصور عموم جامعه این است که مجاهدین و رزمندگان جبهه حق به واسطه برخورداری از روح جنگ­‌آوری، نسبت به زندگی و خانواده درک عمیقی ندارند، حال آنکه همین مجاهدین که روزی همانند دیگر افراد جامعه، زندگی عادی خود را داشته­‌اند بواسطه آشنایی عمبق با مفاهیم و مبانی اخلاق اسلامی نگاه ژرفی نسبت به خانواده و زندگی مشترک دارند.

در بررسی سیره عملی شهدا به این نکته می­‌رسیم که این مقربان درگاه الهی، تشکیل خانواده و آغاز زندگی مشترک و همچنین خُوش خُلقی در زندگی را وسیله‌­ای برای نزدیکتر شدن به حق تعالی و در نتیجه دستیابی به گوهر ناب شهادت می­‌دانستند. روایت­‌هایی که مادران و همسران این شهدای والامقام در خصوص بینش آنها نسبت به تشکیل زندگی و خاطرات خوش زندگی مشترک داشتند مؤید این ادعا است.

خاطرات کوتاهی از فرماندهان شهید خراسانی در خصوص  آغاز زندگی مشترک اشاره خواهیم داشت.

دامان مولا

بی­‌بی بتول نعمتی مادر شهید «محمدرضا ارفعی» فرمانده طرح و عملیات تیپ جوادالائمه(ع)

با این که مدام به جبهه می‌­رفت، اما خیلی اصرار داشت تا ازدواج کند. روزی یکی از اقوام به او گفت: «شما با این حضور دائمت در جبهه معلوم نیست عمری طولانی داشته باشی، آن وقت می­‌خواهی داماد بشوی؟»

محمدرضا جواب داد: «شهیدی که متأهل باشد، در لحظه شهادت سرش بر دامان امیرالمومنین (ع) خواهد بود، در حالی که شهدای مجرد فقط موفق به رویت آقا می­‌شوند. می­‌خواهم بعد از شهادت سر بردامان مولایم بگذارم.»

تازه آن وقت بود که دلیل اصرارش را فهیمدم.

دامادی با لباس سپاه

مادر شهید «محمدرضا نظافت» فرمانده تخریب لشکر 21 امام رضا(ع)

دختر دایی­‌اش را برایش خواستگاری کردیم و قرار عقد و عروسی را گذاشتیم. به محمدرضا گفتم: «خانمت از من خواسته به تو بگویم که لباس سپاهت را به تن کنی و با همین لباس در مراسم عقد باشی.»

گُل از گُلش شکفت؛ خندید و گفت: «حتماً همان لباس را می­‌پوشم.»

بالاخره روز عروسی رسید. محمدرضا با همان لباس سپاه بر سفره عقد با رضایت کامل حاضر شد.

عقدی که امام خمینی(ره) خطبه­‌اش را خواندند

فاطمه عمادالاسلامی همسر شهید «محمود کاوه» فرمانده لشکر ویژه شهدا

درست به یاد دارم که محمود گفته بود: «بالاخره هر دختری خواسته­‌ای داره، خواسته­‌ی شما چیه؟»

و من در جواب گفتم اگر من را خدمت امام ببرید که خطبه عقدمان را ایشان بخوانند؛ حتی مهریه هم نمی­‌خواهم.»

من، محمود و مادر همسرم در برابر امام نشسته بودیم. امام خطبه عقدمان را می­‌خواند و این به یادماندنی‌­ترین خاطره زندگی مشترک‌مان شد.

دعایی که مستجاب شد

همسر شهید «محمدکاظم حبیب» مسئول واحد آموزش لشکر 43 امیرالمومنین(ع)

سر سفره عقد بعد از اینکه خطبه عقد خوانده شد، کاظم آقا شروع به دعا خواندن کرد، اولین دعایش«اللهم الرزقنا شهادت فی‌­الاسلام.» بود. آن وقت سر درگوش من نهاد و گفت: «بگو آمین.»

من ساکت ماندم، ادامه داد: «فکر می­‌کنم چهار سال بیشتر نتوانم در زندگی همراهت باشم.»

پیش‌­بینی‌­ او درست بود. ما در نیمه شعبان ازدواج کردیم و شهادتش سوم شعبان چهار سال بعد اتفاق افتاد.

اولین شیرینی زندگی­

کلثوم درودگری همسر شهید «محمدرضا مهدی­‌زاده طوسی» مسئول گردان تخریب لشکر ویژه شهدا

روز تولد حضرت علی(ع) بود که همراه محمدرضا و خانواده‌­اش به حرم امام رضا(ع) رفتیم تا صیغه عقد ما را جاری کنند. پس از انجام مراسم عقد به یک زیارت دو نفره رفتیم.

اتفاقاً آن روز شهیدی را تشییع می­‌کردند. روی تابوت شهید که بر روی دست مشایعت کنندگان پیش می‌­رفت، یک شکلات افتاده بود.

محمدرضا از لابه­‌لای جمعیت خود را به تابوت شهید رساند، شکلات را برداشت و طرف من برگشت.

شکلات را نصف کرد و به طرفم گرفت، گفت: «این اولین شیرینی ازدواجمان است.»

طعم شیرین شکلات در دهانم باقی ماند. هنوز که هنوزه است انگار شیرین‌­تر از این شکلات را نخورده‌­ام.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها