گروه استانهای دفاعپرس ـ جواد صحرایی رستمی؛ همواره تلاش برای ایجاد توازن، مایهی بقا در زیست بوم سیاسی همهی حکومتهای درگیر است اما آنچه مهم است، نوع و شدت استفاده از ابزاری است که میکوشد این توازن را ایجاد نماید.
اینکه سناریوی نظام در خصوص شهادت سردار سپهبد حاج «قاسم سلیمانی» چه است، پرسشی است که افکار عمومی کشور را به شدت متوجه خود کرده است اما آنچه که عقلانی به نظر میرسد؛ آن است که تمام راهبردهای پاسخ و واکنش باید به ایجاد ارزش افزوده برای نظام ختم شود.
به نظر بنده، بیشترین نگرانی درخصوص حادثه دردناک اخیر، شائبهی شکاف میان (نیروهای مسلح و در راس آن، سپاه) و (دولت) در نوع و شدت پاسخ است.
از یک سو؛ با توجه به پیشینهی برجامی و دیگر سوابق دولت موسوم به اعتدال، انتظار میرود، این دولت از ورود به تقابل نظامی -حتی محدود- علیه آمریکا پرهیز نماید و در عوض برای ترمیم آبروی از دست رفتهی خود در برجام، میکوشد که کلیه اقدامات سیاسی و حقوقی را در سطح بین الملل پی گیرد تا از وقوع جنگ جلوگیری به عمل آورد؛ زیرا بر این عقیده استوار است که در فضای پرالتهاب و رجزخوانی، نه تنها عواید اقتصادی برای کشور حاصل نمیشود؛ بلکه با تنگتر شدن دایرهی تحریمها، اوضاع رو به نابسامانی خواهد رفت اما آن سوی طیف و شکاف احتمالی، سپاه قرار دارد که هر نوع واکنش غیرمتناسب را موجب جری شدن آمریکا در تکرار مواضع خصمانه علیه ایران می داند؛ بگونه ای که آمریکا را در تشکیل ائتلاف همه جانبه برای تهاجم به ایران مصممتر میسازد.
حال باید منتظر بود و دید که جریان مسلط و غالب، کدام یک از این دو سر طیف است؟ آیا دولت با ابزار دیپلماتیک و ظرفیتهای سیاسی، ارادهی خود را بر سپاه تحمیل میکند یا آنکه سپاه، مقتدرانه، درس فراموش ناشدنی به ترامپ و اذناب اروپایی اش میدهد و توازن راهبردی را به نفع تحقق خواست خود برقرار میکند؟
انتهای پیام/