به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، رفتار خوب شهید لاجوردی با منافقان و ضدانقلابها، موجب میشد تا آنها توبه کنند، و بهجای اینکه در راه آرمانهای خود «سیانور» بخورند و جان خود را فدای جهالت کنند، به جبهه بروند و برای کشور و انقلاب اسلامی ایران بجنگند و بعضا به شهادت برسند.
همرزمان و همسلولیهای شهید «سید اسدالله لاجوردی» وی را «مرد پولادین انقلاب» مینامند؛ چراکه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، هیچ شکنجه و شکنجهگری نتوانست کاری کند که وی از ارزشها و آرمانهایش دور شود.
«اسدالله بادامچیان» دبیرکل حزب موتلفه اسلامی معتقد است که «لاجوردی» و «قدیریان»، زندان را به دانشگاه تبدیل کرده بودند و رفتار این مجاهدان انقلابی با زندانیها و مجرمها، نمونه و یک الگو بود؛ چراکه آنها زمینه را برای ارتباط این افراد با همسر و فرزندانشان مهیا و حتی در زندان برای زندانیها اشتغال ایجاد میکردند.
وی درباره اینکه چرا شهید «لاجوردی» را «مرد پولادین انقلاب» نامیدهاند، به بیان خاطرات خود درباره این شهید والامقام پرداخته است. «بادمچیان» اظهار داشته است که شهید «لاجوردی» انسانی بسیار سادهزیست بود و با اینکه ضریب امنیتی بالای لاجوردی، این موقعیت را به وی میداد که بخواهد در هر کجا از مناطق حفاظتشده و خوش آب و هوا زندگی کند؛ اما در همین خانه تا آخرین روز حیاتش زندگی کرد.
در ادامه، خاطرات «اسدالله بادامچیان» در این خصوص که در کتاب «دیدهبان انقلاب» به چاپ رسیده است را میخوانید:
یک ریال هم از نظام جمهوری اسلامی پول نگرفت
شهید «سید اسدالله لاجوردی» یک ریال هم از نظام جمهوری اسلامی پول نگرفت؛ از مدیریت زندان گرفته تا دادستانی. وی تا هنگام شهادتش در طبقه چهارم یک ساختمان که قبل از انقلاب با چهار برادرش در جنوب شهر تهران (کوچه شهید قادری) ساخته بودند، زندگی کرد و با اینکه بهانه ضریب امنیت بالای وی، این موقعیت را به او میداد که در هر کجا که بخواهد از مناطق حفاظتشده خوش آب و هوا، زندگی کند؛ اما در همین خانه تا آخرین روز زندگیاش ماند و وقتی بعد از شهادتش خبرنگارها و صداوسیما به آنجا آمدند، واقعاً تعجب کرده بودند که چطور آدمی در سطح «لاجوردی» معاون قوه قضائیه، رئیس زندانها، داستان انقلاب و عضو شورای مرکزی موتلفه اسلامی، میتواند در اینجا زندگیای به این سادگی داشته باشد.
«لاجوردی» در زندان با زندانیها میجوشید
از طرفی دیگر شهید «لاجوردی» در زندان با زندانیها میجوشید و بحث و صحبت میکرد؛ غذای خودش و همکارانش با غذای زندانیها یکسان بود و اینکه در اتاق خودش جدا بنشیند و غذای مفصل بخورد، هرگز اینگونه نبود.
هدایت یکی از هفت نظریهپرداز کمونیست در زندان
شبها ساعتها در زندانهای انفرادی مینشست و با افراد صحبت میکرد؛ یکی از کسانی که میتوانست «احسان طبری» را برگرداند، «لاجوردی» بود. با توجه به اینکه «احسان طبری» یکی از هفت نظریهپرداز و تئوریسین کمونیست بود و چهره جهانی مارکسیسم است، طی بحثهایی با شهید «لاجوردی» کاملاً متنبه شده و برگشت و کژراهه را نوشت.
همچنین وقتی یک خانم خبرنگار انگلیسی از «طبری» پرسید: «چطور از این مسیر برگشتی؟»، «طبری» گفت: «من رسیدم به اینجا که راه قبلی هم غلط بود و شجاعت این را داشتم که از این راه برگردم». خبرنگار گفت: «آدمی مثل شما با این همه سوابق، چطور برگشته است؛ فکر نمیکنید که شما را شستوشوی مغزی دادهاند؟»، «طبری» گفت: «اگر اینطور باشد، آدمی مثل من در سنی است که اگر شکنجه شود، میمیرد؛ پس شکنجهام ندادند. در ثانی اگر کسی توانسته من را شستوشوی مغزی بدهد، با توجه به وجود این همه دانشمندانی که اندیشهشان را برای نظام کمونیستی گذاشتهاند، پس حتماً نظام قوی و بالایی است».
غرور و منیت نفسانی خود را تِی میکشم
شهید «لاجوردی» در راه خدا استوار و محکم و مردی واقعا آهنین بود و در عین تمام این موقعیتها، یک انسانی بود که فقط برای خدا کار میکرد. وی در یک مصاحبه مطبوعاتی داخلی و خارجی که همه جمع شده بودند و تقریباً خیلی با عظمت برگزار شد، چند ساعت به تمام سوالات خبرنگاران داخلی و خارجی پاسخ داد و بعد از مصاحبه دیدیم که خسته شد؛ چراکه بدنش هم مشکلات جسمی ناشی از شکنجههای رژیم شاه را داشت. دوستانش دنبال وی گشتند و خیال کردند که رفته است تا استراحت کند، تا اینکه یکی از افراد داستانی گفت: «آقای لاجوردی در طبقه بالا زمین را تِی میکشد و تمیز میکند». وقتی معاون اجرایی رفت، دید که درست است، گفت: «مگر شما خسته نبودید»، «لاجوردی» گفت: «چرا» معاون گفت: «مصاحبه چطور بود؟»، گفت: «عالی بود و بعد از آن احساس کردم که باید بیایم و یک خودسازی داشته باشم، من اینجا زمین را تِی نمیکشم، بلکه آن غرور و منیت نفسانیام را تِی میکشم».
انتهای پیام/ 113