به گزارش گروه بینالملل دفاعپرس به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، «سیدعارف حسین الحسینی» رهبر شیعیان پاکستان، از جمله شخصیتهای تاثیرگذار و در عین حال کمتر شناخته شده در تاریخ معاصر است؛ وی که در دهه ۴۰ شمسی در نجف اشرف متاثر از امام خمینی (ره) بود، در دهه ۵۰ در قم با انقلابیون مبارز ارتباط داشت و در دهه ۶۰ در پاکستان با الهام از نهضت اسلامی در مبارزه با استبداد گام برمیداشت، بدون تردید نقاط وصل فراوانی با انقلاب اسلامی ایران دارد. پیوستگی و ارتباط وی با انقلاب اسلامی زمانی نمود بیشتری یافت که در ۱۴ مرداد ۱۳۶۷ خبر شهادت او در ایران منتشر شد؛ اندکی بعد، پیام امام خمینی (ره) در سوگ او، به وضوح نشانگر این پیوند و ارتباط بود.
علاوه بر این، عارف حسینی به عنوان شخصیتی اثرگذار در تاریخ ملت پاکستان و به ویژه شیعیان آن دیار است که بیتردید حلقههای مفقود مانده یا دیده نشده زندگانی او فراوان است. حجتالاسلام عارف حسینی در جایگاه رهبری شیعیان پاکستان، دارای دیدگاهها، آراء و اندیشههای برخاسته از اسلام و تشیع بود که بخش اعظم این دیدگاهها را بدون شک از امام خمینی وام گرفته بود. در این نوشتار بخشی از دیدگاههای سیاسی او مورد بازخوانی قرار میگیرد.
تاکید بر وحدت شیعه و سنی
سید عارف حسینی در زمان و مکانی میزیست که کاملا در مسیر مخالف اسلام ناب محمدی (ص) قرار داشت؛ در کشوری همچون پاکستان، همه سرگرم بحثهای انحرافی، بدعت و مباحث تفرقهافکن بودند. اختلاف بین شیعه و سنی بیداد میکرد و دشمنان نیز به این اختلافات دامن میزدند. در چنین فضایی علامه عارف حسینی ندای وحدت مسلمین را سر داد؛ این همان اندیشهای بود که اغلب علما و مراجع بزرگ بر آن تاکید داشتند و امام خمینی (ره)، از جمله شخصیتهای مهم و تاثیرگذاری بود که عارف حسینی در این مسیر از ایشان تبعیت میکرد. به طوری که وقتی امام خمینی (ره) وحدت شیعه و سنی را واجب دانستند، عارف حسینی میگفت: این دستوری شرعی است و باید انجام بگیرد.
شیخ حیدرعلی جوادی اقدامات وحدتگرایانه شهید عارف حسینی در پاکستان را اینگونه توصیف میکند: «میتوانم بگویم که علامه عارف حسینی یک بلندگو برای حرفهای امام [در پاکستان]بود و وحدت را در جامعهای که شیعه و سنی ضد هم بودند مطرح کرد... در پاکس تان این موضوع خیلی دشوار بود و شهید عارف حسینی با سعه صدر به میدان آمد.» [۱]او همواره تاکید میکرد: «ما برای اسلام مبارزه میکنیم که بالاتر از گروهگرائی است.» در سال ۱۹۸۷ وقتی نهضت اجرای فقه جعفری را در یک اجتماع بزرگ در لاهور تبدیل به یک حزب سیاسی کرد، در منشور حزب، خواهان تغییرات جدی در زمینههای اقتصادی و اجتماعی برای برقراری نظام حقیقی اسلام شد. او غالبا تاکید میکرد که در منشور، ذکری از کلمه شیعه یا سنی به میان نیاید و سخن فقط درباره اسلام و مسلمین باشد؛ و این نشان از نگاه ویژه او به مسئله وحدت داشت.
