به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، سربند فرزندیِ پدری که عمری را تا بازنشستگی در جهاد گذرانده، و در پیآمد تحقیقات منظمِ دامنهدارِ بیست و چند ساله تمدنی، که از مطالعه حول کنشهای روشنگرانی، چون سیدجمال آغاز شد و با فحص و بحث پیرامون «علل عقبماندگی مسلمین» رشد کرد و در پژوهش حول منظومۀ (فکری ــ سیاسی) سلسلة الذهبِ تجمیعکنندگان و به کمال رسانندگان متأخر فقه و حکمت و عرفان (یعنی متفکرانی از صدرالمتألهین تا میرزا علی قاضی و تا حضرت روحالله و علامه طباطبایی و اکنون با علمداری سیدعلی خامنهای) قوام یافت، و در پروندههای اجرایی و تخصصی به عرصه آمد، و متعاقب تمرکز و تفرّس و دقت سه سال گذشته در «وجوه تمدنساز جهاد»، دریافتم این است که خوشساختترین نهادی که میتواند و باید در دوران گذار انقلاب اسلامی از مرحلۀ سرنوشتساز «دولتسازی و نهادسازی اسلامی»، سرمشق قرار گیرد، «جهاد سازندگی» است.
البته، نهادهای دیگری را نیز در این حوزه میتوان نام برد؛ اما هر یک مسائلی دارد که مانع از بیان و تخصیصِ تمام و کمالِ این توصیف به آنهاست، برای نمونه، شجرۀ طیبۀ سپاه پاسداران نیز حظّی از این واقعیت سترگ (دولت اسلامی) دارد؛ لیکن، اساساً حوزۀ مأموریت تعریفشده برای سپاه، که لاجرم و بر اساس اضطرار بهسمت امنیت نیل کرده، مانع از آن است که الگو و ردای سپاه بر قامت بسیاری از نهادهای مدنی راست آید و قابل تکثیر باشد.
خب؛ تا اینجای داستان، علیالقاعده باید نگارنده عاشق سینهچاک تشکیل دوبارۀ جهاد سازندگی باشد؛ لکن بهدلایل ذیلآمده چنین نیست:
الف. در طرحهای ناظر به احیای جهاد سازندگی چه آمده است؟
طی سالیان گذشته، طرحهای گوناگونی در این زمینه ارائه شده است. اخیراً حقیر دستکم با چهار تن از کسانی که در کمیتههایی، طرحهایی را برای احیای جهاد سازندگی آماده کردهاند به گفتگو نشستهام. گفتگو با بزرگان پیشکسوتی که بعضاً در عداد آن پانزده دانشجوی انجمن اسلامی هستند که دیدار بیست و هشتِ بهمن پنجاه و هفتشان با حضرت روحالله، آغاز حرکت قدسی جهاد سازندگی را کلید زد. اما حاصل سه مورد از این جلسات (و از شما چهپنهان، چهارمی هم!) چالش میان حقیر و این بزرگان، بابت نقد تعریف کجومعوج قشریشان از این نهاد، و ضرورتها و اولویتهای نادرست محیطی و تشکیلاتی و سیاسی تشخیصیشان در این برش از انقلاب اسلامی بوده است.
مطابق آنچه این هر چهار عزیز روایت کردهاند، جهاد سازندگی جدید بناست با محور قرار دادن یک یا چند نهادِ عموماً خوشنام، مثلاً سپاه، کمیته امداد، بنیاد، ستاد اجرایی و الخ، گروههای مردمی جهادی را که اکنون عموماً در قالب «بسیج سازندگی» در کار خدماترسانی به روستاها فعالیت میکنند ساماندهی تشکیلاتی و پشتیبانی مالی کند.
ب. جهاد چه بود و چه نبود؟
پیش از این نیز در همین پرونده، تبیین کردیم که حقیقت جهاد سازندگی با تداعیات و توصیفات کنونی جامعه از آن نهاد فاصلهای عریق و عمیق دارد. برای فهم و ادراک درست از این نهاد، لاجرم باید مبادی و مناشی و منطق نزج و تطور و اضمحلال جهاد را بشناسیم؛ و الّا در ضلال مرکب، در حالی که انگارهها و عقبۀ فکری قشری و سادهاندیشانه و بسیط ما، نوید آمادگی برای تشکیل دوبارۀ یک نهاد تراز انقلاب اسلامی را میدهد، به فعالیتهایی دست میزنیم که ضمن برد کوتاه و نامؤثر یا کماثر، بهدلیل تشابه اسمی (و نه بیشتر)، تداعی جامعه و نخبگان از آن حقیقت سترگ را وارونه کرده؛ و از این رهگذر، امکان سربرآوردن آن ققنوس روحافزا و حیاتبخش و مکتب اجراییِ راستینِ متأثر از انقلاب محمدیصلواتاللهعلیه را ممتنع مینماید؛ و در عین حال، در این گذرگاهِ تاریخیِ خطیر و حساس، که دقت و سداد در نهادسازی، گلوگاه موفقیت و پیشبرد این انقلاب تمدنساز است، دستاندرکاران تشکیل این نهاد ضعیف و ناراست، از توفیق در بهثمر رساندن این تکلیف باژگونه، مشعوف و خرسند هم خواهند بود.
شاید مخاطب گرامی را مجال رجوع به بخشهای پیشین نباشد؛ در یک کلام باید گفت:
بنیان و شفتهریزی و اساس مدل جهاد سازندگی، نه محرومیتزدایی بود، نه توسعۀ روستایی، نه آبخیزداری، نه ستاد پشتیبانی جنگ، نه پشتیبانی امور دام، و البته نه کیفیتهای عرَضیِ نهاد کنونیِ مضمحل و منحل شده در «جهاد کشاورزی»؛ بلکه جهاد سازندگی، یک الگوی پویای حل مسئله است، که مبتنی بر سه اصل «دانایی و خردورزی مسئولانه، نوآوری و ابتکار، و همت و مجاهدت دلسوزانه»، مرتفعترین قلل اجرایی این کشور را زیر لگام آورده بود.
بر این مبنا، یک علت اساسی نگرانی این قلم، از طرحهای تهیهشده برای احیای جهاد سازندگی رخ مینماید. آیا شرایط محیطی روستاهای امروز ایران (که بالای ۹۵ درصد از مواهب زیرساختی (جز اشتغال) برخوردارند) همان الگوی حل مسئلهای را میطلبد که جهاد سازندگیِ زمان دولت موقت (در روستاهایی که بالای ۹۵ درصد نابرخوردار بودند) پیگیرش بود؟ آیا اکنون طراحی الگو برای تولید ملی، بانک، بودجه، تحزب و توسعۀ سیاسی، رسانه، مردمسالاری دینی، سبک زندگی، معضلات اجتماعی، حاشیهنشینی، گمرک، فساد گسترده، اشتغال، زیست سایبر و هزار مشکل مبنایی و اساسی دیگر که مربوط به امروز جامعۀ ایران اسلامی است در اولویت قرار ندارد؟ التفات میفرمایید چولگی داستان کجاست؟!
ج. متولیان پیشنهاددهنده
گرچه عافیتاندیشی و ملاحظات سیاسی، نگارنده را از ورود به این چند جمله برحذر میدارد؛ اما لزوم اهتمام به انصاف و صدق، مانع از خاموشی است. آنچه بنده در این صحنه تشخیص میدهم اینکه متولیان مدعی در این عرصه نیز با دانشجویان سره و خُلّصِ روزهای ابتدایی انقلاب، که تا سرحد شهادت پابهرکاب امام بودند تفاوتهای زیادی دارند؛ مگر اینکه فارغ از تهیۀ طرح، مجریان این طرح، از نحلۀ دیگری و از طایفۀ دیگری برگزیده شوند، که بعید مینماید، والّا بهنظر میرسد آرایش و ترکیب حاضر را یارای مواجهه با مسائل گوناگون و پیچیدۀ این حوزه نخواهد بود.
آن جهاد سازندگی، با این روش، احیا نخواهد شد.
روز اول کـــه ســـــــــر زلــــف تــــو دیــدم گـفــتــم
که پـریـشــانــــــی این سـلـسـلـه را آخـر نـــیــســت
ســــر پـــیـونــــد تـو تـنـهـا نـه دل حافــظ راســـت
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
منبع: تسنیم
انتهای پیام/ 900