واشنگتن پست:

با ترور سلیمانی تهدید به پشت در‌های آمریکا رسید

واشنگتن پست گقت: سلیمانی یک فرمانده باهوش بود که به مدت دو دهه، آمریکا و متحدانش را تهدید می‌کرد.
کد خبر: ۳۷۹۱۱۲
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۷ - 12January 2020

با ترور سلیمانی تهدید به پشت در‌های آمریکا رسیدبه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، یک روزنامه آمریکایی در ارزیابی تبعات ترور فرمانده سپاه قدس نوشت تهدید به پشت در‌های آمریکا رسیده است.

دیوید ایگناشس در واشنگتن پست نوشت: از سال ۱۹۷۹ میلادی جنگ با ایران سایه‌اش را بر سر آمریکا افکنده است و با یک حرکت آرام به سمت آمریکا پیش آمده است. حالا این تهدید پشت در‌های آمریکاست. جمهوری اسلامی یک حکومت انقلابی و ایدئولوژیک است.

از همان روز نخست شکل‌گیری جمهوری اسلامی؛ آمریکا مترصد منحرف ساختن از این مسیر بوده و هنوز موفق به این مهم نشده است.

با این تفاوت که آمریکا امروز هم در همان نقطه روز اول این منازعه قرار دارد و وضعیتش بهتر از روز نخست نیست. جمهوری اسلامی در آغاز پیدایش خود سفارت آمریکا در تهران را اشغال کرد. ۴۰ سال گذشت و همان حادثه هفته گذشته تکرار شد، اما این بار در خاک کشور عراق. هفته گذشته نیرو‌های حشدالشعبی به سفارتخانه آمریکا در بغداد یورش بردند. ۴۰ سال است که روزنامه‌نگارانی همچون من مرتباً داریم از اینکه «خلیج فارس» در آستانه خطر وقوع جنگ قرار دارد می‌نویسیم. اما این فقط نیمه شب پنجشنبه بود که یک اقدام مستقیم جنگی رخ داد. آن اتفاق افتاد و سرلشکر «قاسم سلیمانی» فرمانده «نیروی قدس» وابسته به «سپاه پاسداران» ایران ترور شد. سلیمانی یک فرمانده باهوش بود که به مدت دو دهه، آمریکا و متحدانش را تهدید می‌کرد.

ژنرال «دیوید پترائوس» فرمانده جنگ عراق می‌گفت: «به من بگویید این جنگ چطور تمام می‌شود.» گویا خاورمیانه شوخی بی‌رحمانه‌ای با ترامپ کرد. رئیس‌جمهوری که زمانی می‌خواست جانش را بردارد و از خاورمیانه در برود و حتی حاضر نشد یک مأموریت کوچک نظامی کم‌هزینه را در شمالشرق سوریه تقبل کند، حالا دارد به درون یک ماجراجویی فوق‌العاده پرهزینه با ایران می‌افتد. ترامپ همیشه در میانه سیاست‌هایی که خوب رویش فکر نشده در نوسان بوده است، از این سیاست به آن سیاست. جمهوری اسلامی برای مشاوران ترامپ، یک «وسواس فکری» است تا یک هدف استراتژیک.

«جیمی کارتر» و «رونالد ریگان» برای آزاد کردن گروگان‌ها عملیات‌های سری انجام دادند و هر دوشان بدجوری شکست خوردند. «جورج بوش» و «باراک اوباما» هم برای زمین زدن برنامه هسته‌ای ایران یک جنگ سایبری نوین راه انداختند و ویروسی به نام «استاکس نت» را وارد این برنامه کردند و این بار نوبت به ترامپ رسیده است.

ترامپ آغازگر عصر جدید جنگ میان دو کشور شد و دستور ترور رهبر نظامی یک کشور دیگر را صادر کرد. مهم‌ترین پیامد ممکن این رویداد؛ وقوع حمله‌ای مشابه است که به‌زودی شاهد آن خواهیم بود.

سلیمانی یک چهره نمادین بود. اما تنها یک‌روز پس از ترورش شخص دیگری جایگزین او در «نیروی قدس» شد. این نشان می‌دهد نیروی انقلاب ایران که تا به امروز تهدیدی برای پنج رئیس‌جمهور آمریکا بود، کمافی‌السابق جریان دارد. ما هربار تصور کرده‌ایم پادزهر این سم را پیدا کرده‌ایم؛ در حقیقت فصلی جدید و به مراتب بدتر از فصل قبل را به روی خود گشوده‌ایم. اکنون تهدید به پشت در‌های آمریکا رسیده است.

رفتار پاندولی اصلاح‌طلبان میان تصاحب قدرت و فرار از پاسخگویی

متهم پرونده نظرسازی به نفع آمریکا، ضمن پنهان شدن پشت نام «مردم» مدعی شد بخش بزرگی از رأی‌دهندگان فاقد نامزد مطلوب در انتخابات‌های مختلف هستند.

عباس عبدی در روزنامه اعتماد می‌نویسد: انتخابات ۱۳۹۲ نشان داد که مردم حاضر نیستند این نهاد را کنار بگذارند. با همه ضعف و قوت‌هایش آن را حفظ کردند. انتخابات سال ۱۳۹۴ و مهم‌تر از آن ۱۳۹۶ اوج این روند بود. کسانی در این انتخابات رای دادند که هیچ‌گاه در گذشته در انتخابات شرکت نکرده بودند. در سال ۱۳۹۴ مردم به لیستی رای دادند که اصلا افراد آن را نمی‌شناختند حتی سیاستمداران و فعالان هم آن‌ها را نمی‌شناختند ولی برای تقویت اصل انتخابات و برای ایران وارد این ماجرا شدند و اوج این حضور در سال ۱۳۹۶ بود که همه درصدد تقویت جایگاه این نهاد برآمدند.

ولی اتفاق مهمی در این فاصله رخ داد که نباید از نظر دور داشت که به وجه دوم انتخابات یعنی طریقیت آن مربوط می‌شود. طریقیت انتخابات یعنی بازتاب یافتن قدرت حقیقی جامعه در ساخت حقوقی آن و توجه به نیاز‌های مردم از طریق تعیین نمایندگان مطلوب خود در انتخابات. در حقیقت هنگامی که انتخابات جا افتاد و به یک شیوه مورد قبول تبدیل شد، حالا باید نتیجه دهد. مثل یک ترازو که ساخته شده است و حالا باید وزن‌کشی کند. آنچه اکنون اتفاق افتاده این است که مردم و رای‌دهندگان مسئول نتایج انتخاباتی شده‌اند که طریقیت نداشته است. چگونه؟

اگر به انتخابات سال ۱۳۹۲، ۱۳۹۴ و ۱۳۹۶ نگاه کنیم، روشن است که بخش بزرگی از رای‌دهندگان فاقد نامزد مطلوب خود در انتخابات هستند و فقط به دو دلیل تقویت نهاد انتخابات و نیز تقویت کشور و ایران به میدان آمدند و رای دادند، ولی اکنون متهم هستند که وضعیت کشور محصول رای آنهاست! کسانی این اتهام را می‌زنند که انواع و اقسام گرایش‌ها را از گردونه انتخابات خارج می‌کنند و در نهایت با ملاک‌های محدود خود چند نفری را در سبد انتخابات باقی می‌گذارند و در نتیجه اصلی انتخابات ۹۰ درصد راه را آنان خودشان طی کرده‌اند، ولی مسئولیت کشور را متوجه انتخاب ۱۰ درصدی مردم می‌کنند! آنان توجه نمی‌کنند که اگر مردم نیایند می‌گویند چرا نیامدید و اگر بیایند متهم می‌شوند که چرا فلانی یا آن گروه را انتخاب کردید؟

این رفتار نشان می‌دهد که وارد مرحله طریقیت داشتن انتخابات شده‌ایم. به این معنا که دیگر نمی‌توان برای تقویت نهاد انتخابات یا انتخاب میان بد و بدتر وارد انتخابات شد. انتخابات باید کارکرد واقعی خود را نشان دهد؛ انتقال قدرت حقیقی مردم به ساختار حقوقی.

درباره این دعاوی گفتنی است: ۱- مردم در حالی از نماد انتخابات با حضور خود صیانت و پاسداری کردند که ابتدا ضدانقلاب و نفاق قدیم، و سپس منافقین جدید دنبال تحریم انتخابات بوده‌اند، طیفی از مدعیان اصلاح‌طلبی، سال‌های ۸۱ و ۸۲ خواستار خروج از حاکمیت شده و در همان حال با گروکشی در مجلس و دولت وقت، خواستار تعطیلی انتخابات بودند و سپس هم، به تحریم انتخابات مجلس پرداختند. آن‌ها همچنین در سال ۸۸، دست به شورش علیه رأی اکثریت مردم زدند؛ بنابراین تظاهر به احترام به انتخابات و رأی مردم، به افراطیون مدعی اصلاحات نمی‌آید.

۲- هرچند که منطقا شهروندی در قبال رأیی که می‌دهد و نتایجی که آن رأی به بار می‌آورد مسئول است، اما سیاست‌بازان حزبی نمی‌توانند با پنهان شدن پشت نام مردم، از مسئولیت پاسخگویی مثلا درباره وعده‌های انتخاباتی سال ۹۲، ۹۴ و ۹۶ خود طفره بروند. این وقاحت و اعتراف به پوپولیسم خسارت‌بار است که کسی بگوید ما نامزد‌هایی را که در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس به مردم معرفی کردیم و خواستیم رأی بدهند، خودمان قبول نداشتیم! خب اگر قبول نداشتید.

برای چه وعده‌های پرطمطراق رونق و گشایش اقتصادی به مردم دادید؟! مردم نمی‌شناختند، شما که می‌شناختید! این که نمی‌شود یک طیف سیاسی لااقل در دو دهه اخیر، در فصل انتخابات وعده‌های خوش‌رنگ و لعاب بدهند و از قدرت و ثروت و امتیازات موجود حداکثر استفاده را برای ۴ یا ۸ سال استفاده کنند، در سررسید انتخابات بعدی که مردم شاکی شده‌اند، به مردم بگویند ما اختیارات نداریم و یا فلان دولتمرد یا نماینده مجلس، «مطلوب» ما نبود، اما مجددا از مردم بخواهند با آن‌ها و نامزدهایشان رأی دهند و دوباره ۴ یا ۸ سال، ملت را سر بدوانند! این رفتار پاندولی، توهین به شعور مردم علی‌الخصوص آن بخش از مردم است که از سر کم‌اطلاعی و عدم شناخت دقیق از این طیف، به آن‌ها اعتماد کرده‌اند.

۳- نامزد مطلوب نداریم یعنی چه؟! سال ۸۴، معین و کروبی و هاشمی، نامزد طیف مدعی اصلاح‌طلبی بودند؛ و در سال ۸۸ با آمدن موسوی، خاتمی کنار رفت. در سال ۹۲ و ۹۶ نیز محمدرضا عارف (رئیس شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان) و اسحاق جهانگیری نامزد بودند. اگر این همه آدم رنگارنگ، از نظر روزنامه آقای الیاس حضرتی و عباس عبدی، نامزد‌های مطلوب نیستند، پس نامزد مطلوب آن‌ها کیست؟! به‌راستی چرا در همین انتخابات آتی مجلس، محمدرضا عارف را مجبور کردند انصراف دهد؛ جز از ترس بی‌کارنامگی و عدم اعتماد مردم؟ خب! چرا مسئولیت این بدعملی و برانگیختن نارضایتی عمومی را از سر خود باز می‌کنند و گردن نظام انتخاباتی می‌اندازند؟!

