به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، «وَ قَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» و متّفقاً همه با مشرکان قتال و کارزار کنید؛ چنانکه مشرکان نیز همه متّفقاً با شما به جنگ و خصومت برمیخیزند و بدانید که خدا با اهل تقواست. (آیه ۳۶ سوره توبه).
آمریکا و رژیم صهیونیستی نماد آشکار استکبار، شرک، ظلم و تجاوز هستند؛ اگر در سالها و دهههای پیشین، این مستکبرانِ مشرکِ متجاوز، بر روی اعمال خود زرورق فریبنده حقوق بشر میپیچیدند، امروز دیگر این زرورق را هم درآوردهاند و آشکارا علیه مسلمانان جنایت و تعدی میکنند؛ جدیدترین نمونه این جنایت و تعدی، معامله کثیف قرن است. طرحی که به معنای نابودی کامل هویت و جغرافیا و تاریخ ساکنان مسلمان سرزمین مقدس فلسطین است.
البته که به یاری خداوند متعال و با دستان با کفایت طلایهداران و رزمندگان محور مقاومت، طراحان معامله کثیف قرن، سند این معامله یکطرفه را با خود به گور خواهند برد، اما حکام ممالک اسلامی در صورت سکوت و تایید این طرح ننگین، تا ابدالدهر منفور و لعین خواهند بود.
راه برای این حکام باز است؛ آنها باید از لجاجتها، عنادورزیها، ناپختگیهای گذشته خود برائت جویند و از بازی در زمین مشرکان که در حال غارت برادران فلسطینیشان هستند، پرهیز کنند. این زنگ خطر بیش از همه باید گوشهای حکام عربستان سعودی را بنوازد؛ کشوری تأثیرگذار در جهان اسلام و دنیای عرب که طی سالهای اخیر به سبب ناپختگی و بیتجربگی حکام جدیدش، مصالح و منافع امت اسلام را قربانی مطامع مستکبران آمریکایی و صهیونیستی کرده و زمینه را برای گستاختر شدن آنها تا حد غارت هویت برادران فلسطینی ما فراهم کرده است.
«حسین صادقی» آخرین سفیر ایران در عربستان سعودی که در دو مقطع عهدهدار سفارت ایران در ریاض بود، در گفتوگوی تفصیلی با خبرنگار میزان تاکید کرد که «از استمرار مناقشات منطقهای، فقط آمریکاییها و صهیونیستها منتفع میشوند». این دیپلمات ارشد کشورمان تصریح کرد: «راهحل قطع ید بیگانگان در منطقه ما، اعتمادزایی متقابل و همهجانبه میان کشورهای منطقه است». نسخه تجویزی صادقی درخصوص ایران و عربستان به عنوان دو کشور مهم و تاثیرگذار منطقهای نیز، «شکلگیری گفتگوهای جدی و سخت میان مسئولان تهران و ریاض» است؛ صادقی در همین رابطه به تجربه اوایل دهه ۷۰ اشاره میکند و از مذاکرات آن مقطع با تعبیر «مذاکرات خشن» یاد میکند.
مشروح گفتوگوی تفصیلی، با «حسین صادقی» آخرین سفیر جمهوری اسلامی ایران در عربستان سعودی به قرار ذیل است:
آرمانهای انقلاب اسلامی ایران برای ملتهای منطقه جذاب و برای دولتهای آنها چالشبرانگیز بود
با توجه به اینکه به ایامالله دهه فجر و سالروز پیروزی انقلاب انقلاب اسلامی نزدیک میشویم، برای فتح باب، اندکی از دستاوردهای این ۴۱ سال اخیر در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی به صورت کلان و اصطلاحاً معرفتشناسانه برای ما توضیحاتی ارائه کنید. سه اصل «عزت، حکمت و مصلحت» در راهبرد کلان سیاست خارجی جمهوری اسلامی، تا چه میزان، در ارتقاء جایگاه منطقهای و جهانی ایران در این ۴ دهه اخیر نقش داشته است؟
صادقی گفت: من ترجیح میدهم در پاسخ به این سؤال، یک تصویر کلی از مختصات و مشخصات منطقه طی ۴ دهه اخیر ارائه کنم. با وقوع انقلاب اسلامی، آرمانهایی در حوزه سیاست خارجی چه در بُعد منطقهای و چه در بُعد جهانی از سوی ایران مطرح شد. آرمانهای طرح شده از جانب ایران، طبیعتاً برای دوّل جهانی و منطقهای که به نظم پیش از آن، خو گرفته بودند، چالشبرانگیز بود. وقتی با وقوع انقلاب اسلامی ایران، نظم پیشین منطقهای متلاشی شد، نوعی خلاء قدرت در سطح منطقه به وجود آمد که این امر یک نقطه عطف محسوب میشد.
از سویی دیگر، شعارهای انقلاب اسلامی ناظر بر ضرورت تحقق استقلال و کرامت ملتهای مسلمان و نفی وابستگی به غرب، اگر چه برای ملتهای منطقه جذاب و گیرا و پرکشش بود، اما مخالفانی در سطح برخی دولتهای منطقهای داشت که پیش از انقلاب در زمره حافظان و منتفعان وضع موجود محسوب میشدند. علیایحال، با خلاء قدرت ایجاد شده در منطقه، اولین محصول آن یعنی هرج ومرج پدیدار گشت؛ این هرج و مرج از آنجایی منبعث میشد که نظم منطقهای پیشین با کارکرد ژاندارمی ایران متلاشی شده بود و سازهای ناکوک در حال نواخته شدن بود. باید توجه داشت که آن نظم پیشین نیز به سهولت ایجاد نشده بود؛ برای مثال کشوری همچون عراق با رژیم بعث حاکم در آن، تازه بعد از قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر به پذیرش برتری ایران تن داده بود. در این میان، نکته قابل تأمل آنکه، این خلاء قدرت ایجاد شده در ۴۰ سال گذشته هنوز ترمیم و پر نشده است؛ این امر نیز دلایل مختلفی دارد؛ یکی آنکه، در طی این ۴ دهه اخیر، اگرچه اقتدار ایران مشهود بوده است، اما هژمونی ناشی از این اقتدار، به سبب تضادهای موجود، اثبات نشده است.
راه حل قطع ید بیگانگان در منطقه ما، اعتمادزایی متقابل و همهجانبه میان کشورهای منطقه است
آیا میتوانیم یکی از علل تنشها و مناقشههای فزآینده منطقهای را همین فقدان قدرت هژمونیک و ثبات منبعث از آن و یا خلاء قدرت بدانیم؟
صادقی گفت: اگر چه خلاء قدرت در منطقه که طی ۴ دهه اخیر استمرار داشته، در بروز و ظهور تنشها و مناقشات مؤثر بوده، اما بالاتر و مؤثرتر از آن، مقوله بلوغ سیاسی است؛ مادامی که کشورهای منطقه به یک کمال و بلوغ سیاسی نائل نشوند که علاوه بر منافع ملی در پهنهای وسیعتر، منافع و مصالح جمعی منطقهای را در سیاستگذاریها و تصمیمسازیهای خود دخیل کنند، این وضع پرتنش و مناقشهای فعلی ادامه خواهد داشت.
تا زمانی که کشورهای منطقه، همافزایی و هم پوشانی را در تعاملات و مواجهات خود نگنجانند، وضع بر همین منوال فعلی خواهد بود. این ترجیح منافع منطقهای و این همافزایی و همپوشانی در تعاملات، اقتضائات و ملزوماتی دارد و با صرف شعار دادن حاصل نمیشود. اولین لازمه همکاری جمعی در سطح منطقهای، اعتمادزایی متقابل و همهجانبه است. مادامی که این نوع از اعتماد میان بازیگران منطقهای شکل نگیرد، طبیعتا عامل دخالت بیگانگان و قدرتهای فرامنطقهای به بهانه تأمین امنیت در منطقه استراتژیک خلیج فارس در جهت حمایت از کشورهای متمایل به این نوع مداخلهگرایی، وجود خواهد داشت؛ کمااینکه بعد از حمله عراق به کویت در سال ۱۹۹۰ میلادی (۱۳۶۹)، برخی کشورهای عربی منطقه به سمت انعقاد پیمانهای امنیتی با آمریکا رفتند؛ بنابراین جای پای قدرتهای فرامنطقهای در نتیجه همین مؤلفه عدم اعتماد میان بازیگران منطقهای، محکم و تثبیت شده است؛ طبیعتاً این قدرتهای فرامنطقهای نیز منافع متعارضی با ما دارند و در پی سود حداکثری خود هستند.
فلذا زمانی در منطقه ما همکاری جمعی و تلاش برای نیل به منافع مشترک منطقهای، محقق میشود که اعتمادزایی همه جانبه شکل گیرد. راهحل تحقق این اعتمادزایی همهجانبه نیز گفتگوهای جدی و سخت است. در دو الی سه مقطع، تلاشهایی برای فروریختن دیوارهای مرتفع بیاعتمادی میان بازیگران شاخص منطقهای نظیر ایران و عربستان شکل گرفت، اما بعد از مدتی شاهد عقبگردهایی در این زمینه بودیم.
از استمرار مناقشات منطقهای، فقط آمریکاییها و صهیونیستها منتفع میشوند
اینگونه استنباط کردم که بیش از خلاء قدرت و ثبات هژمونیک، عدم بلوغ سیاسی برخی حکمرانان منطقه، وضعیت پرتنش فعلی را رقم زده است.
صادقی گفت: به هر ترتیب برای شکلگیری یک نظم نوین منطقهای که مانع و رافع تنشها و افتراقات و مداخلههای بیگانگان باشد، یا باید قدرت هژمونیک منطقهای مستقر شود و یا باید رشد و بلوغ و تکامل سیاسی در کشورهای منطقه شکل گیرد. ماحصل این بلوغ سیاسی، رفع اختلافات با تمسک به گفتوگو خواهد بود؛ در پرتو این بلوغ سیاسی، کشورهای منطقه به این آگاهی و بینش دست مییابند که تحقق منافع ملیشان، جزء از مسیر تحقق منافع و مصالح جمعی نمیگذرد.
بدون تردید، استمرار نابالغی سیاسی به استمرار تنشها و مناقشات منطقهای میانجامد؛ امری که فقط آمریکاییها و صهیونیستها از آن منتفع میشوند و تهدید و تحدید بیشتر امنیت و ثروت مردم منطقه را در پی خواهد داشت.
ناپختگیهای حکام جدید سعودی، سبب اشتباهات چشمگیری از سوی آنها بویژه در رابطه با ایران شده است
رهبر معظم انقلاب اسلامی، فرودین ۱۳۹۴ بعد از آغاز تجاوز ائتلاف سعودی به یمن، طی یک سخنرانی اشاره کردند که «حکام قبلی سعودی، در سیاست خارجی یک وقار و متانتی داشتند، اما چند جوان بیتجربه که زمام امور را در عربستان سعودی به دست گرفتهاند، توحش را جایگزین آن متانت کردهاند»؛ سوال مشخص من آن است که در این نابالغی سیاسی که بحرانها و خسارتهای متعددی را به منطقه ما تحمیل کرده و دیوار بیاعتمادی میان کشورهای منطقه را افراشته کرده، نقش حکمرانان و زمامداران کشورهای عربی چه میزان بوده است؟
صادقی گفت: بیتردید، کارکرد اشخاص در ساختارهای سیاسی منطقه ما نقشآفرینی و اثرگذاری عمدهای دارد؛ اما باید توجه داشت که این نقشآفرینی در حد تغییر سیاستهای کلان نیست؛ در عربستان سعودی انقلاب و تغییر ماهیت حکومت رخ نداده است فقط حکمرانی رفته و زمامدار دیگری آمده است؛ حالا ممکن است در نوع اتخاذ سیاستهای کلانشان تغییر تاکتیک داده باشند و یا سرعت اعمال سیاستهایشان را تند یا کند کرده باشند.
زمانی که «ملک سلمان» قدرت را در عربستان به دست گرفت، سیاستهای کلان پادشاهی سعودی چه در سطوح داخلی و چه در سطح سیاست منطقهای تغییر ماهوی پیدا نکرد، اما همانطور که در فرمایشات مقام معظم رهبری نمود داشت، بواسطه برخی ناپختگیها و بیتجربهگیها، در دوره جدید اشتباهات چشمگیری از سوی حکام سعودی بویژه در رابطه با ایران پدیدار شد.
شکلگیری اعتماد متقابل میان ایران و عربستان نیازمند گفتگوهای جدی و سخت است
دورنمای روابط ایران و عربستان به عنوان دو بازیگر اثرگذار منطقهای را چگونه ارزیابی میکنید؟ چندی پیش، آقای «فیصل بن فرحان» وزیر خارجه سعودی اعلام کرد که آمادهایم بدون پیششرط با ایران مذاکره کنیم؛ از سویی دیگر، «عادل الجبیر» که به نظر میرسد نفوذ و قدرت زیادی در هیئت حاکمه سعودی دارد نیز اعلام کرده که «اگر ایران بازیگر عادی شود، وارد مذاکره با ایران میشویم»؛ که البته آقای ظریف جواب او را داد.
صادقی گفت: ایران و عربستان دو کشور همسایه هستند؛ این همجواری باعث شده تا سیاستها و رفتارشان بر یکدیگر اثرگذار باشد؛ تداوم تخاصم میان دو کشور همسایه، برای هر دوی آنها پرضرر است. باید آن اعتمادزایی متقابل و همهجانبه که پیشتر به آن اشاره کردم، میان تهران و ریاض شکل گیرد؛ این مهم نیز از مسیر گفتوگوهای جدی و سخت میگذرد؛ تاکید من بر روی گفتوگوهای جدی و سخت بدین سبب است که این دو کشور همسایه به هر میزان هم که مشکل و افتراق داشته باشند، باید در چارچوب گفتوگو به این مشکلات و افتراقات روند نزولی بخشند؛ طبیعتا به هر میزانی که مشکل و افتراق طرفین بیشتر باشد، جنس گفتوگو آنها نیز سختتر میشود.
در مقطع ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی ما شاهد گفتوگوهای جدی و سخت میان ایران و عربستان و رفع موانع و فروریختن دیوار بیاعتمادی میان تهران و ریاض بواسطه این گفتوگوهای جدی و سخت بودیم؛ در آن مقطع، مرحله نوینی در روابط ایران و عربستان به وقوع پیوست که در دولتهای بعدی یعنی دولتهای هفتم و هشتم نیز ادامه داشت، اما این روند گفتوگو محور و این اعتمادزایی به دلایل مختلف و به تبع اتفاقاتی که رخ داد، ادامه نیافت و اصطلاحاً روابط دو کشور از ریل خارج شد.
به آینده روابط ایران و عربستان خوشبین هستم
آیا فکر میکنید قطار روابط ایران و عربستان مجددا میتواند به ریل بازگردد؟
صادقی گفت: بله، مشروط به آنکه طرفین منافع یکدیگر را به رسمیت بشناسند و در پرتو این رسمیتبخشی به منافع یکدیگر، گفتوگو میان خود را که طبیعتا سخت و جدی خواهد بود، آغاز کنند و حوزههای نفوذ یکدیگر را تعریف و تبیین کنند. این رسمیت بخشی به منافع یکدیگر و این گفتگوهای جدی و سخت و این تعریف حوزههای نفوذ، رفته رفته میتواند پیوندهای پایداری میان ایران و عربستان بویژه در ساحت اقتصادی ایجاد کند؛ در آنصورت هیچیک از طرفین یا هیچ قدرت مداخلهگر خارجی نمیتواند در پیوند مورد اشاره خلل ایجاد کند.
یکی از علل عدم توفیق کشورهای منطقه ما در همکاریهای جمعی، فقدان پیوندهای عمیق اقتصادی میان آنها است؛ چنین پیوندهایی مانع از گسست روابط با مداخله عوامل و پدیدههای خارجی میشود چرا که طرفین از آسیب وارد شدن به منافع اقتصادی درهمتنیدهشان بواسطه تنشهایی با محرکه بیرونی، اکراه دارند. علیایحال، من به آینده روابط ایران و عربستان خوشبین هستم چرا که دو کشور نقاط مشترک زیادی دارند و با عنایت به تجربه گذشته میتوانند مشکلات و موانع روابط فیمابین را برطرف کنند؛ بنابراین ایران و عربستان با تکیه بر تجربه گذشته و واقعیتهای موجود و تحولات منطقهای میتوانند به سمت برقراری یک رابطه پایدار و غیرشکننده بروند؛ بگونهای که این رابطه با محرکهای بیرونی صدمه نبیند؛ البته حصول چنین رابطهای مستلزم فراهم آمدن مقدمات و کار جدی و زمانبر است.
تفرقهافکنی و هراسافکنی دو حربه مستکبران برای تنشزایی در منطقه
به نقش مداخلهگرایانه قدرتهای فرامنطقهای در حصول تفاهم و همکاری جمعی میان کشورهای منطقه اشاره کردید؛ حتی افرادی که خیلی جدی مسائل و موضوعات سیاست خارجی را پیگیری نمیکنند به این معرفت عامیانه رسیدهاند که استراتژی این قدرتهای فرامنطقهای و مشخصا آمریکا طی چهار دهه اخیر، کوبیدن بر طبل ایرانهراسی و شیعههراسی جهت تلکه کردن حکام کشورهای حاشیه خلیج فارس بوده است. فکر نمیکنید بیش از مؤلفههای مذکور از جمله خلاء قدرت و عدم بلوغ سیاسی، نقش مخرب این قدرتهای فرامنطقهای در ممانعت از شکلگیری یک اجماع در منطقه ما برجسته باشد؟
صادقی گفت: مداخلهگری قدرتها و نیروهای خارجی از جمله در زمینه ایجاد تفرقه و شکاف، از دیرباز در منطقه ما وجود داشته است؛ در واقع ایجاد تفرقه و شکاف با انگیزههای منفعتطلبانه یکی از مهمترین روشها و حربههای قدرتهای جهانی در منطقه ما بوده است. علاوه بر تفرقهافکنی، ایجاد وحشت و اصطلاحاً هراسافکنی نیز نظیر آنچه ما در قالب پروژه «ایرانهراسی» با آن مواجهایم، همواره از شگردهای قدرتهای جهانی در منطقه ما برای کسب سود و دستیابی به امیال بیشتر بوده است. با تمام این تفاسیر و پذیرش واقعیت مداخلهگریهای منفعتطلبانه و تفرقهافکنیها و القاء ترسها از جانب رژیمهایی نظیر آمریکا و اسرائیل در منطقه ما، آیا باید تسلیم این واقعیت شویم و گامی در جهت مقابله با شگردها و حربههای قدرتهای فرامنطقهای برنداریم؟! کار شیطان فریب دادن است، کسی از شیطان انتظار هدایت و وحدتآفرینی ندارد. بخشی از واقعیتهای موجود که من بر توجه به آن برای حرکت کشورهای منطقه به سمت همکاری جمعی، تاکید دارم، ناظر بر همین ترفندهای قدرتهای مداخلهگر و منفعتطلب فرامنطقهای است.
