به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، وقایع بسیاری در طول تاریخ کشورها رخ میدهند که بعضا از آنها به عنوان نقطه عطف یاد میشود و حتی گاهی تاریخ آن کشور را به قبل و بعد از وقوع آن حادثه تقسیم میکنند. از این دست وقایع در تاریخ سراسر طوفانی ما که چونان اقیانوس آرام وسیع و عمیق و ناآرام مینماید، کم نیست، اما واقعهای که به جرأت میتوان آن را در طول 200 سال اخیر (حداقل) جزو نقاط عطف پررنگ و مهم تاریخ ایران به معنای عامش دانست، خبر حقیقتا هولناک و عمیقا اسفناک شهادت شهید عظیمالشان، سپهبد «قاسم سلیمانی» است.
سپهبد «قاسم سلیمانی» که در دهه آخر عمر شریفش عملا و علنا به محور وحدت و انسجام ملی و جهانی ایران و جهان اسلام تبدیل شده بود و به عنوان خط فصل دو تفکر اسلام ناب و تکفیری قرار گرفت، حتی با اسم خود توانسته بود پشت دشمنان قسمخورده اسلام و انقلاب را بلرزاند و با اشاره و یا حضور خود بر معادلات منطقه اثرگذاری کرده و چونان جوشنی پولادین در برابر ضربههای بیمحابا و ناجوانمردانه دشمنان، از ایران و اسلام صیانت و محافظت کند.
اینکه دشمن به خود اجازه میدهد تا در بالاترین سطح دشمنی، دومین قله قدرت و هیبت ایران اسلامی را در میدان نشانه بگیرد و اقدام کند، در پس ظاهر دردناک و سرشار از دریغ خود، گویای این حقیقت بزرگ است که جبهه استکبار از شدت ضعف در برابر تفکر و تعهد جبهه مقاومت، از آن هیبت پوشالین شیرسان خود تنزل کرده و چونان گربهای حقیر در کنجی گرفتار آمده و ناگزیر است به پنجه انداختن به صورت بزرگان این جبهه.
سپهبد قاسم سلیمانی در عمل مصداق بارز و تمام و کمال یک «ژنرال ـ سرباز» بود که در برابر امامش چونان سربازی بیادعا و برابر دشمنان چونان ژنرالی با هیبت و عظمت ظاهر میشد و همین امر نفوذ کلام و محبت وی را تا اعماق دل و جان ایرانی و غیر ایرانی تعمیق بخشیده بود و از او خطری برای استکبار ساخته بود که جز با رسوایی ترور ناجوانمردانهاش علاج دیگری برای دشمن باقی نگذاشته بود؛ از اینرو میتوان او را تجسم عینی «عاش سعیدا و مات سعیدا» دانست که با سیره شهداگونهاش انعکاس و درخششی مسحورکننده از فرهنگ و منش دوران دفاع مقدس بود و توانست با مرام و شیوه خود، اسوه حسنهای تاریخی برای همه جریانات و افکار و گروهها باشد.
البته در رصد واکنشها به شهادت این سردار بزرگ و رشید اسلام و ایران، آنچه بیشتر باعث درخشش و برجستگی این شخصیت بیبدیل میشود، آن است که کسی از شهادت او تعجب نمیکند، و همه مویهها و ضجهها در فراق اوست. شهادت حقی بود که ذات احدیت از باب «من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیّ دیته و من علیّ دیته فانا دیته» در حق او ادا کرد تا بار دیگر صدق فرمایشات خود را به رخ بشر بکشد و آتش شوق به خود را در دلها شعلهور کند و از امثال شهید «سلیمانی» چراغی سازد برای آنان که در دریای پر تلاطم دنیای فانی به دنبال نشانی برای رسیدن به ساحل آرامش یعنی دامان پروردگار خویش میگردند.
بزرگان گفتهاند در پی هر آنچه باشی، آنی؛ که به حقیقت درست گفتهاند، سپهبد شهید سلیمانی که خود را سرباز سیدالشهدا (ع) میدانست و همواره در تاسی به او در جهت اعتلای جبهه حق به دل خطر میزد و چونان اربابش که با 72 تن در برابر کرور کرور سیاهی لشکر ظلم ایستاد، یک تنه و مظلومانه با هدایتها و دلگرمیها و استقامتهای رهبرش پای کار مقاومت ایستاد و با بذل جان خویش آخرین ضربه را به دشمن زد تا نتواند کمر راست کند و شد شبیهترین فرد به سیدالشهدا (ع) که آتش داغش در دل دوستدارانش هرگز به سردی نخواهد نشست و تا ابد زبانهاش گرمابخش کوره نفرت مومنین و مصلحین و صالحین از خط نفاق و کفر و استکبار خواهد بود.
انتهای پیام/ 112