شهید مدافع حرمی که دایی‌اش را هم شهید مدافع حرم کرد

شهید «مصطفی نبی‌لو» دایی شهید مدافع حرم «مسعود عسکری» بود که ۲۱ آبان سال ۱۳۹۴ در جبهه دفاع از حرم آسمانی شده بود. در واقع پس از شهادت مسعود بود که دایی مصطفی اسلحه او را به دست گرفت و راهی دفاع از حرم شد.
کد خبر: ۳۶۸۴۴۷
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۸ - ۱۵:۴۶ - 02November 2019

شهید مدافع حرمی که دایی‌اش را هم شهید مدافع حرم کردبه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس به نقل از «روزنامه جوان»، ۲۹ مهر سال ۱۳۹۶ بود که خبر رسید رزمنده مدافع حرم «مصطفی نبی‌لو» که از رزمندگان دوران دفاع مقدس هم بود، در سوریه به شهادت رسیده است. شهید نبی‌لو، دایی شهید مدافع حرم «مسعود عسکری» بود که ۲۱ آبان سال ۱۳۹۴ در جبهه دفاع از حرم آسمانی شده بود. درواقع پس از شهادت مسعود بود که دایی مصطفی اسلحه او را به دست گرفت و راهی دفاع از حرم شد. گفت‌وگوی ما با صفدر عسکری پدر شهید مسعود عسکری را درمورد شهید مصطفی نبی‌لو پیش رو دارید.

آشنایی شما با شهید نبی‌لو به چه زمانی برمی‌گردد؟

بچه‌محل بودیم و در یک کوچه زندگی می‌کردیم. بعد‌ها من با خواهر ایشان ازدواج کردم و دوستی‌مان محکم‌تر شد. شهید نبی‌لو اهل جبهه و جنگ بود و در دوران دفاع مقدس به عنوان رزمنده بار‌ها به جبهه اعزام شده بود. بنده هم توفیق داشتم که به جبهه رفتم و الان جانباز هستم.

شهید نبی‌لو هم جانباز دفاع مقدس بود؟

بله، جانباز بود. ۱۵ درصد جانبازی داشت، درصورتی‌که می‌توانست درصد بیشتری بگیرد، اما خیلی در قید و بند این چیز‌ها نبود. روحیات خاص خودش را داشت. بعد از اتمام دفاع مقدس در کمیته امداد مشغول شد. خانه و زندگی ما و اقوام و اغلب آشنا‌ها در تهران بود، اما مصطفی خودش تصمیم گرفت انتقالی بگیرد و به قم برود. چون دوست داشت بچه‌هایش در یک محیط مذهبی رشد کنند. در هر کاری دید معنوی‌اش را حفظ می‌کرد.

ایشان توانسته بود روحیات رزمندگی را به فرزندان و اطرافیانش منتقل کند؟

همین‌قدر بگویم که آقا مصطفی دایی پسر شهیدم حاج مسعود است. مسعود از خانواده خودمان و خصوصاً دایی‌اش خیلی تأثیر گرفته بود. آقا مصطفی دو دختر دارد که با طلاب ازدواج کرده‌اند. پسرش آقا میثم هم خیلی محکم‌تر از خودش است. پسر اهل و خوبی است. هم کار می‌کند و هم درس می‌خواند.

گویا شهادت پسرتان یکی از اصلی‌ترین انگیزه‌های حضور شهید نبی‌لو در جبهه دفاع از حرم بود؟

بعد از شهادت پسرم مسعود، آقا مصطفی بی‌قراری می‌کرد. هربار که به مزار مسعود می‌رفت، با او حرف می‌زد و انگار در عالم دیگری قرار می‌گرفت. با ما هم خیلی درددل می‌کرد. مرتب می‌پرسید چطور می‌شود مدافع حرم شد. آنقدر تلاش کرد که نهایتاً موفق شد برود. سال ۹۵ برای اولین بار به سوریه رفت و چند بار هم اعزام شد. در اعزام اول مجروحیت سختی پیدا کرد. برگشت ایران و مجدد اعزام شد. عاقبت ۲۹ مهرماه سال ۹۶ به آرزویش رسید و شهید شد.

یعنی بعد از مجروحیت باز هم به جبهه برگشت؟

آقا مصطفی آدمی نبود که به این راحتی‌ها جا بزند. نحوه مجروحیتش هم با اصابت موشک کورنت بود که امریکایی‌ها به داعش داده بودند. خیلی هم گرانقیمت است و نشان می‌دهد که هدف قرار دادن آقا مصطفی با چنین موشکی چقدر برای تروریست‌ها اهمیت داشت. مجروحیتش از ناحیه شکم و پهلو و گوش بود. خیلی هم ناراحت بود که چرا به توفیق شهادت نائل نیامده است. بار چهارم که آخرین اعزامش هم بود، از همه حلالیت طلبید. رفت و این بار به شهادت رسید.

چه خاطره‌ای از شهید نبی‌لو در ذهنتان ماندگار شده است؟

چندین سال پیش بود که یک بار با مصطفی فوتبال بازی می‌کردیم. حین بازی انگشت پایم در رفت. با هم دکتر رفتیم. پسرم مسعود آن موقع کوچک بود. یک جیرجیرک پیدا کرده و داخل قوطی گذاشته بود. در مطب دکتر جیرجیرک را درآورد که ناگهان فرار کرد و همه جا را به هم ریخت. در آن شلوغی دکتر دو دارو به من داد یکی را باید تزریق می‌کردم و دیگری را می‌خوردم. چون شلوغ شده بود، اشتباهی به دکتر گفتم این را باید بزنم و این یکی را بخورم، دکتر خندید و گفت نه آقا برعکس گفتید؛ آن یکی زدنی و این یکی خوردنی است. من و مصطفی و مسعود بار‌ها با یادآوری این ماجرا می‌خندیدیم و یکی از خاطرات خوشمان بود. الان از آن جمع فقط من مانده‌ام. پسرم و دایی‌اش در این راه به شهادت رسیدند.

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها