به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهادت حاج قاسم سلیمانی ناگوارترین خبر این چند دهه بود، به خصوص برای بچههای جبهه و جنگ که در طول هشت سال دفاع مقدس و حتی بعد از آن بارها و بارها پرکشیدن همرزمان و دوستان خود را دیدهاند، اما شهادت حاج قاسم سلیمانی با همه شهادتهای سه دهه اخیر فرق داشت.
رحیم قمیشی از آزادگان دوران دفاع مقدس درباره شهادت سردار رشید اسلام، سپهبد قاسم سلیمانی نوشت: «حال امروزم حال آن وقتهایی است که متوجه میشدیم عملیات اصلی جای دیگر بوده و ما بی خبر در منطقهای بی خطر تنها نمایشی اجرا کردهایم، اما آن طرف بچهها عملیات کردهاند و کلی شهید دادهاند.
حال امروزم حال آن وقتهایی است که با چندین شهید و مجروح برمیگشتیم عقب، خجالت میکشیدیم حتی به مرخصی برویم، به خانوادههایشان چه میگفتیم؟ نمیتوانستیم دیگر به چادر خالی بچههایی برویم که شهید شده بودند.
حال امروزم حال آن وقتهایی است که دوستان صمیمیام شهید میشدند، گریهام میگرفت، اشکم نمیآمد. انگار اشکهایم از درون میریختند، شاید نمیخواستم بگذارم بغضم بشکند، نمیخواستم خشمم با آب دهانم فرو برود، چقدر غبطه میخوردم به حال آن دوستهایم، خوش به حالشان، حال امروزم حال آن روزهایی است که دلم نمیخواست خورشید دربیاید.
مجید دوستم که سالها با قاسم سلیمانی ماموریت میرفت و خیلی با هم صمیمی بودند، تعریف میکرد هر وقت بعد از چند هفته حاج قاسم او را میدید میپرسید: «مجید تو هنوز شهید نشدهای؟!» از بس که مجید را دوست داشت. دنیاطلبها چه میدانند «شهادت» یعنی چه، چه میدانند گریه کردن برای رسیدن به رفقا یعنی چه، چه میدانند رسیدن به آرامش نزد خدا یعنی چه.
حاج قاسم با دوستانش مرگ را هم به بازی گرفته بودند. حاج قاسم میگفت دشمن نمیداند من را به چه چیزی تهدید میکند، به چیزی که عاشقاش هستم. اطرافیان او همه دوستش داشتند، همه مردم ایران، راست و چپ، کرد و ترک و عرب، همه فقرا و سختی کشیدهها، چه مقامی از این بالاتر.
همه میدانستند که قاسم سلیمانی هیچوقت نمیدانست تجارت یعنی چه. نمیدانست پلههای بالا رفتن از مناصب چگونه است.
نمیدانست چطور از محبوبیتش بهرهبرداری کند، نه مثل بعضی از هم دورهایهایش که با خاطرات جنگشان پله ساختند برای دنیایشان!
قاسم رفت با یک دنیا حرفهای نزده، با یک دنیا غمهای درون دلش، با خاطراتی از رفیقان نیمه راهش، با درد دلهایی که تنها به خدا میگفت.
قاسم فرزند واقعی ایران و تربیت یافته مکتب اسلام واقعی بود. همه را دوست داشت و همه دوستش داشتند.
شما را به روح پاک قاسم، نگذارید خون او را عدهای مصادره کنند.»
انتهای پیام/ 141