عارف حسینی در عمل هم مجریِ وحدت شیعه و سنی بود. حجتالاسلام محمداصغر رجایی که در مدرسه جعفریه از محضر علامه عارف حسینی بهره برده بود و شناخت خوبی از وی داشت، با اشاره به اقدامات عملی شهید عارف حسینی در جهت وحدت شیعه و سنی میگوید: «سید عارف حسینی معتقد بود که شیعه و سنی، همه مسلمانند و دشمن همه مشترک است. مسلمانان هیچ فرقی با هم ندارند و همگی یکی هستند. حتی ایشان در مسافرتهایی که اهل سنت به پاراچنار میکردند یا ایشان به جای دیگری میرفت، وقتی میدید وقت نماز است، با برادران به نماز میایستادند و این کارشان تاثیر بسیار زیادی در مردم اهل سنت داشت و میدانستند که آقایی هست که دید و بینش وسیعی دارد و دنبال اختلافات شیعه و سنی نیست.»
علامه حسینی، در یکی از آخرین مصاحبههای خود گفته بود: «جنبش ما برتر از فرقهگرائی است. ما میگوییم سنیها و شیعیان باید در پاکستان زندگی کنار یکدیگر را به رسمیت بشناسند و نسبت به هم محبت داشته باشند و تنگ نظر نباشند.» او در سخنرانیهای خود به فراخور بحث به تبیین اشتراکات شیعه و سنی میپرداخت و میکوشید آنها را از تفرقه برحذر دارد. در عین حال با روشن ساختن ابعاد نظری خود در بین عموم، تلاش میکرد نقشههای کوتهنظران و تفرقهجویان را خنثی کند. به خاطر همین دیدگاه وحدتگرایانه بود که بعد از شهادت عارف حسینی، روزنامه جنگ، او را «رهبری بزرگ برای مکتب تشیع» معرفی کرد که «داعی وحدت بین تمامی گروهها و طبقات مسلمین بود.»
دفاع از ولایت فقیه
شهید علامه عارف حسینی از معتقدان به نظریه ولایت فقیه بود و خود را تابع و سرباز، ولی فقیه میدانست. او گمشده خود را در امام خمینی یافته بود و همواره از ایشان با عنوان نایب برحق امام زمان (عج) یاد میکرد. آیتالله سید حسن طاهری خرمآبادی که با حجتالاسلام عارف حسینی آشنایی مختصری داشت و در سفری به پاکستان با او ملاقات کرده بود، وی را «شخصیت والای راستین خط ولایت فقیه» نامیده و درباره علاقه او نسبت به، ولی فقیه زمان و تبعیتاش از امام خمینی میگوید: «در مسئله تبعیت از امام و مقام رهبری، واقعا یک فرد علاقمند به رهبر بود و این هم خیلی روشن بود. در صحبتهایش و در عملش و در حرکتهایش کاملا مشخص بود که به مقام رهبری و امام وفادار و علاقمند بود.»
عارف حسینی پذیرش ولایت امام خمینی را رمز وحدت مسلمانان میدانست و عنوان میکرد: «الحمدلله امروز مسلمانان به این نکته توجه پیدا کردهاند که باید یک مرکزیت و رهبریت واحدی داشته باشند و امروز میتوان گفت: تمام شرایطی که در یک رهبر لازم است تماما در وجود مبارک حضرت امام وجود دارد، حضرت امام به عنوان جامع جمیع شرایط رهبری، شایستهترین افراد برای رهبری جهان اسلام میباشند. ما قبلا امام را رهبر خود میدانستیم، امروز هم احکام ایشان را به عنوان یک واجب، اطاعت میکنیم.»
عارف حسینی برای تحکیم نظریه ولایت فقیه در پاکستان هم با تمام توان و با همت بالا تلاش کرد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزید. او در هر یک از سخنرانیها، کنفرانسها و محافل عمومی از نظریه ولایت فقیه حمایت میکرد و اطاعت از، ولی فقیه را بر همه واجب میدانست.
نمونهای از تبعیت او از ولایت فقیه، بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸ و آتشبس جنگ بین رژیم بعث عراق و ایران مشاهده میشود. چنان که فرحت حسین مهدوی، یکی از شاگردان علامه سید عارف حسینی میگوید: «ادامه جنگ ایران و عراق برای همه شیعیان پاکستان تبدیل به یک آرمان شده بود و همه میگفتند جنگ باید تا سرنگونی صدام ادامه پیدا کند و لذا وقتی جنگ تمام شد عده زیادی ناراحت شدند. خود امام خمینی هم ناراحت بودند. اعضای نهضت جعفری میآمدند و گاهی بعضی از آنها داد و بیداد راه میانداختند و اعتراض میکردند که چرا این اتفاق افتاد؟ اما ایشان [عارف حسینی]جوابی میداد که به نظرم باید برای خیلیها درس باشد و آن این بود که میفرمود:، ولی فقیه تصمیم گرفتهاند جنگ نباشد. ما هم تعبدا تسلیم هستیم. اگر میگفتند جنگ باشد ما هم میگفتیم باشد. حالا هم که میگویند جنگ نباشد ما هم میگوییم نباشد». [۲]و بدین شکل، تبعیت عملی خود را از، ولی فقیه زمان اعلام میکرد.
علامه عارف حسینی که نهضت جعفری پاکستان را به مسیر اسلام ناب هدایت کرده بود، اساسنامه آن را هم بر مبنای آرمانهای امام خمینی و انقلاب اسلامی ترسیم نمود و بنیه آن را بر پایه نظام ولایت فقیه بنا نهاد. او به طور مکرر تاکید میکرد: «حاضرم جان، فرزندان و اموال خود را نثار کنم، اما حاضر نیستم به اندازه یک گام از خط ولایت فقیه عقب بنشینم.»
پرچمدار پیوند دین و سیاست
از جمله مباحث مهمی که در قاموس نظری حجتالاسلام عارف حسینی مشاهده میشود، اعتقاد بر پیوند دین و سیاست است. او در ۱۵ تیر ۱۳۶۶ در یک اجتماع عظیم، رسما تحریک نفاذ فقه جعفریه را به عنوان یک حزب سیاسی معرفی نمود و بدین ترتیب تز جدایی دین از سیاست را نفی کرد.
حجتالاسلام محمداصغر رجایی میگوید: «در پاکستان، برخی از آقایان فقط میخواستند احکام و آداب شخصی اجرا شود، مجالس و امثالهم را برقرار کنند و کاری به کار سیاست نداشتند؛ اما سید عارف معتقد بود که ما غیر از تحفظ مجالس عزاداری امام حسین (ع) باید در میدان سیاست هم وارد بشویم و اگر مراکز اصلی مملکت در دست ما نباشد و از شیطنتها و دسیسههای دشمن اطلاعی نداشته باشیم و در مقابل او نتوانیم تصمیمگیری درست بکنیم، به هدف نمیرسیم. ما باید در سیاست هم دخالت کنیم. همین سبب شد که ایشان سمینار بزرگی را در شهر لاهور منعقد کرده و در آنجا طی یک سخنرانی اعلام کرد که ما وارد میدان سیاست هم میشویم و بعد هم خیلی سریع وارد این میدان شد و برنامههای خود را اجرا کرد و بسیار هم موفق شد.»
تاکید بر مبارزه با آمریکا
عارف حسینی، امریکا را دشمن اسلام و مسلمین میدانست و عنوان میکرد: «اثبات دشمنی امریکا با مسلمانان احتیاج به هیچ دلیلی ندارد، زیرا صاحبنظران مسلمان به خوبی میدانند که امریکا بدترین دشمن جهان اسلام است و در دوران معاصر چشمپوشی از این حقیقت، خیانت به وجدان خود است.»
او میکوشید ملت پاکستان را از توطئههای شوم استکبار آگاه سازد. وی در یک سخنرانی، خطاب به اعضای شورای ایالتی نهضت جعفری اعلام کرد: «امروز استعمار به بهانه کمکهای انساندوستانه وارد کشور میشود و فرهنگ مبتذل خود را در میان جوانان ما گسترش میدهد و در قالب حمایت از حقوق بشر، برنامههای شوم خود را در کشور پایهگذاری میکند.» و به جوانان توصیه کرد: «بر شما است که برای حفظ اقتدار اسلامی قیام کنید و تمام توطئههای آن را خنثی سازید.»
وی منشاء تمام بحرانها و مشکلات جهان اسلام را ناشی از سیاستهای استعماری آمریکا در کشورهای اسلامی میدانست و مسلمانان را به اتحاد در برابر استکبار فرا میخواند و زمامداران خائن کشورهای اسلامی را به عدم اطاعت از آمریکا دعوت میکرد. او در یک سخنرانی در روز جهانی قدس خطاب به دانشمندان ملل اسلامی گفت: «از آنجا که برنامههای سازمان ملل به نفع سیاست استعماری آمریکاست، بر شما دانشمندان است که زمامداران خود را وادار به قطع رابطه با سازمان ملل نمائید و برای مقابله با آمریکا باید مسلمانان جهان تمامی سرمایهها را از بانکهای آمریکا خارج کنند.»
روشنگریهای او در این عرصه، باعث آگاهی مردم پاکستان، به ویژه جوانان شد. به گفته حجتالاسلام والمسلمین حافظ سید ریاض حسین نجفی، رئیس وفاق المدارس شیعه پاکستان: «شهید عارف حسینی اولین شخصیتی بود که دشمنی آمریکا با اسلام را به مردم پاکستان نشان داد؛ چون قبل از شهید حسینی مردم مذهبی پاکستان نمیدانستند آمریکا دشمن اسلام و مسلمین است.»
مبارزه با رژیم صهیونیستی
ضدیت با رژیم صهیونیستی از جمله مورادی است که در دیدگاههای سیاسی عارف حسینی قابل لمس میباشد. او سکوت زمامداران ممالک اسلامی را در قبال ظلم و ستم وحشیانه رژیم غاصب صهیونیستی علیه مسلمانان بیدفاع فلسطین، مخالفت صریح با تعلیمات اسلام و جهاد اسلامی میدانست و این سکوت را در جهت تقویت اسرائیل و آمریکا تلقی میکرد.
علامه عارف حسینی در راستای مقابله با عصیانگریهای رژیم اشغالگر قدس، به تقویت ارتباط با جنبش مقاومت تاکید میکرد و در این راه میکوشید ارتباط و همبستگی بین نهضتهای آزادیبخش اسلامی در سطح جهان برقرار شود. او با سعی و تلاش بیوقفه، نهضت جعفری پاکستان را با دیگر احزاب مذهبی و سیاسی در لبنان، عراق، فلسطین، بحرین و ایران پیوند داد. خود نیز با رهبران انقلابی لبنان و فلسطین ارتباط تنگاتنگ داشت و همیشه از آنها علیه مواضع رژیم صهیونیستی حمایت میکرد.
رهبر شیعیان پاکستان در سال ۱۹۸۵ میلادی هنگامی که حزبالله در جنوب لبنان، ارتش اسرائیل را شکست داد، با اظهار خشنودی پیام تبریکی برای مسلمانان لبنان ارسال کرد و مجاهدین لبنانی را الگوی مجاهدین اسلام قرار داد و گفت: «ای مجاهدین اسلام! همانگونه که حزبالله لبنان ارتش اسرائیل را به عقبنشینی مجبور کرد، شما نیز میتوانید ارتش شوروی را از سرزمین خود بیرون کنید.»
عارف حسینی برای پیگیری مسائل لبنان و فلسطین به کشور لبنان عزیمت و از نزدیک اوضاع را به دقت بررسی کرد و حتی برای دیدار با رزمندگان اسلام به خطوط مقدم نبرد علیه اسرائیل رفت و در سنگرها با رزمندگان اسلام شب را به صبح رساند. او که هراسی از مبارزه رو در رو با رژیم اشغالگر قدس نداشت خطاب به رزمندگان میگفت: «اگر مسئولیت رهبری ملت پاکستان بر دوشم نبود، به پاکستان باز نمیگشتم و در کنار شما به فیض شهادت نائل میآمدم.»
رهبر شهید، برای پاسداشت ارزشهای والای جهاد و مقاومت، همیشه در روز جهانی قدس ملت مسلمان پاکستان را به شرکت هر چه باشکوهتر در راهپیمائی این روز دعوت میکرد. خود نیز در راهپیمائی روز قدس همیشه پیشقدم و پیشگام بود و در هر نقطه از کشور که حضور داشت، قبل از همه خود را برای شرکت در آن راهپیمایی ضد استکباری و ضد صهیونیستی آماده میکرد. وی در راهپیمایی روز قدس در شهر پیشاور، در میدان یادگار، شخصا آدمک نخستوزیر اسرائیل و پرچم آمریکا را به آتش کشید. [۳]او که معتقد به مبارزه تا پای جان در برابر صهیونیسم جهانی بود، حل مسئله فلسطین از طریق مذاکره و قراردادهای بینالمللی را بیفایده میدانست و میگفت: «آزادی قدس با قراردادهای سازمان ملل و مذاکرات بیاساس ابرقدرتها میسر نمیشود، بلکه با جهاد مسلحانه مسلمانان امکانپذیر است. اگر زمامداران ممالک اسلامی، مسئله فلسطین را در دست خود میگرفتند و خیانت نمیکردند تا حال مسئله فلسطین تمام شده بود، اما چه کنیم [که]زمامداران ممالک اسلامی با اسرائیل ارتباط برقرار و از آمریکا اطاعت میکنند.»
مقابله با تفرقه، ناسیونالیسم و ملیگرایی
از دیرباز همواره پاکستان به دلیل وجود قومیتها و مذاهب مختلف، درگیر قومگرایی و ملیگرایی بوده است. قبایل به دلیل پیوندهای خونی و عصبیت، در انزوا به سر میبردند و اغلب با قبایل دیگر تنش داشتند. استعمار نیز بر این موضوع دامن میزد و آن را پررنگتر میکرد. استعمارگران عنوان «شهروند پاکستانی» را از ملت گرفته و آنان را غرق در عصبیت کرده بودند.
در چنین شرایطی، سید عارف حسینی به مقابله با ناسیونالیسم برخاست و در آغاز فعالیتهای سیاسی - مذهبی خود، مبارزه با این مسئله را به عهده گرفت. او تمام هم و غم خود را وقف از بین بردن ملیگرائی نمود و بذر برادری را در دلهای مردم پاکستان کاشت. وی با تلاشهای فراوان، ملت را با این خطر نوین و جدید آشنا ساخت و به همه مردم پاکستان تفهیم کرد که کوفتن بر طبل عصبیت و قومگرایی، توطئه جدیدی است که منافع سیاسی استعمار را تامین میکند و گردانندگان آن نیز دشمنان اسلام هستند و میخواهند اجتماع اسلامی شما را از هم بگسلند.
او نه تنها دشمنان مرئی و نامرئی را به مردم معرفی نمود که در ایجاد وحدت اسلامی نیز رسالت خود را به خوبی ایفا کرد. عارف حسینی مردم را از اشتغال به اختلافات قومی و نژادی برحذر داشت و به آنان اعلام کرد: «ای مردم اختلافات رنگ و نژاد را فراموش کنید و به نام اسلام متحد شوید و با همراهی و اخوت اسلامی، زندگی اجتماعی خود را بگذرانید تا توطئههایی که علیه مردم و کشور پاکستان طرحریزی میشود، با اتحاد شما نقش بر آب شود.»
وی به درستی دریافته بود که «کشور عزیز ما [پاکستان]را توطئههای سازماندهی شده و حساب شده با ترویج سیاستهای اختلافات مذهبی، تعصبات ایالتی و قومی مبتلا به جنگهای داخلی کرده و برای جلب رضایت اربابان خارجی خود برادر را به جان برادر انداخته است.» او میگفت: «اگر غده سرطانی ملیگرایی در این ملت باقی بماند و روند رو به فزونی دوری از اسلام هم به همین منوال پیش برود شاید برای ما نتایجی بدتر از این نیز داشته باشد.» [۴]
انتهای پیام/