مادر شهید «محمود رادمهر»:

محمود می‌گفت که در لشکر صاحب الزمان (عج) کار می‌کنم/ هدف ما شناساندن شهدا به جامعه است

«عقیله ملازاده سورکی» با بیان اینکه فرزند شهیدم به خوابم آمد، گفت: ما در لشکر صاحب الزمان (عج) کار می‌کنیم و خیلی کار داریم.
کد خبر: ۳۷۶۲۶۵
تاریخ انتشار: ۰۷ دی ۱۳۹۸ - ۱۸:۵۹ - 28December 2019

فرزند شهیدم گفت: ما در لشکر صاحب الزمان (عج) کار می‌کنیمبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، «عقیله ملازاده سورکی» مادر شهید مدافع حرم «محمود رادمهر» امروز در دیدار با «حسن شمشادی» خبرنگار جبهه مقاومت با بیان اینکه محمود متولد سال 1359 بود و در یک خانواده مذهبی و فرهنگی بزرگ شد و تحت تعلیم مستقیم پدرم که از روحانیون بنام شهرستان ساری و مدرس حوزه علمیه و از فرهنگیانی بود که سال‌ها در آموزش و پرورش تدریس می‌کرد، قرار گرفت.

وی با بیان اینکه رشد و نمو هر انسان در خانواده مذهبی و فرهنگی توفیق و نعمت بزرگی برای آزمایش بشر است و انسان باید از این فرصت استفاده کند، گفت: پدر و مادر وسیله‌ای برای ترغیب و تشویق فرزندان هستند و الحمدلله محمود و برادرانش و بقیه بچه‌های خانواده ما توانستند خوب از این موقعیت استفاده کنند.

این مادر شهید گفت: انسان در عنفوان جوانی دچار خطاها و اشباهاتی می‌شود که با تحصیل علمی در بسیاری از علوم و مخصوصا در علوم قرآنی و سیره اهل بیت(ع) و علومی که در دوره دبیرستان و دانشگاه حاصل می‌کند به تهذیب نفس دست پیدا می‌کند و با وجود مربیانی که وسیله هدایت و راهنمایی شهید رادمهر بودند، محمود به تهذیب نفس رسید.

مادر شهید رادمهر با بیان اینکه گواه این مطلب را در محمود بروز و ظهور کرد، ادامه داد: محمود در سال 1381 که دانشجوی دانشکده افسری علوم و فنون توپخانه اصفهان بود و همزمان با ایشان برادرش یک سال بعد در دانشگاه افسری نیروی دریایی سپاه چالوس تحصیل می‌کرد، در نامه‌ای به برادرش نوشت: امروز مقام معظم رهبری از ما دانشجویان دانشگاه افسری تحصیل علم و احاطه علوم ما برعلوم تحصیلی مخصوصا قرآن و اهل بیت، تهذیب نفس و سلامتی و صحت عقل و جسم را می‌خواهد.

توجه به سیره اهل بیت فرزند شهیدم را به کمال انسانی رهنمون کرد

فرمانده لشکر مردمی حضرت زینب (س) افزود: فرزند شهیدم توانست با کمک بسیاری از افرادی که با آنها در حشر و نشر بود؛ پدر، برادر، خواهر، خواهران دینی و اساتید مجرب تا جایی پیش برود که به‌طور نسبی در حد توان عقل و درایت عقلی خودش اشراف بر مصادیق زیادی از قرآنی داشته باشد و بر سیره اهل بیت مخصوصا از دوران راهنمایی به بعد احادیثی از باب حکمت‌های نهج البلاغه و خطبه‌ها و نامه‌های امام علی (ع) اشراف پیدا کند و این دو منبع بزرگ ایشان را در مسیر سعادت و رسیدن به کمال انسانی موفق کرد.

وی با بیان اینکه مسلمانانی که متکی به قرآن و اهل بیت(ع) باشند و هدف و قصدشان از تحصیل علم بالابردن و ارتقا دادن سطح فکری و فرهنگی جامعه اسلامی باید باشد و یک چنین انسانی ایجاد تعهد می‌کند و وجود این افراد لازمه و ضرورت جامعه است، افزود: اگر ما و مسئولین این ضرورت‌ها را در نظر نگیریم بی‌بصیرتی و بی‌توجهی ما را می‌رساند و ضررش به نظام جمهوری اسلامی و اسلام و بسیاری از مسائل دیگر می‌رسد و باعث می‌شود دشمن  نگاهش به داخل کشور باشد و به نفع خودش شخصیت‌ها را جذب کرده و تحت سلطه خود دربیاورد.

ملازاده سورکی افزود: متاسفانه در جامعه ما با بی‌توجهی مسئولین کار به جایی رسید که به هیچ انگاشتن این کشور رسیدیم و برخی مسئولین دچار انحطاط فکری عجیبی شدند و آن استحاله ای که دشمن می‌خواست در وجودشان صورت گرفت و باعث شد نظامیان و مخصوصا بچه‌های پاسدار ما مجاب بشوند برای حفظ و حراست از کشور و کیان اسلام و دفاع از اهداف والا و مقدس قرآن و اهل بیت پا در جایی دورتر از محدوده جغرافیای کشور ما بگذارند.

وی ادامه داد: مردمی که مسئولین مملکت‌شان به آن‌ها توجه نکنند و به سیر حرکتی آن‌ها هیچ درایتی نداشته باشند و هدف از رفتن‌ مدافعان حرم را ندانند با چنگ و دندان خودشان را حفظ می‌کنند و تمام وجود و آرمان‌های مقدس کشور و دین و مذهب‌شان بهای سنگینی می‌دهند که آن هم گذشتن از جان عزیزشان است که هر کسی نمی‌تواند از تعلقاتش و زن و بچه‌اش دست بکشد و در جایی حضور پیدا کند که دست کمکی هم نداشته باشد.

مادر شهید رادمهر گفت: شهدا از جان گذشته بودند احساس تعهد و مسئولیت کردند، رفتند ولی پشت سر مدافعان حرم ما باید مسئولین مملکتی ما باشند و بعد از شهادت عنوان کردن حرفهایی از مسئولین نوش دارو بعد از مرگ سهراب است و بدرد خودشان می خورد و این برای ما تازگی ندارد؛ در جنگ تحمیلی، دولت طرفدار رزمندگان بود و مسئولین ما حتی رییس جمهور ما با لباس جنگی در منطقه حضور پیدا می کرد و هر وقت رییس جمهور برمی‌گشت نزد امام، بر خودشان می‌بالیدند.

رد کردن جایگاه ولایت مساوی با کفر است

ملازاده سورکی افزود: ما وامدار اهل بیت هستیم و رد کردن جایگاه ولایت مساوی با کفر است؛ بچه‌های ما به فرمان و اشاره ابروی رهبرمان پا در سرزمینی گذاشتند که ایشان فرمان دادند و وضعیت مملکت‌مان را خودمان باید حفظ کنیم آن هم با لطف خدا و نظر مرحمت آمیز امام زمان و به همت بلند بچه‌های خودمان.

هدف ما شناساندن شهدا به جامعه است

این مادر شهید با بیان اینکه اگر جریان‌های صفین و جمل بر امام علی پیاده نمی‌شد مردم قدر امامت و جایگاه ولایت را نمی‌دانستند، گفت: امروز این جریان‌ها باید بر ما بگذرد و تا نسل‌های دهه هفتاد و هشتاد و نود قدر این مسائل را بدانند. اگر ابن جریان پیدا نمی‌کرد ما در پذیریفتنش در مورد نسل‌های آینده به شک می‌افتادیم؛ حرف محمودها همین است و هدف ما شناساندن شهدا به جامعه است.

وی با بیان اینکه تمام حرف‌های فرزندم محمود در وصیت‌نامه اش تدوین شده است و ما هنوز نتوانستیم کاری کنیم، گفت: گفته‌های محمودها باید به صورت مکتوب به دست همه برسد و فرازی از آن را همگان باید بخوانند؛ فرزند شهیدم با وصیتنامه خود تمام دستورات خود را به مسئولین داد.

فرزند شهیدم گفت: ما در لشکر صاحب الزمان (عج) کار می‌کنیم

این مادر شهید بیان کرد: شهادت فرزندم اوایل خیلی سخت بود اگر چه این داغ کهنه نمی‌شود ولی بارها و بارها در خلوتم و بی‌تابی‌هایم سعی کردم گریه نکنم و جلوی مردم حرکتی از خودم نشان ندهم که منافات با راه شهید باشد؛ اما یک روز بعد از نماز در حال سجده خیلی گریه کردم و خوابم برد و محمود را دیدم که بالای سرم ایستاده و حتی پاهایش را دیدم که جوراب نداشت. سرم بلند کردم دیدم واقعا پاهای محمود است. به من گفت: «چی میخوای دیگه؟» گفتم: «پسرم! فقط می‌خوام بدونم شما کجا هستید.» حرف محمود این بود: «ما در میان لشکری هستیم که نیروهای آن برای امام زمان کار می‌کنند؛ ما خیلی کار داریم؛ خیلی. چی میخوای که هی صدا میزنی و نمیذاری کار را انجام بدهم.» من سرم را بلند کردم و همینطور نگاه می‌کردم تا جلوی در هم رفتم و نتوانستم حرف بزنم. چون با خیال محمود سرم را بلند کردم آن حالت جسم و قیافه اش را دیدم ولی حرف محمود یادم نمی‌رود.

مادر شهید رادمهر ادامه داد: ما با گریه‌های خودمان شاید از مسیر شهید منحرف بشویم؛ ولی شهدا چیز دیگری از ما می‌خواهند. گاهی جلوی عکس محمود می‌ایستم و می گویم السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه و رو به محمود می‌کنم و می‌گویم السلام علیک یا ولی الله یا حجت الله و می‌گویم آیت الله بهجت گفته که شما ولی الله هستید و حرف‌های خودم را با محمود می‌زنم و این لطف خداوند هست که جواب حرف‌ها را خدا در ذهن ما می‌گذارد یک وقت نگاه می‌کنم می‌بینم عکس می‌خندد و یک وقت اخم دارد یک وقت ناراحته و همه حالت‌های من در چهره شهید پیداست. مهم این است که من احساس وظیفه می‌کنم تا چه اندازه می‌توانم به تکلیفم عمل کنم.

وی به روایت خاطره‌ای از شهید رادمهر پرداخت و گفت: سال 94 که محمود از سوریه برگشته بود بهش گفتم: شهدا چگونه شهید می‌شوند و درد می‌کشند وقتی تیر و خمپاره می‌خورند چجوری می‌شوند؟ گفت: «مادر جان! شهدا را خود خدا قبض روح می‌کند و چندین بار هم که صحبت می‌کردیم می‌گفتم شما آخرش می‌روید و کشته می‌شوید.

این مادر شهید ادامه داد: سال 95 که محمود شهید شد خوابی که از محمود دیده بودم گفتم» «پسر! تو چجوری کشته شدی؟ درد داشتی؟ ترکش و خمپاره خوردی اینها درست به ما نمی‌گویند. چون از جسد مطهر شما هیچ عکسی نیست که ما بدونیم تو چجوری شدی؟ گفت: «مادرجان! گفتم باور نکردی؟ خدا ما را قبض روح کرد و بعد تیر به ما خورد که احساس درد نداریم. من از آن روز که این جمله را در خواب از محمود گرفتم دیگر نگران محمود نیستم و خاطرجمعی از پسرم دارم که لااقل درد نکشیده و این آرامش انسان است.

از مادر شهید رادمهر درس دشمن‌شناسی و خدمتگزاری آموختم

«حسن شمشادی» خبرنگار جبهه مقاومت نیز به ذکر خاطراتی از شهدای مدافع حرم پرداخت و با بیان اینکه سخنان مادر شهید رادمهر درس دکترای علوم سیاسی و ولایتمداری و دشمن شناسی و خدمتگزاری را یاد گرفتم، افزود: خدا به شما عزت داده و ان شالله عزت‌تان را روزافزون کند؛ ما روزی ما خودمان را اینجا گرفتیم.

در این دیدار «عبدالمهدی حق‌شناس» مسئول بسیج رسانه مازندران و «عباس زارع» مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان و «سینا قربانی» سرپرست خانه مطبوعات استان و جمعی از اهالی رسانه حضور داشتند.

 

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار