به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، هفته دفاع مقدس فرصتی است تا با نگاه به دستاوردها و نقش آفرینی های رزمندگان اسلام، ازتلاش ها و مجاهدت های این عزیزان و همه آن هایی که نقشی در پایداری انقلاب اسلامی ایران داشتند، قدردانی شود؛ از سوی دیگر بیان این نقش آفرینی ها باید برای آیندگان چراغ راهی در مسیر طولانی عزت و سربلندی کشورمان باشد. با این بهانه به سراغ سردار دریادار مرتضی صفاری فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) رفتیم و از وی خواستیم تا با یاد آوری حوادث هشت سال دفاع مقدس، به موضوعاتی مانند تربیت نیروهای مکتبی و تهدیدات متوجه کشورمان نیز بپردازند. لذا آن چه در ادامه آمده ماحصل این گفتگوی صمیمی است که با هماهنگی روابط عمومی این دانشگاه صورت گرفته است.
در ابتدا و به عنوان اولین سئوال، بصورت مختصر از سوابق و پیشینه قبل از انقلاب خود بگویید؟
خانواده ما، خانواده ای مذهبی بود و به دلیل فعالیت های اسلامی و ضد رژیم، همواره تحت نظر ساواک قرار داشت و حتی بخاطر همین فعالیت ها برادر بزرگم، توسط ساواک بازداشت و زندانی می شود. بطور کلی در یک خانواده مذهبی و انقلابی رشد یافتم و در این مسیر همواره از خدا می خواستیم فرجی حاصل کند تا رژیم شاهنشاهی سرنگون شده و ملت ایران آزاد شود.
البته در آن شرایط خفقان رژیم ستم شاهی وقتی به سربازی رفتم، با دریافت پیام حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر خروج سربازان از مراکز نظامی، از پادگان خارج شدم تا اینکه در درگیری های پیروزی انقلاب همراه با مردم برای به ثمر نشستن انقلاب فعالیت خود را آغاز کردم و با پیروزی انقلاب اسلامی، وارد کمیته های انقلاب اسلامی و از آنجا هم وارد سپاه پاسداران شدم.
از کجا و چگونه وارد عرصه دفاع مقدس شدید و طی آن دوران چه مسئولیت هایی داشتید؟
در اردیبهشت 58 که رسما سپاه تشکیل شد، به مرکز آموزش پادگان امام علی(ع)تهران رفتم تا آموزش های نظامی را بصورت تکمیلی فرا بگیرم اما در آنجا وقتی مربی ها متوجه شدند که من سربازی رفته ام و کار با اسلحه و مواد منفجره را بلدم، درخواست کردند تا آنچه را می دانم به سایرین هم بیاموزم و بدین شکل بنده را به عنوان مربی نگاه داشتند و بیشتر از یک ماه طول نکشید که به دلیل حجم زیاد متقاضیان ورود به سپاه، مأموریت دادند تا به پادگانی بنام «هنگ نوجوانان» یعنی همین دانشگاه امام حسین(ع) فعلی بروم و با تحویل گرفتن پادگان، کار آموزش پاسداران جدید الورود را بر عهده بگیرم.
لذا اواخر خرداد پس از تحویل گرفتن پادگان، به فاصله یک ماه بعد از آن، کار آموزش پاسداران جدید را به همراه 11 مربی نظامی و سه مربی عقیدتی بودند، شروع کردیم و در ابتدا نام پادگان را به «پادگان آموزشی امام حسین (ع)» تغییر دادیم.
به هر تقدیر با قبول این مسئولیت، برای اولین بار پذیرای 400 نفر شدیم که طی مدت 45 روز باید به آنها آموزش های لازم را می دادیم ولی در بیشتر دوره ها هیچ گاه 45 روز کامل نبود زیرا بواسطه مأموریت های سپاه و ضرورت هایی که ایجاد می کرد، دوره ها به 15 یا 20 روز منتهی می شد و بعد از آن به محل های مورد نیاز مانند کردستان، خوزستان، گنبد و سایر مناطق مورد نیاز اعزام می شدیم.
در همین اوضاع و احوال، بواسطه حمله ارتش سرخ شوروری به افغانستان، به من مآموریت دادند تا به افغانی هایی که می خواستند جلوی ارتش شوروی سابق ایستادگی کنند، آموزش نظامی بدهم. به همین خاطر دوره های آموزشی را شروع کردم اما پس از چند دوره اعلام کردند برای دادن این آموزش ها باید اردوگاه هایی را در افغانستان برپا کنم تا آموزش ها در آن جا دنبال شود. به دنبال این تصمیم دو اردوگاه در پاکستان برای ارایه آموزش های نظامی بر پا شد؛ علت اینکه در پاکستان این اردوگاه ها ایجاد شد، بخاطر شرایط نا امن افغانستان اشغال شده بود.
از این رو با همراهی هفت نفر از مربیان طی مأموریتی شش ماهه به پاکستان رفتیم اما بواسطه شروع جنگ تحمیلی، با گذاشتن یک گروه آموزشی در آنجا، مجدد به پادگان امام حسین(ع) بازگشتم، بواسطه تجربیات آموزشی که داشتم بنده را به عنوان فرمانده یک گردان 300 نفره شامل پاسدارانی از قم و اراک که 11 نفرشان از روحانیون قم بودند به جنوب اعزام کردند. پس از رسیدن به اهواز، برای پی گیری امور به پایگاه منتظران شهادت (گلف سابق) رفتم که آن زمان شهید حاج داود کریمی فرمانده سابق سپاه تهران، مسئولیت معاونت عملیات پایگاه را بر عهده داشت. به هر روی در آن جا به ما اعلام کردند امکان حضور نیرو بصورت گردانی در یک منطقه وجود ندارد. لذا نیروها باید بصورت پراکنده و حداکثر دسته ای به مناطق و نواحی مورد نیاز اعزام شوند. بر این اساس وقتی تقسیم کار نیروها به اتمام رسید، متوجه شدند سابقه کار آموزش نظامی دارم لذا درخواست کردند برای آموزش نیروهای اعزامی در اهواز بمانم. پس از مدتی که به این کار مشغول بودم، اعلام کردند به همراه تعدادی از نیروها باید به منطقه «فارسین» که روبروی پادگان حمید در این سوی رودخانه کارون قرار داشت، برویم تا مانع پیشروی دشمن از کارون شویم. به همین خاطر وقتی به محل مورد نظر رسیدیم، دیدیم سردار محمد جعفر اسدی( فرمانده سابق نیروی زمینی سپاه ) در محل حضور دارد و اقداماتی هم در حال انجام است.
به هر شکل مدت دوماهی در آنجا بودم تا اینکه بنا به نظر شهید چمران منطقه مقابل مواضع استقراری ما را با هدف جلوگیری از گسترش تجاوز ارتش دشمن آب انداختند و با این اقدام محور ما به حالت نیمه فعال در آمد.
در آن مقطع زمانی، رفت و آمدهایی هم به پایگاه منتظران شهادت داشتم که در این رفت و آمدها با شهید مجید بقایی فرمانده سپاه شوش آشنا شدم و در پی آن زمانی که یکی از فرماندهان جبهه شوش بنام «میرزا» به شهادت رسید از شهید حسن باقری درخواست کرد بنده جانشین آن شهید بزرگوار شوم. شهید باقری هم با این درخواست موافقت کرد و از همان جا بدون اینکه فرصتی برای برداشتن کوله پشتی داشته باشم به همراه شهید بقایی به جبهه شوش رفتم و این هم زمانی اتفاق افتاد که بیشتر از سه ماه شروع جنگ نمی گذشت. به هر حال این روند تا قبل از عملیات فتح المبین ادامه داشت که در این زمان با تدبیر شهید باقری مبنی بر تأسیس تیپ 17 علی بن ابی طالب(ع) قم اولین فرمانده و بنیانگذار این تیپ شدم و در عملیات فتح المبین با سه گردان حضور یافتیم و بعد از آن به همراه تیپ های المهدی(عج) و امام سجاد(ع) از سپاه و لشکر 77 خراسان از ارتش، قرارگاه فجر را تشکیل دادیم.
با پایان یافتن این عملیات و شروع عملیات الی بیت المقدس، این تیپ به همراه دو تیپ دیگر از ارتش و سپاه از مرحله چهارم عملیات آزادسازی خرمشهر به این منطقه عملیاتی اعزام شدیم اما بعد از این عملیات از تیپ جدا شده و جانشین شهید بقایی که فرمانده قرارگاه فجر بود را عهده دار شدم.
بعد از عملیات رمضان و در آستانه عملیات محرم به دو دلیل افزایش گردان های سپاه و نیز افزایش تعداد فرماندهان شهید گردان ها، بنا به تصمیم قرارگاه مرکزی کربلا، مسئول برگزاری دوره های تربیت فرمانده در رده های دسته، گروهان و گردان در جبهه شدم. بدین ترتیب به عنوان مسئول آموزش نظامی قرارگاه مرکزی کربلا، فعالیت آموزشی خود را آغاز کردم.
این روال ادامه داشت تا اینکه مسئولیت معاونت عملیات قرارگاه مرکزی تازه تأسیس شده خاتم الانبیاء(ص) به بنده واگذار شد. اما وقتی بحث عملیات والفجر هشت و آزادسازی فاو مطرح شد، با درخواست سردار حسین علایی که فرماندهی قرارگاه نوح سپاه را بر عهده داشت به این قرارگاه رفتم و از این زمان رسما وارد نیروی دریایی شدم و تا یک سال پس از پایان جنگ در نیروی دریایی سپاه حضور داشتم.
بعد از جنگ در چه مسئولیت هایی انجام وظیفه می کردید؟
بعد از جنگ هم تا یک سال هم زمان فرماندهی قرارگاه نوح و منطقه سوم دریایی سپاه که در ماهشهر مستقر بود را بر عهده داشتم تا اینکه آقای شمخانی از سوی فرمانده معظم کل قوا به عنوان فرمانده نیروی دریایی ارتش تعیین شدند، لذا ایشان، بنده و آقای محتاج را با خود به ارتش بردند و به عنوان فرماندهی آموزش های تخصصی نیروی دریایی ارتش در شمال کشور که پنج مرکز آموزشی در تمامی رسته ها را شامل می شد، منصوب کردند. با قبول این مسئولیت شش سال در این سمت فعالیت می کردم. اما زمانی که یکسری بحران ها در خلیج فارس بوجود آمد، مسئولیت فعال سازی نیروهای عملیاتی ارتش در بوشهر به بنده واگذار شد که در این سمت نیز چهار سال حضور داشتم تا اینکه سردار سرلشکر صفوی فرمانده کل سپاه شدند و مجدداً از ارتش به سپاه برگشتم و فرماندهی نیروی دریایی سپاه را بر عهده گرفتم و به مدت 10 سال در این مسئولیت بودم. بعد از تغییر فرماندهی کل سپاه و آمدن سردار سرلشکر جعفری، به سمت فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) منصوب شدم.
بدین شکل بعد از 30 سال که فعالیت خود را از پادگان آموزشی امام حسین(ع) آغاز کرده بودم مجدداً به همین نقطه بازگشتم با این تفاوت که پادگان به دانشگاه تغییر وضعیت داده است.
اگر در نیروهای نظامی دنیا تجهیزات حرف اول را می زند، در سپاه و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران محور، نیروی انسانی با انگیزه و با ایمان است، از این رو جناب عالی به عنوان فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری برای تربیت نیروهای مومن و مجاهد چه برنامه هایی دارید؟
زمانی که به مسئولیت این دانشگاه برگزیده شدم، تعداد 1760 نفر از طریق کنکور سراسری در دانشگاه مشغول تحصیل بودند تا از میان این ها 300 نفر بورس شده و مابقی به جامعه تحویل شوند، اما تغییر و تحول در گزینش سپاه، باعث شد تا مهم ترین اتفاق برای دانشگاه و مجموعه سپاه روی دهد به نحوی که با تغییر شیوه جذب به عضو یابی، افرادی وارد این دانشگاه شدند که بیش از 90 درصدشان از بسیجیان فعال چندین ساله هستند.
نکته دوم اینکه سعی کردیم از نظر ارتقاء سطح تحصیلات نیز گام های خوبی برداریم. زیرا در گذشته کارشناس، کارشناس ارشد و دکترا ، خیلی کم داشتیم اما با تحولی که صورت گرفت هر ساله سه هزار نفر با داشتن مدرک کارشناسی و روحیه بسیجی به بدنه سپاه می پیوندند. در کنار این آموزش ها، طرح سلمان که اختصاص به پرورش نیروهای نخبه دارد نیز در حال سپری کردن چهارمین دوره خود در این دانشگاه است. همچنین برای مهر امسال هم 880 نفر از دیپلمه هارا برای ارایه یکسری آموزش های عمومی پذیرش می کنیم.
یکی دیگر از تحولاتی که در همین راستا صورت گرفته، تغییر ماهیت آموزش ها از تئوری به عملی است به شکلی که اکنون 70 درصد آموزش ها عملی و کارگاهی ارایه می شود. علاوه بر این خیلی از اردوهای آموزشی دانشجویان نیز در مناطقی مانند شمال غرب، خوزستان و جزایر جنوبی کشورمان و در آینده نزدیک در سیستان و بلوچستان برگزار می شود به عبارت دیگر دانشجویان را به مناطقی که زمانی امنیت در آنجا از وضعیت خوبی برخوردار نبود، می بریم تا دانشجو از نزدیک با چنین محیط هایی آشنا شود.
