نمایش هنرمندانه حسن در صحنه رزم شلمچه

چه نیک گفته‌اند که هنرمندان واقعی شهدا هستند. شهدایی که بهترین و ساده‌ترین هنرشان مدافع بودن و مبارز بودن است در صحنه‌های واقعی جنگ و دفاع مقدس.
کد خبر: ۳۵۶۵۲
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۹ - 07December 2014

نمایش هنرمندانه حسن در صحنه رزم شلمچه

به گزارش دفاع پرس، هنرمندانی که همه هنرشان شهادت طلبی بود که به آن دست یافتند. آنچه در پی میآید همکلامی ما با محمد مهدی قادری برادرزاده شهید هنرمند حسن قادری است که نمایشهایی چون آملا، آتش و خون، کباب غاز و کچل کفترباز را در پرونده خود به ثبت رساند و در نهایت آسمانی شد. با هم بخوانیم.
 
برایمان از شهید هنرمند حسن قادری بگویید؟!

حسن اولین روز از مهر ماه 1346 در یزد به دنیا آمد. مادرش او را به عشق آقا امامحسنمجتبی(ع) حسن نام نهاد. از همان اوان کودکی شور و اشتیاق عجیبی در وجود او موج میزد. اهل خطر بود. خیلی شجاع بود، در محل معروف بود به حسن شیر. پهلون محل بود. اهل کشتی هم بود و عضو تیم منتخب مهریز . در استان هم، در میان کشتیگیرهای یزدی شهرتی داشت.

یک بار، یکی از بچه محلها افتاده بود توی چاه فاضلاب رنگرزی که با یک چاه دیگر به هم خورده و پر از اسید و مواد شیمیایی شده بود. همه هاج و واج لب چاه ایستاده بودند و به هم نگاه میکردند. زن و بچه آن بیچاره هم داشتند فریاد و بیقراری میکردند. حسن شیر نگاهی به آنها انداخت و کت و شلوارش را درآورد و سر طناب را برداشت. رفت داخل چاه و آن بنده خدا را نجات داد. بسیار مهربان و مردمدوست بود. نسبت به همه مهربان بود.

چطور شد که وارد عرصه جنگ و جبهه شد؟!

وقتی جنگ شروع شد، یکی دو بار به صورت بسیجی رفت جبهه تا وقتی که به سن سربازی رسید. بعد از اینکه آموزشهای لازم را گذراند با دوتا از برادرهایش یعنی حسین و ناصر، هر سه به منطقه اعزام شدند. پدرش فراش مدرسه بود. پدر خودم زمانی که به جبهه میرفت، پدر بزرگم به ایشان گفت: «حسین و ناصر و حسن الان جبههاند تو هم که زن و بچه داری. لااقل بمون تا یکیشون برگرده.» اما پدرم قبول نکرد و اعزام شد.

از ویژگیهای اخلاقی عموی شهیدتان بگویید؟!

همیشه میگفت، ائمه به ما سفارش کردهاند که: شیعیان باید در غمهای ما غمگین و در شادیهای ما شاد باشند. برای همین بود که گروه هنری را راه اندازی کرد. شخصیت کاریزماتیکی داشت. یعنی هم حزب اللهیها، هم داش مشتیها، هم بسیجیها جذبش میشدند و در کارهای هنری با او همکاری داشتند. همه به او احترام میگذاشتند. خود شهید برایم تعریف کرده بود که: «وقتی حدود 8 یا 9 سال داشتم، اولین علم هیئتمون فقط یه پارچه مشکی کهنه بود. یه حلب روغن نباتی هم کار سنج و طبل رو برامون انجام میداد. البته همه به عنوان مزاحم و یه مشت بچه علاف به ما نگاه میکردند و هیچ جا راهمون نمیدادند وتحویلمون نمیگرفتند.» اما انگار عمو حاجت قلبی و راه رسیدن به خدا را از همان هیئت کوچک بچهها گرفته بود.

کار هنری را از چه زمانی آغاز کرده بود؟

کار هنری را از جشنهای نیمه شعبان با آذینبندی محله در همان سالهای نوجوانی شروع کرد. اجراهایشان ابتدا در محل برگزار میشد. بیشتر هم کمدی بود. باعث شادی و خنده مردم محل شده بود. اما کمکم با تأسیس انجمن نمایش شهرستان با مسئولیت حسن کارها رنگ و لعاب کلاسیکتری به خودش گرفت. کارهایی مثل آملا، آتش و خون، کباب غاز و کچل کفترباز تقریباً از همان موقعها بود. عمو از من هم خواست به صورت کلاسیک کار تئاتر را پیگیری کنم و من را وارد عرصه هنری کرد. عمو به این باور رسیده بود که به کارهایی که در نیمه شعبان برگزار میشودنمی شود تئاتر گفت. البته کارهای عمو در آن سال هایی که هنر در بضاعت قرار داشت، شاهکار بودند. فکر میکنم یک ارتباطی هم با مرحوم نعمتاللهگرجی داشت، چون یادم است یکی از کارهای مرحوم گرجی را هم اجرا کرد به نام «کریم هنرپیشه.»

شهادتشان چگونه رقم خورد؟!

عمو حسن در سال 1365 در منطقه شلمچه، عملیات کربلای 5 در اثر اصابت ترکش گلوله خمپاره 60 به ناحیه شکمش جانباز شد و در نهایت در تاریخ 24/8/1379 بر اثر عوارض جانبازیاش در بیمارستان ساسان تهران به شهادت رسید.

 

منبع: روزنامه جوان

برچسب ها: دفاع مقدس ، شلمچه ، شهدا
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار