دفاع‌پرس از حال و هوای قطعه شهدای گمنام گزارش می‌دهد؛

فانوس‌هایی روشن برای گمشدگان دریای غم/ قطعه‌ای گمنام که سرود عشق را می‌نوازد

در روزگاری که همه به دنبال «آرامش» می‌گردند، زیر آسمان این شهر جایی وجود دارد که در آن‌جا فانوس‌ها، نه‌تنها آرامش‌بخش هستند، بلکه دلت را نیز صاف کرده و حال و هوایت را عوض می‌کنند؛ گویی که به‌تازگی از مادر متولد شده‌ای؛ همان به‌ظاهر فانوس‌های زمینی و در حقیقت ستارگان آسمانی که می‌توان راه را با آن‌ها پیدا کرد.
کد خبر: ۳۷۵۲۹۴
تاریخ انتشار: ۰۲ دی ۱۳۹۸ - ۰۴:۱۸ - 23December 2019

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: هرکسی برای رسیدن به آرامش، راه و روش خاص خود را دارد؛ یکی در یک محل خاصی به آرامش می‌رسد، یکی وقتی به شخص خاصی می‌رسد به آرامش دست پیدا می‌کند و یکی هم ترجیح می‌دهد که برای رسیدن به آرامش، دست به هر کاری بزند، حتی اگر این کار به نابودی زندگی‌ و جامعه‌اش منجر شود. اما برخی افراد هستند که آرامش را فقط در یک مسیر می‌دانند. مسیری که هرجوری که بخواهی فکر کنی، فقط به یک نفر ختم می‌شود و آن هم کسی نیست جز «خدا».

برای رسیدن به آرامش، آن هم از نوع خدایی، باید با آن‌هایی که خدایی هستند، نشست و برخاست و رفقای خود را از میان افرادی که تو را به یاد خدا می‌اندازند، انتخاب کرد. حالا چه بهتر که این رفیقت برگزیده خدا هم باشد، که دیگر نورٌعلی‌نور می‌شود.

آری! در روزگاری که همه به دنبال «آرامش» می‌گردند، زیر آسمان این شهر جایی وجود دارد که در آن‌جا افرادی خدایی، نه‌تنها آرامش‌بخش هستند، بلکه دلت را نیز صاف کرده و حال و هوایت را عوض می‌کنند؛ گویی که به‌تازگی از مادر متولد شده‌ای؛ حتی کسانی بوده‌اند که از این‌جا به خدا رسیده‌اند.

بعد از ظهر پنج‌شنبه‌ها که می‌شود، عده‌ای از جوانان می‌آیند، فانوس‌ها را روشن کرده و فرش‌ها را پهن می‌کنند و زمین را آب و جارو می‌کنند. بلندگوها را به‌راه کرده و چای دم می‌کنند و با تمیز کردن کفش‌های مردم، به آن‌ها خوشامد می‌گویند.

وقتی هوا تاریک می‌شود، فانوس‌ها از دور مانند ستاره‌هایی نمایان هستند تا ما راه را گم نکنیم و به سوی آن‌ها برویم؛ اگرچه که فانوس‌هایی درخشان‌تر هم در این‌جا وجود دارند اما دیدن نور آن‌ها، چشم بصیرت می‌خواهد.

از بلندگوها صدایی آشنا به گوش می‌رسد، آری! «مجید رمضانی» است که دارد همان شعر آشنا را می‌خواند، همان شعری که می‌گوید: «شب‌های جمعه که می‌شه، دل‌ها بهونه می‌گیره، هرکی میاد سر یه قبر، ازش نشونه می‌گیره، یکی سر قبر پدر، یکی کنار مادرش، یکی کنار خواهر و یکی پیش برادرش؛ اما یه مادر غمگین و آرام، میاد کنار شهید گمنام...».

قدم‌هایم به‌سوی قطعه «سرداران بی‌پلاک» سریع‌تر می‌شود، همان‌جایی که بالای سر هر سردار بی‌پلاکی که آرمیده، فانوسی روشن است تا برخی افراد، آن‌جا را قطعه «شهدای فانوس» هم بنامند. سرداران بی‌پلاکی که حدوداً ۱۸ سال پیش در این مکان یعنی قسمتی از قطعه ۴۰ بهشت‌زهرا (س) تهران به خاک سپرده شدند.

سرداران بی‌پلاک

قطعه «سرداران بی‌پلاک» هرهفته زائران زیادی دارد و برخی افراد نیز پای ثابت برنامه‌های این قطعه هستند؛ کسانی که به قطعه «سرداران بی‌پلاک» می‌آیند، معمولاً با یکی از شهدا رفیق شده و پایین مزار آن، در میان نوای مداحی و یا ادعیه‌ای که از بلندگوها به گوش می‌رسد و درمیان عطر عودهایی که بر دستان خادمان در فضا می‌پیچد، بر روی فرش‌های پهن‌شده، می‌نشینند و سعی می‌کنند که انس و معنویت خود را با این سردار بی‌پلاک تقویت کنند و با این شهید والامقام عهد و پیمان‌های دلی ببندند.

سرداران بی‌پلاک

بسیاری از مردم که مشکلات حل‌ناشدنی زیادی، از مریضی گرفته تا مشکل اشتغال، ازدواج و... داشتند، به این‌جا آمده و حاجت خود را گرفته‌اند و دل‌شان گرفتار قطعه «سرداران بی‌پلاک» شده است و خیلی‌ها هم نذورات خود را می‌آوردند و بر سر مزار شهدای گمنام این قطعه پخش می‌کنند. این‌ها را یکی از خادمان قرارگاه فرهنگی قطعه «سرداران بی‌پلاک» گفت، همان قرارگاه فرهنگی که در کنار این قطعه قرار دارد و خادمان آن معمولا از ساعت سه بعدازظهر پنج‌شنبه‌ها تا پاسی از شب، به زائران شهدا خدمت کرده و برای آن‌ها برنامه‌های متنوع فرهنگی اجرا می‌کند؛ از ایستگاه صلواتی گرفته تا کلاس آموزش «سواد رسانه‌ای»، سخنرانی، روایت‌گری رزمندگان دفاع مقدس، برگزاری مراسم قرائت دعای کمیل و...

سرداران بی‌پلاک

در میان خادمان، جوانی حدودا ۲۰ ساله کفش‌های زائران شهدا را واکس می‌زند، با وی هم‌کلام شدم. این خادم شهدا گفت که تقریباً هرهفته به گلزار شهدا می‌آید و امروز برای اولین‌بار است که توفیق پیدا کرده تا به‌عنوان خادم قطعه «سرداران بی‌پلاک»، کفش‌های زائران شهدا را واکس بزند.

وی معتقد است که همین گلزارهای شهداست که روح مردم را تازه می‌کند و قطعاً کسانی که به این‌جا می‌آیند، هرچقدر هم که در طول هفته دل‌شان سیاه شده و یا شرایط سخت روحی را گذرانده باشند، حال روحی آن‌ها باز می‌شود و به آرامش می‌رسند.

قرآن خواندن در قطعه «سرداران بی‌پلاک» هم حال و هوای شهدایی دارد؛ از میزی که صفحات قرآن داخل یک جعبه مهمات روی آن قرار داده شده‌ است تا زائرانی که صفحات قرآن را برداشته و بر سر مزار شهیدان قرائت می‌کنند.

سرداران بی‌پلاک

اکثر افرادی که با سرداران بی‌پلاک رفیق شده‌اند، از جوانان و نوجوانان هستند، همان سرمایه‌های کشور که حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در بیانیه گام دوم انقلاب روی آن‌ها حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند.

خیلی با خودم کلنجار رفتم که سراغ جوانانی که بالای قبور مطهر سرداران بی‌پلاک نشسته و خلوت کرده‌اند، بروم یا نروم! چراکه دلم نمی‌خواست حال و هوای آن‌ها را به‌هم بزنم؛ در همین فکرها بودم که یکی از خادمان شهدا  که چند عود روشن کرده بود و میان قبور سرداران بی‌پلاک می‌چرخاند و فضا را معطر می‌کرد، از کنارم رد شد و یکی از جوانان از وی خواست تا یکی از عودها را به او بدهد، بالاخره دل را به دریا زدم و کنار این جوان نشستم و با وی هم‌کلام شدم.

سرداران بی‌پلاک

«امین»، جوان ۳۱ ساله، گفت که هرهفته به گلزار شهدا می‌آید و در قطعه «سرداران بی‌پلاک» بر سر قبور مطهر شهدای گمنام می‌نشیند و نهایتاً هم اگر هر هفته نتواند بیاید، یک هفته درمیان به این‌جا می‌آید و حدوداً یک‌ساعتی با شهدای گمنام خلوت می‌کند.

وی ادامه داد: من این فضا و محیط را خیلی دوست دارم، درحالی که هیچ‌کسی از اطرافیانم هم شهید نشده است، اما به عشق شهدا به این‌جا می‌آیم و بیشتر با شهدا درددل می‌کنم؛ بالاخره هرکسی در زندگی خود دردی دارد و شهدا هم به خدا نزدیک هستند و صدای ما را به خدا می‌رسانند و من هم یک گرفتاری دارم و به این‌جا می‌آیم تا حاجت خود را بگیرم.

سرداران بی‌پلاک

کم‌کم هوا روبه تاریکی می‌رود و با نزدیک شدن به زمان برگزاری نماز جماعت مغرب و عشاء، بر تعداد زائران قطعه «سرداران بی‌پلاک» افزوده شده و نوای دعای کمیل حاح «منصور ارضی» از بلندگوها پخش می‌شود.

گفت‌وگو با زائران شهدا را ادامه می‌دهم و به سراغ جوانی دیگر می‌روم که بر سر یکی از قبور مطهر شهدای گمنام نشسته و در حال و هوای خودش است، سر صحبت که باز می‌شود، می‌گوید: این‌جا یک حال و هوای خاصی دارد و انگار انسان از دنیای مادی جدا می‌شود و به یک حال و هوای معنوی فارغ از همه دغدغه‌های دنیوی می‌رود.

«محمد» ادامه می‌دهد: انسان این‌جا از همه دغدغه‌های دنیوی جدا شده و به فکر آخرت خود می‌افتد، آن موقعی که می‌خواهند از انسان حساب و کتاب کنند، باید چه‌کار کند.

از وی سوال می‌کنم که چندمین‌بار است به این‌جا می‌آیی و او نیز پاسخ می‌دهد که چندبار به این‌جا آمده‌ام و این هفته، برای دومین هفته متوالی است که به کنار شهدای گمنام در قطعه «سرداران بی‌پلاک» می‌آیم؛ هفته‌های گذشته با شهدا درمورد عاقبت به‌خیری، خوشبختی جوانان و مشکلات آن‌ها مانند ازدواج، اشتغال و... صحبت و درددل می‌کردم اما این هفته تصمیم گرفتم که فقط سکوت کنم و به این نکته فکر کنم که می‌خواهم در آینده چگونه زندگی کنم و هفته‌های قبل که دعا می‌کردم، این دعاهای من صرفا مادی است یا جنبه معنوی هم دارد.

سرداران بی‌پلاک

این زائر شهدا که ۲۵ سال دارد، همین که به این‌جا می‌آید و برای خودش معنویت کسب می‌کند را کراماتی از شهدا می‌داند و می‌گوید که همین الان خیلی افراد سرگرم مسائل دنیوی خود هستند و وقت نمی‌کنند که یک مقداری به فکر خودشان و آخرت‌شان باشند و همچنین کمی فکر کنند که این شهدا چه‌کسانی بودند و ما چه‌کسانی هستیم؛ بنابراین به‌نظر من، به این جا آمدن توفیق می‌خواهد.

صدای اذان که بلند می‌شود، نور فانوس‌هایی که بالای قبور مطهر سرداران بی‌پلاک نصب شده است تداعی‌بخش این جمله از رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌شود که فرموده‌اند «با این ستاره‌ها می‌شود راه را پیدا کرد»؛ همان به‌ظاهر فانوس‌های زمینی و در حقیقت ستارگان آسمانی.

سرداران بی‌پلاک

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها