به گزارش دفاع پرس، در اولین ماه از پاییز سال 1338 که با سالروز ولادت حضرت صاحب الزمان(عج) مصادف شده بود صدای اولین فرزند خانواده پیچک در فضای خانه پیچید و شروع زندگی یکی از مردان فعال و مبارز انقلاب رقم خورد. غلامعلی پیچک دوران نوجوانی و جوانیاش را با فعالیت بر ضد رژیم پهلوی گره زد و به یکی از مبارزان مکتب خمینی تبدیل شد. غلامعلی حتی برای فعالیتهای انقلابیاش خطمشیای مسلحانه در پیش گرفته بود و ترور خسرو داد، فرمانده هوانیروز را در سر میپروراند و نقشه ترور را هم با دقت طراحی کرده بود. اما او پیش از انجام ترور، برای دریافت اجازه از حضرت امام با نماینده ایشان تماس گرفت و پس از بررسی جوانب و عواقب کار و اطلاع از عدم رضایت نماینده حضرت امام، غلامعلی بدون هیچ اصراری طرح را لغو کرد.
با اوجگیری تظاهرات علیه رژیم شاه، پیچک با چاپ و انتشار اعلامیه و نوارهای حضرت امام نقش خود را در آن دوران به خوبی ایفا کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با فرمان تشکیل جهاد سازندگی راهی سیستان و بلوچستان شد و در آنجا ضمن انجام کارهای بدنی، به شغل معلمی نیز پرداخت. با تشکیل سپاه پاسداران، غلامعلی جزو اولین نیروهایی بود که به این نهاد انقلابی پیوست و در سپاه خیابان خردمند در کنار عزیزانی چون حاج احمد متوسلیان، شهید رضا قربانی مطلق، شهید محمد متوسلی و شهید حاج علی اصغر اکبری مشغول به فعالیت شد و فرماندهی پاسداران مستقر در این مقر را به عهده گرفت و در همین حال، به تدریس در مدارس یکی از مناطق محروم تهران (شمیران نو) نیز مشغول شد. مدتی هم مسئولیت حفاظت از جان شهید مطهری را برعهده داشت و در زمان حیات او و پس از شهادتش، سه بار مورد سوء قصد گروههای چپ قرار گرفت.
با شروع قائله کردستان در پاکسازی شهر سنندج و شکستن محاصره باشگاه افسران، نقش عمدهای را ایفا کرد و پس از آن به بانه شتافت. در جریان پاکسازی شهر بانه، غلامعلی پس از یک درگیری با ضد انقلاب به طرز معجزهآسایی نجات یافت و از ناحیه دو دست و پا مجروحیت یافت و به تهران اعزام شد. با شروع رسمی جنگ تحمیلی، پیچک با حضور در جبهه غرب و نشان دادن توانایی، خلاقیت و هوش نظامیاش مسئولیت فرماندهی عملیات سپاه غرب را به عهده گرفت. اکبر حمزهای از همرزمان پیچک درباره او میگوید:«آوازه پیچک در غرب کشور پیچیده بود. هر کجا که میرفتی، او را میشناختند، از سومار تا ارتفاعات بمو. همین شهرت او باعث شد که جذبش شوم. رفته رفته با او که آشنا شدم. پای صحبتها و سخنرانیهایش نشستم. بینش سیاسی خوبی داشت. وقتی از سیاست حرف میزد، گویی یک سیاستمدار برجستهای است که سالها در عرصه سیاست فعالیت داشته است. بیشتر شناساییها را خودش انجام میداد و تا پشت سنگرهای دشمن هم نفوذ میکرد. در عملیات «بازی دراز» آخرین کسی بود که از ارتفاعات عقبنشینی کرد».
غلامعلی پیچک، در اوایل سال ۶۰ به فکر انجام عملیاتی گسترده برای آزادسازی بخش وسیعی از ارتفاعات کشور از اشغال رژیم بعث عراق افتاد و به همراه شهید حاج علی موحد دانش، طی حدود ۵ ماه به شناسایی خطوط دشمن و طراحی این عملیات در چرمیان، سر تنان، شیا کوه، دیزه کش، بر آفتاب دشت شکمیان، اناره دشت گیلان و مناطق دیگری در دشت گیلانغرب بود.
پس از آن شهید پیچک در عملیات مطلعالفجر، در نوک پیکان نیروهایش وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه «قاسمآباد» واقع در ارتفاعات «برآفتاب» با نیروهای دشمن تن به تن درگیر شد و نزدیک ظهر روز ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰ در اثر اصابت گلوله به گلو و سینهاش به شهادت رسید. پیکر پاک شهید پیچک در عمق خاک عراق و درست زیر دید دشمن قرار گرفته بود که پس از دو روز تلاش مستمر از سوی رزمندگان و شهادت دو تن از دوستانش هنگام انتقال پیکر او، جسم پاکش به میهن بازگردانده شد.
منبع : جوان آنلاین
انتهای پیام/