با توجه به سابقه فرماندهی جنابعالی در نیروی دریایی و اینکه گفته می شود تهدیدات آینده دریا پایه است، میزان توانمندی دریایی کشورمان را در مقابله با تهدیدات چطور ارزیابی می کنید؟
در زمانی که بوش رئیس جمهور آمریکا بود، تهدیدات نسبت به الآن در خلیج فارس بیشتر بود، یعنی در آن مقطع تا حدی بحران و جنگ روانی ایجاد کرده بودند که احساس می کردیم دشمن بطور حتم حمله دریایی خود را انجام می دهد. به عبارت دیگر تهدیدات به گونه ای جا افتاده بود که می گفتند چون بزرگترین قدرت نظامی و یگان دریایی دنیا را آمریکا دارد، اگر یک ناو هواپیما بر این کشور به همراه ناو گروه های حمایت کننده آن به سمت کشوری حرکت کند، به محض حرکت، روسای کشور مورد هدف دست هایشان را به علامت تسلیم بالا می برند. اما در خلیج فارس علی رغم آن که شاهد بودیم بعضا سه ناو هواپیمابر آمریکایی به همراه ناو گروه هایشان به منطقه می آمدند و حتی گاهی یک ناو هواپیمابر انگلستان و ناو گروه همراه آن هم اضافه می شد، با این حال رزمندگان کشورمان از آن ها هیچ ابایی نداشتند زیرا درست است که به ظاهر ارتش قدرتمندی هستند. ولی در حقیقت یک ارتش پوشالی بیش نیستند. در واقع آن ها زمانی حمله می کنند که مطمئن شوند کشور هدف آمادگی لازم برای مقابله با آن ها را ندارد.
البته وجود تهدید در آب های گرم جنوب و بحران هایی که در زمان بوش در خلیج فارس بوجود آمد، موجب شد استراتژی نیروی دریایی سپاه بر اساس ایجاد توانمندی واقعی جهت مقابله با دشمن در خلیج فارس تبیین شود. طرحی که بر مبنای آن هر یک از شناورها می بایست سازمانی لازم جهت مقابله با هر یک از ناوهای دشمن را داشته باشد. یعنی شناورهایی تعریف کنیم که بتواند با دشمن مقابله کند. به عنوان مثال شناورهای بزرگ ارتش گرچه به موشک انداز، اژدر و توپ مجهز است و 120 نفر هم در هر یک از این شناورها فعالیت می کنند، اما چون حدود 130 متر طول دارند، یک سیبل و هدف آسیب پذیر برای دشمن محسوب می شوند. به همین علت سپاه طرحی ارائه کرد تا شناورهای کوچک حداکثر 30 متری با قابلیت پرتاب موشک و اژدر و شلیک ضد هوایی، داشته باشد و حتی سلاح های 30 میلی متری هم بعضاً برایشان پیش بینی کردیم تا در رزم نزدیک بتوانند با دشمن مقابله کنند. بنابر این، طراحی شناورهای کوچک با قابلیت های بالا که بجای 120 نفر چهار نفر داشته باشد و از قابلیت یک شناور بزرگ نیز برخوردار باشد، به عنوان الگو و اصول کاربردی نیروی دریایی سپاه تعیین شد.
در رابطه با مین گذاری دریایی هم که از جمله موارد وحشت آفرین برای دشمن است، در خصوص پهبادها، سیستم های توپخانه ای و موشکی ساحل به دریا، کارهای زیادی با وسعت، قدرت و پراکندگی زیاد انجام شده که تا در زمان بحران، شناورهای مخفی و آماده، سریع در زمان های مختلف به عملیات بپردازند. پس استراتژی نیروی دریایی سپاه ایجاد توانمندی واقعی جهت مقابله با دشمن در خلیج فارس است که اکنون به این توانمندی رسیده و دشمن هم از آن آگاه است. لذا چنانچه بخواهد در خلیج فارس و دریای عمان حرکتی انجام دهد، در مقابل ارتش و سپاه با توجه به قابلیت هایی که دارند به شدت آسیب پذیر خواهد بود به همین خاطر می بینید که دشمن تاکنون جرأت نکرده تهدیدات خود علیه ایران را عملی کند. چرا که اگر این جرأت را داشت تاکنون تهدیدات خود را عملی می ساخت. البته این بازدارندگی هم بواسطه وجود ملتی است که تمام قد برای مقابله با تهدیدات دشمن و حفظ آرمان ها و اسلام شان، ایستاده اند.
بنابر این موضوع تهدیدات و مقابله دریاپایه در مجموعه نیروهای مسلح، جا افتاده و سرمایه گذاری های خوبی هم در این خصوص صورت گرفته است. علاوه بر این رزمندگان ما نیز حرفه ای شده اند و به قابلیت های تحسین برانگیزی دست یافته اند.
سردار از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید تشکر می کنم.
من هم از شما و همه دست اندرکاران خبرگزاری دفاع مقدس تشکر می کنم.