۴- فرض کنیم امثال عبدی سال ۷۶ نمی‌دانستند نامزد مطلوب ندارند، سال ۸۰ و ۸۴ و ۸۸ و ۹۲ و ۹۶ (و سال‌های ۸۶ و ۹۰ و ۹۴ و ۹۸) هم نمی‌دانستند و نمی‌دانند؟! پس برای چه به‌عنوان مثال در تهرانی که ۳۰ نامزد می‌خواهد، بالغ بر ۱۳۰ نامزد اصلاح‌طلب ثبت‌نام کرده‌اند؟!

عضو فراکسیون امید: دیگر نباید در انتخابات ائتلاف کنیم

عضو فراکسیون امید در مجلس می‌گوید؛ حتی اگر یک رای هم نداشته باشیم، دیگر نباید در انتخابات مجلس ائتلاف کنیم.

عبدالرضا هاشم‌زایی گفته است: لازم است در شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان یا در کل جریان اصلاحات، با هم به بحث و گفتگو بنشینند؛ قطعا هر یک از اعضای جریان اصلاحات پیشنهاد و سلیقه‌ای را برای شرکت در انتخابات مطرح خواهند کرد. معتقدم اصلاح‌طلبان حتی اگر در انتخابات یک رای هم نداشته باشند، نباید با هیچ جناحی ائتلاف کنند.

این عضو فراکسیون امید مجلس شورای اسلامی با تاکید بر این که ما همیشه برای گرفتن قدرت نباید در انتخابات شرکت کنیم، اظهار کرد: جریان اصلاحات باید در درازمدت به اهدافش برسد. این دوره هم معتقدم اگر قرار است لیستی ارائه شود، باید اصلاح‌طلبی کامل باشد و با هیچ گروهی برای گرفتن مجلس ائتلاف نکنیم. او ادامه داد: درباره ارائه لیست و معرفی نامزد از سوی جریان اصلاحات، افکار و طیف‌های مختلفی وجود دارد؛ عده‌ای می‌گویند اگر کاندیدای اصلی ما را رد صلاحیت کنند، دلیلی ندارد ما لیست بدهیم. جمعی هم معتقدند در هر صورت بین نامزد‌های تایید صلاحیت شده می‌توانیم برای تهران ۳۰ نفر و برای شهرستان‌ها و استان‌ها کاندیدا انتخاب کنیم.

نتیجه نظرسنجی یواس‌ای تودی: ترور سلیمانی، آمریکا را ناامن‌تر کرد

اکثریت شهروندان آمریکایی برخلاف تبلیغات دولت ترامپ معتقدند ترور قاسم سلیمانی فرمانده ارشد ایرانی، آمریکا را ناامن‌تر کرده است.

به گزارش اسپوتنیک، بر اساس نظرسنجی مشترک یواس‌ای تودی و ایپسوس که روز پنج‌شنبه منتشر شد، ۵۵ درصد از شهروندان آمریکایی گفتند: ترور قاسم سلیمانی، فرمانده ارشد نظامی ایران، آمریکا را ناامن‌تر کرده، و فقط حدود ۲۵ درصد تصور می‌کنند کشورشان امن‌تر شده است.

۵۲ درصد از آمریکایی‌ها رفتار ترامپ را در قبال ایران محکوم کردند و آن را «بی‌پروا» دانستند که این رقم دو برابر کسانی بود که این‌گونه فکر نمی‌کردند.

حدود ۵۲ درصد از شرکت‌کنندگان همچنین اعلام کردند که این ترور، احتمال مبادرت ایران به توسعه برنامه هسته‌ای‌اش را بیشتر می‌کند.

فرمانده خط مقدم جمهوری اسلامی عظمت دارد، حتی نزد اپوزیسیون

عظمت شخصیت فرمانده خط مقدم جبهه بیداری و مقاومت اسلامی به حدی بود که حتی برخی مخالفان جمهوری اسلامی هم نتوانستند او را انکار کنند.
روزنامه هفت صبح که توسط برخی همکاران نشریات زنجیره‌ای اداره می‌شود، در این زمینه نوشت: از اینکه سردار شهید قاسم سلیمانی یک شخصیت ملی و مورد علاقه تمام گروه‌ها و طیف‌های سیاسی داخل کشور بود همه گفتند و نوشتن، اما بعضی فعالان سیاسی و رسانه‌ای از بیرون مرز‌ها درباره شهید سلیمانی اظهار نظر کردند که قدری غافلگیرکننده بود. چون این چهره‌ها معمولاً منتقد سیاست‌های نظام هستند و حتی با رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور همکاری می‌کنند. اینکه آن‌ها نقش مهم و کلیدی سردار سلیمانی در حفظ تمامیت ارضی ایران و مقابله با دشمنانی مثل داعش را درک کردند نکته جالبی است.

به طور مشخص مصاحبه اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه حکومت پهلوی با شبکه بی‌بی‌سی فارسی خیلی بازتاب وسیعی داشته. واکنش مسعود بهنود هم تا حدودی دور از انتظار تلقی می‌شد. هر چند از موضع عطاءالله مهاجرانی خیلی تعجب نکردیم، اما از بین فعالان رسانه‌ای محمد منظرپور سردبیر پیشین صدای آمریکا و نگار مرتضوی از سردبیران ایندیپندنت غافلگیر کننده ظاهر شدند.
اردشیر زاهدی وزیر خارجه پهلوی و داماد محمدرضا شاه سال‌هاست در انگلستان زندگی می‌کند.

او سردار شهید قاسم سلیمانی را یک سرباز وطن‌پرست توصیف کرده و می‌گوید: «قاسم سلیمانی شخصیتی بزرگ و در معیار‌های جهانی و سربازی دلاور برای وطن ما بود... قاسم سلیمانی فرماندهی شناخته شده در سطح ژنرال دوگل و مونتگمری و افسری شرافتمند و میهن‌پرست بود.»

مسعود بهنود نویسنده و روزنامه‌نگار هم ۱۸ سال پیش به انگلستان رفت و به عنوان کارشناس شبکه فارسی بی‌بی‌سی مرتب به این شبکه می‌رود.

او ابتدا در توئیتی نوشته بود: «من و شما در هر شهری زندگی می‌کنیم در مهم‌ترین میدانش، مجسمه یک قهرمان نظامی است که بیرون از مرز‌های آن کشور جنگیده. ناپلئون در فرانسه، ژنرال ولینگتون (یا چرچیل) در بریتانیا، اول آن مجسمه‌ها را بشکنید. بعد، فکر درس دادن به جامعه بشری را از سر بیرون کنید. بزرگتر از ما نتوانستند.» بعد از فعالان جنگ‌طلب انتقاد کرد. طعنه‌های تندی به ترامپ زد و با اشتراک گذاشتن فیلم‌هایی از مراسم تهران نوشت: «ترور قاسم سلیمانی خواهید دید که در سرنوشت ایران و منطقه تاثیری بزرگ خواهد گذاشت. ترامپ که زنگ تفریح تاریخ است، اما در سرنوشت او هم اثر خواهد داشت.»

«نادانسته و با واسطه از عربستان سعودی پول گرفته‌ام، اما از حکومت ایران هرگز یک ریال هم دریافت نکرده‌ام. اعتقاد دارم انسان به نظام ارزشی خود مستقر است و در رابطه با دوست و دشمن باید اخلاقی عمل کند. در نهایت کل نفس ذائقه الموت. من زودتر شما دیرتر، دو روز دنیا به فروش شرف و انصاف نمی‌ارزد.» این توئیت محمد منظرپور از سردبیر سابق صدای آمریکا و خبرنگار بی‌بی‌سی بعد از شهادت سردار سلیمانی بود. او به‌دلیل مواضع اخیرش و قدرشناسی از سردار سلیمانی آماج حملات بعضی کاربران ضدایرانی قرار گرفت.
منبع: کیهان
انتهای پیام/ 900

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار