به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، گفته میشود که شعر، دیوان عرب است؛ یعنی انعکاس دهنده رفتارهای اجتماعی جامعه عرب است. اعراب علاقه و اهتمام بسیاری بر سرودن شعر داشتند. به طوری که میتوان در اشعار آنها تمام جزییات و حوادث زندگی شاعر از روحیات شخصی تا حوادثی که برای افراد قبیله و جامعه پیرامون خود رخ میداد را یافت.
در این نوشتار ما به بررسی پوشش زنان نه در کتب تاریخی بلکه در اشعاری که شعرای آن زمان با توجه به فرهنگ غالب میسرودند و زبان به زبان جاری میشد میپردازیم.
در رابطه با حجاب و پوشش در اشعار جاهلیت چند نکته وجود دارد:
اولا به همان اندازه که در دوره جاهلیت بی حجابی و برهنگی بوده، به همان اندازه هم حجاب و پوشش وجود داشته است و این در ادبیات منظوم دوره جاهلی به وضوح قابل مشاهده و قابل اثبات است.
ثانیاً حجاب در دوره جاهلیت بیشتر یک امر فطری و یا عرفی بوده و نه اعتقادی که ریشه در اعتقادات عمیق دینی داشته باشد. به همین علت هم در شرایط خاص بر اساس عرف جامعه، حجاب را کنار میگذاشتند و در این راستا هم احساس گناه و عذاب وجدان نمیکردند.
ثالثاً این که آیات قران کریم درخصوص دستور به پوشش و عفاف بیشتر جنبه تعدیل کننده، اصلاح کننده یا تکمیل کننده است. با استشهاد به آیات عفاف و حجاب، ما نمیتوانیم این نتیجه کلی و قطعی را بگیریم که در دوره جاهلیت اصلاً عفاف و حجابی وجود نداشته، همانطور که مثلا وقتی آیات مربوط به کشتن و زنده به گور کردن دختران نازل میشود، نمیتوان نتیجه قطعی گرفت که همه قبایل این کار شنیع را انجام میدادند.
عوامل بی حجابی زنان در اشعار دوران جاهلیت
زنان به روایت اشعار جاهلیت به طور معمول و در بیشتر قبایل دارای پوشش مناسب بوده اند. اما این پوشش بنا بر دلایلی و در زمانهای خاص دستخوش تغییر میشد. عوامل بی حجابی زن در دوره جاهلیت را با استنباط از اشعار آن دوران میتوان در چند عامل خلاصه کرد:
عرف قبیله، رایجترین عامل
گاهی دلیل بی حجابی در جاهلیت، خودنمایی زن نبوده؛ بلکه علت اصلی آن عرف قبیله بوده که اعتقادی به لزوم پوشش زن نداشته است، چون از همسایگان و قبیله توقعی جز عفاف و پاکدامنی نداشتند؛ لذا نیازی به حجاب و پرده پوشی نمیدیدند و زنان جهت پیروی از عرف قبیله بی حجاب بودند و حتی ورودی منازل بدون در یا پرده بود.
در منابع روایی از «عایشه» اخباری نقل میشود که نشان میدهد برخی زنها صرفاً جهت تبعیت از عرف قبیله حجاب را رعایت نمیکردند و زمانی که آیات «سوره نور» نازل شد زنان انصار و مهاجر آمدند و در واقع از پارچهها و لباس هایشان خمار درست کردند و سر و گریبان خود را با آن پوشاندند. البته با وجود بی حجابی هرگز رضایتی به چشم چرانی و هوسرانی مردان نبود.
زنان جاهلی با مردان به گفتوگو مینشستند و نگاه آنها به یکدیگر در آن زمان نه ننگ و عار بود و نه حرام. در آن زمان، عرب جاهلی اگر کسی به همسرش یا خواهر یا دخترش نظر بد میانداخت او را به جنگ یا مبارزه دعوت میکرد و چه بسا به خاطر یک نگاه مشکوک بین دو قبیله جنگ بزرگی در میگرفت؛ لذا کسانی که نگاه پاک داشتند مورد ستایش و تمجید شعرا بودند.
ترس از اسارت در زمان جنگ
در زمان جاهلیت به لحاظ تفاوت موقعیت و جایگاه اجتماعی و اقتصادی زنان برده و آزاده، معمولا ًزنان آزاده عرب با توجه به کثرت جنگهای قبیله ای، ترس از این داشتند که مبادا به اسارت و بردگی در آیند؛ به خصوص این که از طرفی برای دشمن به اسارت گرفتن زنان آزاده غنیمت مهم و با ارزشی به حساب میآمد و از طرف دیگر به لحاظ حیثیتی بسیار سنگین بود که زنانشان به اسارت برده شوند و برای زنان هم سخت بود که خانواده و خویشان خود را از دست داده و در سرزمین غربت در بند اسارت و بندگی و کنیزی باشند؛ لذا وقتی جنگ در میگرفت و محتوم به شکست میشد و احتمال اسارت تقویت پیدا میکرد، زنان به خاطر این که خود و قبیله شان به خواری و ذلت بیشتری تن در ندهند، این مسئله را پذیرفته بودند که حجاب و پوشش خود را مانند کنیزان کنند تا بی ارزش شده و دشمن از اسارت آنها صرف نظر کند و بهترین نشانه برای این که کنیز شناخته شوند؛ بی حجابی و برهنگی بود.
یعنی نقاب از چهره بر میداشتند، سر و صورت و ساقهای خود را برهنه کرده و بیرون از خیمههای خود میآمدند و آماده فرار میشدند. البته باید در نظر داشت که مسئله کنار گذاشتن حجاب و پوشش در زمان جنگ در نزد برخی قبایل، عیب و عار دانسته میشده و به نوعی نشانه ترس و رسوایی بود؛ لذا در قصیدههای خود غالباً به عنوان یک صفت منفی از آن یاد میکنند. یعنی این عامل کلی و فراگیر نیست. از منطقهای به منطقه دیگر متفاوت بوده و برخی البته معمولتر است.
فقر و گرسنگی
یکی دیگر از عوامل بی حجابی و فساد زن در دوره جاهلیت، وضعیت بد اقتصادی و معیشتی بوده که گاهی علی رغم غیرت مرد عرب در حفظ حیثیت و آبروی ناموسی، منجر به بی حجابی و فساد اخلاقی زن در جهت کسب معاش و لقمه نانی برای سیر کردن خود بوده است. دست و پنجه نرم کردن با فقر برای عدهای عاملی مفسده انگیز بوده و موجب میشد زن حجاب و حیای خود را کنار بگذارد.
خودآرایی و خودنمایی
در عصر جاهلیت گاهی حس خودخواهی و خودنمایی زن نسبت به زیبایی خلق و جمال صورت، باعث میشد به دنبال نمایش جمال و زیبایی در معرض عموم باشد. البته این مسئله را به زعم خود توجیه میکردند که مثلاً مهم باطن انسان است که عفیف باشد و پوشش و ظاهر افراد دلالت بر عفت درونی است.
یکی از مورخین ادبی جاهلیت میگوید: «زن در عین عفاف و پاکدامنی به خاطر حسن و جمالش خمار از سر بر میدارد.» در حقیقت زن در دوره جاهلی آزاد بود تا جایی که عرف اجازه بدهد زینت خود را آشکار کند و با هر نوع پوشش و حجابی در بازار مشغول به خرید و فروش شود، به حج برود، آب ازچاه بیرون بکشد، چوپانی کند.
البته گفتن این مطلب که اغلب این کار را میکردند کمی سخت است. زنان بعضاً سر و صورت و حتی گریبان خود را میپوشاندند؛ اما زیورآلات و زینت خود را روی آنها نمایش میدادند و این خودآرایی و خودنمایی همیشگی نبوده و در شرایط خاصی بیشتر دیده میشده است.
مانند سفر که زنان و مردان قبیله برای بدرقه میآمدند و در طی مسیر که احتمال تلاقی کاروانها وجود داشت. چنانچه گاهی چشمان زینت شده از زیر سوراخهای روبند و یا نقاب دیده میشد و بخشی از زیورآلات به جای این که زیر لباس پنهان باشد، بر روی لباس انداخته میشد. در داخل کجاوه نیز گاهی برای جلوه گری بیشتر، قسمتی از پردههای نازک توری که برای زینت یا پشه بند روی کجاوه بود، کنار زده میشد و زنان به بیرون نگاه میکردند.
در ایام حج نیز با وجود زنانی که شعرا در وصف زیبایشان شعرها میسرودند زنانی هم بودند که پوششی اسلامی داشتند و شعرا در حسرت تماشای آنها در شعر خود شکوه میکردند و اشاره میکردند که آنها به جز کفین و مچ دست، بقیه بدن حتی صورت را میپوشاندند.
جزع و ناله در هنگام مصیبت و عزاداری
یکی از رسمهای کهن جاهلی که مربوط به عفاف و حجاب است، پاره کردن گریبان و برهنه کردن سر و صورت بود. اما علی رغم این که غیرت عرب نمیگذاشت که زن سر برهنه و آزاد از نظر بوشش بیرون بیاید و در معرض دید عموم قرار گیرد؛ در حالت مصیبت زدگی و ناراحتی و غم اندوه زیاد تحت این عنوان که زن در مصائب صبر و تحملش زود تمام میشود و نمیتواند بر احساسات و اعصاب خود تسلط داشته باشد تا حجاب خود را حفظ کند و این که در چنین شرایطی عقلانیت خود را از دست میدهد، مجاز بود که برای یک مدت معین جهت ابراز حزن و اندوه فراوان از پرده نشینی خارج شده و صیانت و کرامت بوششی خود را برای امری مهمتر یعنی سوگواری کنار بگذارد.
ظهور اسلام و مخالفت با برهنه کردن سر و صورت
این امر با ظهور اسلام تعدیل شد و از طرف خداوند یکی از شرایط بیعت رسول خدا با زنان همین کنار گذاشتن سنت غلط جاهلی در عزاداری برای زنان مطرح میشود. چنانچه حضرت رسول (ص) برخلاف توصیه مردها به زنها در جاهلیت، در وصیت خود به حضرت زهرا (س) بیان میکنند که اگر از دنیا رفتم صورت نخراش و موی پریشان مکن و حضرت زهرا (س) نیز در زمان بردن حضرت علی به مسجد فرمودند: به خدا قسم اگر پریشان کردن موی، یعنی برهنه کردن سر و صورت، گناه و معصیت نبود این کار را میکردم.
منبع: باحجاب
انتهای پیام/ 900