گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس رسول حسنی؛ این نگاه که همه چیز باید در مرکز کشور یعنی تهران صورت بگیرد ابدا سیاست درستی در مدیریت فرهنگی نیست. مراکز استانها باید به قطبهای فرهنگی کشور تبدیل شوند. تنها کار مدیران فرهنگی در تهران باید این باشد که آثار تولید شده سایر نقاط کشور را مورد حمایت قرار دهند.
مرکز گرایی در ذات خود نوعی انحصار طلبی ایجاد میکند که نتیجه آن عدم حضور فرهنگها و خرده فرهنگهایی است که در کشور وجود دارند. در چنین شرایطی است که رفته رفته با مرگ و اضمحلال داشتههای فرهنگی خود مواجه خواهیم شد و این دقیقا همان چیزی است که بدخواهان کشور طلب میکنند.
هر یک از مراکز استانها میتوانند به پایتخت فرهنگی کشور تبدیل شده و هنرمندان هر استان میتوانند روایتگر بخشی از فرهنگ و میراث معنوی خاستگاه خود باشند. در این صورت هنر ایران اسلامی تنوعی از آثار هنری و فرهنگی خواهد داشت که موجب غنای کالای فرهنگی میشود.
برگزاری جشنوارههای منطقهای و یا تولید فیلم در شهرهای دیگر و مشارکت دادن هنرمندان در این آثار میتواند به رشد کالای فرهنگی منجر شود. این سیاست غلط که همه امکانات در مرکز تجمیع شود و فعالان رشتههای مختلف فرهنگی برای تولید آثار خود به تهران مهاجرت کنند بزرگترین ضربه را به عدالت اجتماعی زده است.
چه دلیلی دارد که هنرمندان برای دیده شدن و رشد کردن علیرغم میل باطنی خود به تهران مهاجرت کنند؟ آیا نمیشود تسهیلات و ابزار تولید در سطح کشور توزیع و زمینه تعامل میان هنرمندان کشور فراهم شود. بسیاری از کارگردانانی که در عرصه فیلم کوتاه در شهرستانها موفق بودهاند و جوایز پرشماری را کسب کردهاند برای تولید اولین فیلم سینمایی خود با محدودیتهای بسیاری مواجه میشوند و برای خلاصی از آنها راهی نمیبینند که به تهران بروند تا شاید با مشکلات کمتری فیلم خود را ساخته و روانه پرده سینما کنند.
به دلیل تعدد هنرمندانی که موفقیت را در مهاجرت میبینند ـ که تا حدودی هم درست فکر میکنند ـ مسلما تخصیص امکانات به همه آنها امکانپذیر نیست و رقابت سالمی که میتوانست به نفع فرهنگ کشور تمام شود به بدبینیها، سوء تفاهمها و حسادتها تبدیل میشود. هنرمندانی هم که نتوانند در تهران کاری از پیش ببرند یا به ماندن در تهران و تن دادن به هر کاری ماندگار میشوند و یا سرخورده و مایوس روانه زادگاه خود میشوند. پاسخگوی از دست رفتن این استعدادها چه کسی است؟
مشکل فقط هنرمندانی نیستند که به تهران مهاجرت کردهاند، هنرمندانی که در پایتخت زندگی میکنند نیز به دلیل فراوانی تقاضای کار ناشی از همین مهاجرتها امکان کار کمتری پیدا میکنند و گاها با نگاه بدبینانهای هنرمندان مهاجر را میبینند که باعث شدهاند امکانات کار از آنها گرفته شود.
نفس کشیدن در چنین فضای مسمومی برای هنرمند و مدیر فرهنگی دشوار است و ثمره قابلی هم به بار نمینشیند. برگزاری جشنواره تئاتر کودکان و نوجوانان در همدان، تئاتر خیابانی مریوان، تئاتر فتح خرمشهر، جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان در اصفهان هر چند اقدام مثبت و قابل تقدیری است اما همه آن چیزی نیست که از مسئولان و مدیران فرهنگی انتظار داریم. مهمتر از برگزاری جشنوارهها و هفتههای فرهنگی تولید کالای فرهنگی است. برنامهریزی در این خصوص علاوه بر پاسخ به منویات رهبری و حرکت در مسیر «بیانیه گام دوم انقلاب» محسوب میشود میتواند به رشد ایران اسلامی در صنایع فرهنگی کمک کند.
انتهای پیام/ 161