شهيد «علی عباس زاده»:

نگذارید که مخالفین اسلام بخواهند لطمه‌ای به اسلام بزنند

شهید «علی عباس زاده» در قسمتی از وصیت‌­نامه خود خطاب به برادران و دوستانش آورده است: از شما می‌خواهم که در راهی که گرفته‌اید کوشا باشید و نگذارید که مخالفین اسلام بخواهند لطمه‌ای به اسلام بزنند.
کد خبر: ۳۷۳۶۰۵
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۸ - ۰۳:۴۰ - 20December 2019

نگذاريد كه مخالفين اسلام بخواهند لطمه ای به اسلام بزنندبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از بوشهر، شهيد «علی عباس زاده» در تاريخ 1342/6/13 در روستای درودگاه از توابع شهرستان دشتستان دیده به جهان گشود.

علی در سن 7 سالگی برای تحصیل در مقطع ابتدایی به دبستان «شهيد منتظری» رفت و در کنار تحصیل در کنار پدرش به کارهای دامداری و کشاورزی می پرداخت و با وجود سن کم بعضی روزها برای کمک به امرار معاش خانواده به عنوان شاگرد بنایی كار می کرد.

سن 15 سالگی وی با بحبوبه انقلاب مصادف شد و علی دوشادوش برادران بسیجی به مبارزه عليه منافقين و دشمنان انقلاب اسلامی شرکت می کرد.

 در كنار كار و كارگری به ورزش های رزمی علاقه زيادی داشت و با جديت ورزش كاراته را دنبال می كرد و دارای كمربند قهوای بود.

 پس از پيروزی انقلاب اسلامی بنا به علاقه ای كه به بسيج و مسجد داشت تحصيل را جهت حفظ ارزش های انقلاب اسلامي ترك کرد و در سنگر حفاظت از انقلاب و حمايت از ارزش های انقلاب در بسيج در قالب فعالیت های فرهنگی، رزمی و نظامی به فعاليت مشغول شد.

علی برای بار اول همراه دوستانش برای ياری دين اسلام و انقلاب اسلامی راهی جبهه حق عليه باطل شد و پس از سه ماه به خانه برگشت و مدت كمی را در كنار خانواده بود، ولی وقتی می ديد بقيه دوستان و همرزمانش در جبهه مشغول جنگ و نبرد هستند و او در كنار خانواده با آرامش و آسايش زندگی می كند اين وضع برای او قابل تحمل نبود به همين خاطر برای بار دوم عازم جبهه های حق عليه باطل شد.

برای آخرین بار از طريق بسيج شهرستان كازرون به جبهه اعزام شد و در عمليات «فتح المبين» در جبهه شوش همراه تعدادی از همرزمانش در گودالی محاصره شدند و 2 تا 3 روز در محاصره دشمن با بعثی ها جنگيدند و مقاومت كردند.

سرانجام در دومین روز از فروردین سال 1361 همراه تمام همرزمانش در آن محاصره به درجه رفيع شهادت نائل آمد.

وصیتنامه شهید «علی عباس زاده»

اين وصيت نامه را در حالی می نويسم كه عشق به امام و شهادت در راه خدا در دلم جوش می زند، از پدر و مادر می خواهم كه اگر شهيد شدم از برای من گريه نكنند و راهم را ادامه دهند.

همچنين پدر بزرگوارم، تو برای من زحمت كشيدی و مرا به اين سن و سال رساندی و من افتخار می كنم كه در راه خدا شهيد شوم و تو از برای من غصه نخوری.

اميدوارم كه بتوانی راهم را ادامه دهی، مادرم تو بايد افتخار كنی كه فرزندی بزرگ كردی كه آن را در راه اسلام از دست بدهی.

 به خواهرانم بگوييد كه حجاب را رعايت كنند و همراه با خواهران مسلمان در راه پيشبرد اسلام بكوشند.

از برادرانم می خواهم با آنكه سن تمامی ندارند از همين حالا دنبال راه راست و معتقد به انقلاب اسلامی باشند تا بتوانند در آينده راهم را ادامه دهند.

 پدر، مادر، برادرانم و خواهرانم اگر در خانواده از من ناراحتی ديده ايد مرا ببخشيد.

 برادرانم و دوستانم از شما مي خواهم كه در راهی كه گرفته ايد كوشا باشيد و نگذاريد كه مخالفين اسلام بخواهند لطمه ای به اسلام بزنند و از شما برادران می خواهم كه در پيشبرد انقلاب بكوشيد.

 دوستان عزيز من كه رفتم و شما مرا حلال كنيد و به سخنان امام گوش دهيد. نماز جماعت به پا داريد و به مسجد برويد و به پدر و مادرم بگوييد كه مرا در زادگاهم خاك كنند و هر وقت به مزارم آمديد يک الحمد برايم بخوانيد و گريه نكنيد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار