سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:

رفتار شهید حسن یزدانی بسیار بزرگتر از سنش نشان می‌داد

سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در مورد شهید حسن یزدانی گفت: اعمال و رفتار حسن بسیار بزرگتر از سنش نشان می‌داد، بطوری که بعد از شهادتش من فکر می‌کردم که آیا آن سال‌هایی که ما پشت سر حسن، نماز جماعت می‌خواندیم، او اصلا به سن تکلیف رسیده بود یا نه؟
کد خبر: ۳۸۰۵۷۲
تاریخ انتشار: ۰۶ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۳:۴۰ - 26January 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از کرمان، طلبه شهید «حسن یزدانی» در تابستان 1348، در شهر کرمان به دنیا آمد. پیش از شش سالگی قرآن را نزد مادر بزرگ خود آموخت، دوران ابتدایی را بدون کوچک‌ترین مشکل سپری کرد و در سال 1359 به همراه خانواده، به شهر مقدس قم مهاجرت کرد.

آن زمان حسن یک پسر بچه 12 ساله بیشتر نبود که اکثر اوقات خود را در مسجد و حرم مطهر حضرت معصومه (س) می‌گذراند. اکثر اوقات، نمازش را به جماعت می‌خواند و دراین سن تمام مسائل شرعی خود را می‌دانست.

در سال 1360 به اتفاق خانواده، مجددا به کرمان بازگشت، حسن دوره راهنمایی را با موفقیت تمام کرد و برای تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه کاشان رفت و در تابستان همان سال به کرمان آمد و اعلام کرد که قصد دارد به جبهه برود.

حسن در واحد اطلاعات عملیات لشکر 41 ثارالله مشغول به خدمت شد و در عملیات والفجر 8 حضوری شایسته داشت و حماسه 30 بار عبور از اروند از افتخارات این شهید والامقام است و در 24 بهمن سال 1364 در اثر بمباران شیمیایی منطقه، به شدت مجروح و در تاریخ 4 اسفند همان سال به لقاءالله پیوست.

اعمال و رفتار حسن یزدانی بسیار بزرگتر ازسنش نشان می‌داد///در حال ویرایش

در ادامه به بخشی از خاطرات شهید «حسن یزدانی» می پردازیم.

سن تکلیف

اعمال و رفتار او بسیار بزرگتر از سنش نشان می‌داد، بطوری که بعد از شهادتش من فکر می‌کردم که آیا آن سالهایی که ما پشت سر حسن، نماز جماعت می‌خواندیم، او اصلا به سن تکلیف رسیده بود یا نه؟   

راوی: سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی

عبور از اروند

هدایت نیروهای خط شکن سعادت بزرگی بود و هرکسی از عهده اش بر نمی آمد. حسن یزدانی در شب عملیات والفجر 8 با برادر متصدی توانست به عنوان اولین گروه خط شکن از اروند عبور کنند و خط دشمن با هدایت این عزیزان شکسته شد.

راوی:محمد مهدی شفا زند

تعهد به وظیفه

بعضی مواقع اتفاق می‌ افتاد که حسن مریض می‌شد و تب می‌کرد، ما برنامه ریزی می کردیم که بدون او به شناسایی برویم، می‌گفتیم شما استراحت کنید که زود خوب شوید. موقع حرکت می‌دیدم که جلوتر از ما آماده رفتن است و  طوری رفتار می‌کرد که اصلا گویا مریض و تب دارنبوده است.

راوی:رضا شاهرخ آبادی

نماز سر وقت

از ایستگاه حسنیه راه افتادیم که به طرف خرمشهر برویم. بین راه بودیم که صدای اذان بلند شد. حسن گفت: نگه دار، همین‌جا نماز بخوانیم. همان جا، کنار جاده به نماز ایستاد.

محمدحسین یزدانی (برادر شهید)

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها