حمید وزوایی:

امروز همه در مسابقه مادیات قرار دارند/ شهدا جان دادند که امروز مفاسد اقتصادی را نبینیم

برادر شهید محسن وزوایی گفت: هر روز شاهدیم که در تلویزیون افرادی با لباس آبی راه‌راه ظاهر می‌شوند که همان مفسدین اقتصادی هستند، شهدای ما جان دادند تا این افراد را نبینیم.
کد خبر: ۳۶۲۶۴۷
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۴:۱۰ - 26September 2019

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: دفاع مقدس صحنه حضور اقشار مختلف مردم بود، از دانش‌آموز و دانشجو بگیر تا کارگر و کارمند و پیر و جوان. در این میان افراد نخبه‌ای هم بودند که با رها کردن درس و دانشگاه، خودشان را به دانشگاه مهم جنگ رساندند، آنها به خوبی دریافته بودند که تکلیف آن روز جامعه حضور در صحنه نبرد علیه دشمن متجاوز است، برای همین با وجود سطح علمی بالا و داشتن جایگاه خوب وارد عرصه نظامی شدند.

شهید «محسن وزوایی» از جمله دانشجویانی بود که علی‌رغم قصد عزیمت به آمریکا برای ادامه تحصیل، با پیروزی انقلاب اسلامی و قبول شدن در دانشگاه صنعتی شریف در کشور ماند و با شروع جنگ تحمیلی به سپاه پاسداران رفت تا اینکه خیلی زود به فرماندهی گردان نهم منصوب شد، مدتی بعد فرماندهی گردان حبیب ابن مظاهر را بر عهده گرفت و مسئول تاسیس لشکر 10 سیدالشهدا‌ (ع) شد. او در جریان عملیات بیت‌المقدس در تاریخ دهم اردیبهشت سال 61 به شهادت رسید.

در نشستی با حضور خانواده شهدای نخبه، حمید وزوایی برادر شهید محسن وزوایی به بیان نقطه نظرات خود در خصوص راه و روش زندگی برادر شهیدش پرداخت که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید.

دفاع‌پرس: آقای وزوایی مختصری از زندگی شهید محسن وزوایی بگویید و اینکه چه شد درس را رها کرد و به جبهه رفت.

محسن ششمین فرزند از خانواده وزوایی است. در خانواده ما با توجه به سیاست و نوع تربیتی که پدر و مادرم داشتند، تحصیل جایگاه خاصی داشت و بچه‌ها با توجه به رهنمودهای والدین به ادامه تحصیل گرایش داشتند. اولین فرزند که خواهرم است در سال 1346 کنکور داد و حائز رتبه‌ ممتاز در دانشکده پزشکی شد ولی خودش رشته پزشکی را انتخاب نکرد و به خاطر علاقه‌اش به امر تدریس، راه معلمی را در پیش گرفت. بعد از او خواهرها و برادرهای دیگر هم تحصیلات دانشگاهی داشتند تا اینکه نوبت به برادرم محسن رسید. او در کنکور سراسری شرکت کرد و در دانشگاه صنعتی شریف رشته مهندسی شیمی با رتبه ممتاز پذیرفته شد.

امروز همه در مسابقه مادیات قرار دارند/ شهدا جان دادند که امروز مفاسد اقتصادی را نبینیم

دفاع‌پرس: قبل از اینکه به حضور شهید در بحث تسخیر لانه جاسوسی بپردازیم آیا برادرتان فعالیت‌های انقلابی هم داشت؟

بله، محسن در دوران انقلاب از زمره افرادی بود که در تظاهرات‌ و فعالیت‌های رایج بچه‌های انقلابی در سال‌های 57 و 58 شرکت می‌کرد. در روزهای 21 و 22 بهمن فعالیت‌هایش بیشتر شد، مثل بقیه جوان‌ها که با جانفشانی و حضور اثربخش‌تر حضور داشت. فعالیت‌های او هم در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی چشمگیرتر بود. تا اینکه بحث لاله جاسوسی اتفاق افتاد. محسن یکی از دانشجویانی بود که در امر تسخیر لانه جاسوسی حضور داشت. به دلیل سوابق تحصیلی و نوع علاقه و توجه به زبان خارجه، که زبان انگلیسی بسیار خوبی داشت جزو مترجمین گروگان‌ها بود تا اینکه مسئله لانه جاسوسی به سرانجام رسید و گروگان‌ها آزاد شده و به آمریکا برگشتند.

دفاع‌پرس: موضوع ادامه تحصیل شهید وزوایی به خارج از کشور چطور پیش آمد؟

من و خواهرم قبل از انقلاب برای تحصیل به آمریکا رفتیم. محسن هم قرار بود بعد از دیپلم به ما ملحق شود اما وقتی دیپلم گرفت و در کنکور رتبه ممتاز کسب کرد در آمدن به آمریکا مردد شد و در کشور ماند.

محسن در برهه‌ای به جهادسازندگی پیوست و به مناطق لرستان و خرم آباد رفت. مدت نسبتا زیادی شاید حدود شش ماه فعالیت داشت تا اینکه جنگ آغاز شد و تصمیم گرفت به سپاه پاسداران بیپوندد.

امروز همه در مسابقه مادیات قرار دارند/ شهدا جان دادند که امروز مفاسد اقتصادی را نبینیم

میدان جنگ را مهمتر از میدان تحصیل دید

دفاع‌پرس: کسی برای رفتن به سپاه پاسداران به او توصیه کرده بود؟

نه، این فکر شخصی خودش بود با توجه به جنگی که شروع شد و جو سال 59 همیشه حس می‌کرد جایی باید خدمت کند همانطور که حس کرده بود با هدفی که دارد می تواند در لانه جاسوسی خدمت کند و یا حضورش در جهاد. با شروع جنگ هم میدانی را دید که احساس کرد باید وارد این عرصه شود. وقتی وارد این عرصه شد تشخیص داد ادامه کار را باید از یک سازمان و تشکیلات رسمی پیگیری کند که خب سپاه هم سازمانی متشکل از بچه‌های انقلابی با هدف و آرمانی خاص بود. پس از عضویت در سپاه پاسداران به گردان نهم رفت. مدتی بعد بنا به دلایلی مسول گردان تغییر کرد و محسن مسوول گردان شد.

گردان خیلی زود به غرب کشور مامور شد و به سرپل ذهاب و پادگان ابوذر رفت. آنجا مقدمات آزادسازی ارتفاعات بازی‌دراز در غرب کشور مطرح و طرح و برنامه‌اش ریخته شد. گردان نهم هم به همراه نیروها اردیبهشت سال 60 در عملیات شرکت کرد که یکی از عملیات‌های موفق در زمان خودش بود و توانستند بخش‌های وسیعی از ارتفاعات غرب کشور را تسخیر کنند و دشمن را به عقب برانند. محسن در عملیات مجروح شد و دوره مداوا را طی کرد اما در عملیات بعدی‌ بازی‌دراز که در شهریور سال 60 انجام شد با شدت بیشتری مجروح شد. مدتی بستری بود تا اینکه در سپاه تصمیم می گیرند سازمان رزم و یگان‌های رزم را به شکل تیپ درآورند، تا آن زمان سپاه تیپ نداشت. نهایتا تیپ 27 حضرت رسول (ص) در سپاه تهران به فرماندهی حاج احمد متوسلیان تشکیل شد. محسن هنوز فرمانده گردان نهم بود و قرار شد برای عملیات بعدی به جنوب کشور برود.

نیروها از غرب به جنوب رفتند و در پادگان دوکوهه مستقر شدند. در نهایت گردان حبیب ابن مظاهر در تیپ حضرت رسول (ص) تشکیل و گردان نهم منحل شد تا اینکه اواخر سال 60 و اوایل فروردین سال 61 عملیات فتح المبین آغاز شد. یکی از اهداف آن فتح توپخانه دشمن بود تا به عراق اجازه استفاده از توپخانه و آتش را علیه نیروهای ایرانی ندهد که این هدف به گردان حبیب داده شد. با آغاز عملیات، گردان حبیب ابن مظاهر باید سمت توپخانه دشمن می‌رفت، در دل تاریکی شب از میان رودخانه و مسیر پر پیچ و خم گذشتند اما گردان در میانه راه گم شد، در آن لحظات سخت چون نهایتا همه چیز موکول به رسیدن گردان به هدف بود محسن دو رکعت نماز خواند و توسل پیدا کرد و از خدا خواست اگر در راه حق هستند به او و نیروهایش کمک کند، در نتیجه طی الهامی که به او شد راه درست را پیدا کرده و به مقر توپخانه دشمن رسید و توپخانه را به تصرف کامل درآورد.

بعد از عملیات محسن به تهران بازگشت. در تهران به او پیشنهاد تشکیل یک تیپ جدید شد و ماموریت آن را به محسن دادند. محسن را به فرماندهی تیپ جدید که تیپ 10 سیدالشهدا (ع) نامیده شد رساندند، مقدمات کار را فراهم و کادر خود را هم جمع کرد و به سمت جنوب رفت تا مقدمات عملیات بیت المقدس را بچیند. متوسلیان به وزوایی پیشنهاد داد اگر تیپ تشکیل شود و به عملیات بیاید با توجه به محدودیت امکانات تیپ ما هم لطمه می‌خورد از این رو از وزوایی خواست ماموریت تشکیل تیپ سیدالشهدا (ع) را به بعد از عملیات بیت المقدس موکول کند که محسن متواضعانه قبول کرد و در نتیجه محسن در قالب تیپ 27 کار را انجام داد. وزوایی در حین عملیات مورد اصابت تیر مستقیم قرار گرفت و در دهم اردیبهشت سال 61 در محور جاده اهواز خرمشهر نزدیک ایستگاه حسینیه به شهادت رسید.

امروز همه در مسابقه مادیات قرار دارند/ شهدا جان دادند که امروز مفاسد اقتصادی را نبینیم

تربیت پدر و مادر آینده فرزندان را می‎سازد

دفاع‌پرس: آقای وزوایی چقدر نقش تربیت خانواده را در بحث شکل‌گیری شخصیت شهید و شهدایی که آن‌ها را می‌شناسید مهم می‌دانید؟

من بر اساس مشاهدات عینی خودم عرض می‌کنم، چه در زندگی شهید وزوایی و چه شهدای دیگری که خانواده آن‌ها در این نشست حضور دارند و هر فردی که در هر زمینه‌ای فعالیت دارد، یکی از موارد مهم برای درک این مطلب که یک فرد در چه جایگاهی است، نگاه به گذشته و پیشینه خانوادگی اوست. در خود این پیشینه و فضای خانوادگی هم فاکتورهایی تاثیر دارد که تربیت‌ها را متفاوت می‌کند. پدر و مادر نقش مهمی در تربیت فرزند دارند. نوع تربیت پدر و مادر است که آینده فرزند را می‌سازد، در رابطه با افرادی که دارای آرمان‌های بزرگ هستند باید به شیوه تربیتی پدر و مادرشان نگاه کنیم تا ببینیم آن‌ها چه آرمان‌هایی را برای زندگی فرزندان ترسیم کردند و در شیوه تربیتی به کار بردند تا به آن هدف برسند.

در درجات بعدی مجموع محیط خانه به علاوه مجموعه محیط محل و اجتماع هر کدام سهمی در تاثیرگذاری دارند مثلا در خانواده ما نقش اول را مثل همه خانواده‌ها پدر و مادرمان داشتند. پدر و مادر من به تحصیلات اهمیت زیادی می‌دادند. زمانی که خواهرم به دانشگاه رفت هنوز تحصیل دخترها به این صورت رایج نبود. رقابت در خانواده عادی بود و ما مشکلات درسی‌مان را از همدیگر ‌پرسیدیم و به خاطر نوع تربیتی که وجود داشت همه در نهایت دوستی و خواهر برادری یک بزرگتر از خودی داشتیم که از او سوالاتمان را بپرسیم. به خاطر همان رقابت راهی غیر از درس خواندن برای بچه‌های بعدی نبود.

هرکس این شانس الهی نصیبش شود که پدر و مادر خوبی داشته باشد و خود نیز قدردان لحظات باشد می‌تواند موفق شود. البته نمی‌توان حکم کلی داد، در خانواده‌ای با چند فرزند ممکن است همه فرزندان به یک صورت نباشند، عوامل محیطی، نوع تفکر فرد و موضوعات دیگر هم تاثیر خودش را دارد ولی به هر حال اصل کار، با پدر و مادر و خود فرد است.

ما راه کربلا را برای آیندگان می‎خواهیم

دفاع‌پرس: نظر خانواده درباره راهی که آقا محسن رفت و در نهایت به شهادت رسید چه بود؟

هیچ بحثی در این مورد نداشتند. پدر و مادر به همه وجوه تربیتی تاکید داشتند و تاکیدشان فقط به موضوع تحصیل نبود. همه خانواده‌ها می‌دانستند شهادت اتفاقی است که به احتمال زیاد پیش می‌آید ولی جلوی فرزندانشان را نگرفتند.

