صنعتگر ارامنه در زمان جنگ تحمیلی:

ما دلبسته فرهنگ جبهه هستیم/ رادیوهای بیگانه درباره اقلیت های مذهبی دروغ می گویند

رادیوهای بیگانه می گویند اقلیت ها را به زور به جبهه می فرستند اما من به عنوان یک صنعت گر ارمنی افتخار می کنم قدمی کوچک در این راه پر افتخار بردارم. اینجا سرزمین ماست چرا باید با اجبار از سرزمین خود دفاع کنیم.
کد خبر: ۳۷۰۵
تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۹۲ - ۱۹:۰۶ - 25September 2013

ما دلبسته فرهنگ جبهه هستیم/ رادیوهای بیگانه درباره اقلیت های مذهبی دروغ می گویند

خبرگزاری دفاع مقدس: آزاد مسیحی اسکندری متولد 1317 در اراک ده مهاجران به دنیا آمد. بعد از اتمام کلاس 6 ابتدایی به تهران به دنبال صنعت آمده که در این خصوص در صنف صاف کاری اتومبیل مشغول به کار شد. مهارت چشم گیری پیدا کرد که مدتی را در جنگ تحمیلی به دلیل داشتن این تخصص برای تعمیر ماشین به صورت داوطلبانه خدمت کرد.

وی از خاطرات خود از دوران جنگ تحمیلی به خبرگزاری دفاع مقدس گفت:  در بحبحه جنگ تحمیلی بودیم که از طرف شواری خلیفه گری ارامنه، صنعت گران ارمنی را برای خدمت به رزمندگان در پشت جبهه احضار کردند. مرکز کار ما در آن زمان خیابان دماوند بود.

در آن روزها اعزام گروه های استادکار و صنعتگر ارمنی برای کمک به رزمندگان صرفا یک هدف یا تنها برای انجام کاری خوشایند نبوده است بلکه فعالیتی بود که پیش از هر چیز ضرورت و نیاز زمانه بود که بعد از آن به عنوان ایثار و وظیفه شناسی تلقی شده و به طور اصولی و با ترتیب دقیق و با عزم وآمادگی برای جانفشانی سازمان دهی شد.

تقریبا با آغاز سومین سال جنگ تحمیلی 8 ساله، فعالیت های سازمان دهی واعزام گروه های صنعت گران ارمنی آغاز شد. حکومت و مردم ایران در برابر خطری جدی که تمامیت ارضی ایران را تهدید می کرد قرار گرفته و بزرگترین وظیفه ما هم حفظ آن بود.


در شورای خلیفه گری ده نفر انتخاب شدند که یکی از آنها "وارتا وارتانیان" نماینده ارامنه در مجلس شورای اسلامی بود. ما گروه بندی شدیم و برای جمع آوری کمک های مردمی به قسمت های مختلف شهر تهران مثل خاوران، خاک سفید، سه راه آذری، جاده قدیم کرج و...که مربوط به مسئولین کارخانه این بخش ها بود می رفتیم.


افراد اگر خودشان به عنوان صنعت گر می توانستند در جبهه و پشت جبهه حاضر شوند، داوطلب می شدند؛ در غیر این صورت کمک های مالی و اهدایی خود را به برادران در جبهه های حق علیه باطل ارائه می دادند.

بعد از اتمام این ماموریت که حدود یک ماه طول کشید، به عنوان تعمیرکار ماشین با یک گروه 12 نفره عازم کردستان شدم. در آنجا به لشکر 64 ارومیه به تعمیر ماشین و خودرو می پرداختم.

در این لشکر با یک روحانی آشنا شدم که ما را به دفترش دعوت کرد و گفت: شما را به زور در جبهه فرستادند یا به میل خودتان آمده اید. ما گفتیم: داوطلبانه و با موافقت و تائید شورای خلیفه گری و اسقف اعظم "آرتاک مونوکیان" به اینجا آمده ایم. هیچ کس ما را به زور به جبهه نمی فرستد نه صنعت گر، نه سرباز.


مرد روحانی ادامه داد: رادیو بیگانه می گوید که اقلیت ها را به زور به جبهه می فرستند من هم با صراحت گفتم: من به عنوان یک صنعت گر افتخار می کنم قدمی کوچک در این راه پر افتخار بردارم. اینجا سرزمین ماست چرا باید با اجبار از سرزمین خود دفاع کنیم.


10 ماشین سنگین از طرف شورای خلیفه گری ارامنه به پشت خط ارسال شد


ماموریت بعدی ما انتقال 10 ماشین سنگین از طرف شورای خلیفه گری ارامنه به پشت خط بود. حدود 10 تریلی  که روی چند دستگاه از آنها 3 تراکتور حمل می شد و بقیه ماشین ها هم خوراک و پوشاک گرم برای رزمنده ها در کردستان می بردیم. حدود 10 روز طول کشید که آنها را به مقصد رساندیم.


لحظاتی که این کارها را با ذوق و شوق و برای کمک به میهن انجام می دادم، حس خوبی داشتم و با خود می گفتم: ای کاش این قدم های کوچک بتواند برای مملکت مفید واقع شود؛ چرا که من به عنوان یک ایرانی وظیفه داشتم تا آنجا که می توانم در حد توانم به سرزیمن خود کمک کنم.

در مملکت ما مردم ایران (مسلمان و ارامنه) هیچ وقت در فکر خود این را راه نمی دهند که یک خارجی و یا بیگانه بتواند فرهنگ ما (یعنی فرهنگ دفاع مقدس و جبهه) را برداشته و یا عوض کند. دلیل این موضوع آن است ما آنقدر دلبسته فرهنگ ایران و این رژیم هستیم که هیچگاه به ذهن ما خطور نمی کند بیگانه ای بتواند ما را از این حوزه جدا کند.  

سفر راهیان نور فرصتی برای لمس جنگ از نزدیک

زمان جنگ وقتی می گفتند پاوه و یا مهران به دست دشمن افتاد و بعد رزمنده ها آن را پس گرفتند راستش زیاد حس نمی کردیم که چگونه و در چه شرایطی این کارها انجام شد.

اما زمانی که به سفر راهیان نور به همراه تعدادی از ارامنه و مسلمانان در شهریور ماه سال جاری به مناطق جنگی رفتیم یک خاطره بزرگ در ذهن من ایجاد شد و با تمام وجودم آن را لمس کردم. اینکه برادران در آنجا چه زحماتی کشیدند و برای اینکه وجب به وجب این خاک را پس بگیرند چقدر شهید شدند. اگر این سفر را نمی رفتم، هیچ وقت نمی توانستم جنگ را از نزدیک درک کنم و بهتر بشناسم.  
نظر شما
پربیننده ها