دفاع‌پرس: آیا هیچ وقت این خواسته از طرف خانواده مطرح شد که آقا محسن به جبهه نرود و ادامه تحصیل دهد؟

مادرم در آخرین اعزام محسن و در لحظه خداحافظی می‌گوید تو این‌ همه به جبهه رفتی ولی راه کربلا هم باز نشد، محسن می‌گوید ما کربلا را برای خودمان نمی‌خواهیم برای آیندگان می‌خواهیم. کمی باید واقع‌بینانه صحبت کنیم، هیچ شکی نیست که گرانترین و پرارزش‌ترین دارایی نزد یک مادر فرزندش است و هیچ مادری نمی‌تواند داغ فرزندش و یا جراحتش را ببیند. بچه اگر سرماخوردگی ساده بگیرد مادر خوابش نمی‌برد. همه مادرها دوست داشتند فرزندانشان در کنارشان باشند. ولی آنقدر این اعتقادات محکم بود که مادر رضایت به رفتن می‌داد که همین رضایت هم درجاتی دارد و او می پذیرد به این راه برود.

امروز همه در مسابقه مادیات قرار گرفته‌اند/ شهدا جان دادند که امروز مفاسد اقتصادی را نبینیم

دفاع‌پرس: اگر شهید محسن امروز بود و قرار بود مسوولیتی برعهده بگیرند فکر می‎کنید در کدام حوزه فعالیت داشت؟

فکر می‌کنم اگر شهید وزوایی امروز بود در حوزه فرهنگ کار می‌کرد، چرا که به اعتقاد من سرمنشا همه چیز به فرهنگ و شیوه‌های تربیتی بازمی‌گردد. خیلی‌ها در آن زمان همه چیز داشتند در خانواده‌هایی بزرگ شدند که کم و کاست نداشتند یعنی از روی اجبار و ناچاری به جبهه نرفتند، مثل همین نخبه‌هایی که امروز خانواده آنان در جلسه حضور دارند اما چرا همه چیز خود را رها می‌کردند؟ این به خاطر اعتقادات و نگاه تکلیف‌محورانه آن‌ها بود. افرادی که امروز دست در بیت‌المال می‌برند در چه شرایط فرهنگی تربیت شده‌اند؟! بی بند و باری‌ها را چه کسی شرایطش را فراهم کرده؟! اینهمه ناسازگاری در وضع موجود به دست چه افرادی انجام می‌شود، سر منشا تربیتی این افراد کجاست و چه عواملی باعث بروز این اتفاقات شده است؟ امروز که در رابطه با شهید حرف می‌زنیم در یک اتاق در بسته هستیم. اگر همین حرف‌ها از تلویزیون پخش شود چند نفر گوش داده و قبول می‌کنند؟! چند نفر اهداف شهدا را ادامه می‌‍دهند؟! این‌ها همه شرایط فرهنگی است که تغییر کرده و زمینه‌های نه چندان خوشایند فرهنگی است که ما مصادیق و بروزهایش را در جامعه می‌‎بینیم. در جایی بودم یکی از برادران دلسوز جمله‌ای گفت که به خود لرزیدم. ایشان گفت شب به شب که تلویزیون را روشن می‌کنیم یک عده با لباس راه راه آبی به تن را در تلویزیون می‌بینیم. اشاره به زندانی‌های اقتصادی داشت و می‌گفت دیدن این‌ها برنامه ما شده. این شهدا آنطور رفتند و جان دادند و خانواده‌ها جوانان را تقدیم کردند اما امروز نابرابری‌ها را می‌بینیم که همه در مسابقه مادیات قرار گرفته‌اند.

جوان نمی‌تواند هضم کند این افرادی که ریش دارند و از گزینش‌ها رد شدند چطور دست در بیت‌المال بردند. جوان‌ها چه باید بکنند و چطور باید آرمان‌های شهدا را بپذیرند. حرف من را بپذیرد یا آنچه در صدا و سیما از مفاسد اقتصادی می‌بیند را؟ سیاست گذاران ما اشتباه کردند.

ادامه دارد...

نظر شما
پربیننده ها