در چنین فضایی است که تاکید دارم انسجام و همافزایی کشورهای منطقه مستلزم گفتگوهای سخت و جدی است. اعتماد همهجانبه و متقابل نیز از رهگذر همین نوع گفتگوها حاصل میشود؛ گفتگوهایی که طرفین در آن، تمام زمینههای اختلاف را بر روی دایره میریزند و برای رفع آنها همفکری و چارهاندیشی میکنند. تجربه دو دهه قبل گفتگوهای ایران و عربستان نیز اثبات میکند که در پرتو چنین گفتگوهای سخت و فراگیر است که روابط و اعتماد متقابل ایجاد میشود؛ شما تصور نکنید که مذاکرات مرحوم هاشمی رفسنجانی با ملک عبدالله مذاکرات آرامی بود؛ خیر! آن مذاکرات، بسیار سخت و خشن بود؛ اما محصول لذتبخشی همراه داشت که عبارت بود از همکاری دو کشور همسایه مؤثر منطقهای و اسلامی و انتفاع کل کشورهای منطقه در سایه این همکاری و رفع شیطنت بیگانگان.
با میانجیگری برای ایجاد رابطه میان ایران و عربستان مخالفم
برای رفع تنش و برقراری روابط میان ایران و عربستان، تحرکاتی از سوی کشورهای ثالثی با عنوان «میانجی» مخابره میشود؛ در این میان نام عمان و پاکستان و عراق زیاد مطرح شده است؛ نقش این میانجیها را برای رفع تنش میان تهران و ریاض چگونه ارزیابی میکنید؟
صادقی گفت: این مساعی جمیله و این تلاشهای دلسوزانه برای رفع تخاصم میان دو کشور مشخص که بعضاً از سوی کشورهای ثالث صورت میگیرد قابل تقدیر است، اما من با میانجیگری مخالف هستم؛ چرا که تمسک به میانجی را دون شأن دو کشور مسلمان و متنفذ و پرقدرت همچون ایران با آن سابقه تمدنی و عربستان میدانم و معتقدم در فرآیند میانجیگری، آن ارتباط و مفاهمه لازم برای رفع همهجانبه مشکلات و متعاقبا شکلگیری روابط مستحکم و با ثبات، حاصل نمیشود. این کشورهای میانجی هر چقدر هم که صادقانه و دلسوزانه رفتار کنند بازهم در فرآیند رد و بدل کردن با واسطه پیامهای طرفین، اختلالات و سوءتفاهماتی حاصل میشود.
اخیراً «یوسفبنعلوی» وزیر خارجه عمان برای پنجمین بار در سال جاری به ایران سفر کرد؛ با توجه به سابقهای که از نقش میانجیگرایانه مسقط در ذهن ماست، میتوانیم مشخصا از عمان به عنوان میانجی ایران و عربستان نام ببریم؟
صادقی گفت: مرحوم سلطان قابوس طی ۵۰ سالی که زمام امور را در دست داشت، برای حکمرانی آرامش و ثبات و رفع تنش در منطقه ما تلاشهای مجدانهای را بعضاً در قالب ایفای نقش میانجی انجام میداد. پادشاه فقید عمان مشخصاً در رابطه با ایران، یک احساس دینی داشت و صریحاً اعلام میکرد که چنانچه کاری از دستش برآید برای رفع اختلافات ایران با کشورهای منطقهای و فرامنطقهای انجام میدهد.
یعنی میانجیگری عمان میان ایران و عربستان در دوره جدید را با توجه به سفرهای پیدرپی «یوسفبنعلوی» به تهران تایید میکنید؟
صادقی گفت: بالاخره، با توجه به روابط خوب عمان با ایران و عربستان، در اثنای این سفرها و ملاقاتها و رایزنیها، یک سری مسائل منتقل میشود.
سعودیها درخصوص برجام خوب توجیه نشدند!
در ۶ سال اخیر، «برجام» و مقولههای وابسته و منبعث از آن، در پیشانی سیاست خارجی کشور قرار داشته است؛ فکر میکنید چرا «برجام» که توافقی با پیشینه و ملحقات موسع و مبسوط بوده، به این روز افتاده و به تعبیر آقای ظریف در کُماست. در این میان نقش سعودیها را در حرکت رو به زوال برجام تا چه میزان موثر میدانید؟ آقای عراقچی چند روز پیش گفت که «سعود الفیصل» شاهزاده متنفذ سعودی چند بار برای تخریب برجام به غرب سفر کرد.
صادقی گفت: این واقعیت را نمیتوان منکر شد که اگر برجام به خوبی پیش میرفت، منافع برخی بازیگران منطقهای به خطر میافتاد. بیتردید رژیمی همچون اسرائیل از تشنجزدایی در روابط و مناسبات ایران با قدرتهای فرامنطقهای، متضرر میشود. اما شاید بتوان در خصوص برخی دیگر از کشورهای منطقه نظیر عربستان سعودی، این موضوع را مطرح کرد که اگر آنها در رابطه با برجام خوب توجیه میشدند، از یک سری مواضع منفی اجتناب میکردند.
اعراب از وقوع جنگ فراگیر میان ایران و آمریکا هراس دارند
بعد از حمله ایران به عینالاسد، محافل رسانهای غربی، به نقل از منابع مطلع خودشان نوشتند که اعراب از وقوع جنگ بین ایران و آمریکا به هراس افتادند. چرا اعرابی که طی سالهای اخیر برای تنش بین ایران و آمریکا میلیاردها دلار خرج کرده بودند، به یکباره سیاست عوض کردند و وقتی ایران و آمریکا در آستانه نبرد فیزیکی قرار گرفتند، به هراس افتادند؟ آیا از قدرت سخت ایران و هدف قرار گرفتن سرزمین شان بواسطه میزبانی از ارتش تروریست آمریکا هراس داشتند، یا صرفا بواسطه منافع کلان جمعی نگران وقوع جنگ دیگری در منطقه بودند؟
صادقی گفت: جنگ پدیدهای است که پیامدهای مخرب و درازمدتی دارد؛ قاعدتاً هیچ کشوری از جنگ استقبال نمیکند. در خصوص موضوع سؤال شما نیز باید بگویم که در صورت وقوع جنگ بین ایران و آمریکا، منافع واشنگتن در منطقه مورد هدف قرار خواهد گرفت؛ منافع آمریکا نیز مشخص است در چه مناطقی متمرکز است؛ در واقع کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس، از این نگراناند که زبانه آتش جنگ فراگیر ایران و آمریکا، دامان آنها را بسوزاند لذا استراتژیشان به تعبیر خودشان مهار ایران و جلوگیری از جنگ فراگیری است که یک سوی آن ایران قرار خواهد داشت.
ترور سردار سلیمانی، احمقانهترین تصمیم ترامپ بود
اقدام جنایتکارانه آمریکا در ترور سردار سلیمانی، معادلات منطقه غرب آسیا را تغییر داده است؛ بگونهای که بسیاری از تحلیلگران معتقدند، منطقه را باید به دو مقطع قبل و بعد از شهادت سردار سلیمانی تقسیم کرد. حمله ایران به عینالاسد و ترس آمریکا از واکنش نشان دادن به این حمله از یکسو و شکلگیری یک خیزش مردمی در منطقه برای بیرون راندن آمریکاییها، از سویی دیگر، از جمله اثرات بدیع ایجاد شده در معادلات جدید منطقه ماست؛ تحلیل شما در این زمینه چیست؟
صادقی گفت: پرداختن به سوال شما مستلزم طرح بحث مفصلی است، من فقط به این مقدار بسنده میکنم که ترور سردار حاج قاسم سلیمانی، احمقانهترین تصمیم ترامپ بود. همچنین واکنش ایران به جنایت آمریکا در ترور حاج قاسم نیز که در عینالاسد شاهد آن بودیم بسیار مدبرانه و دوراندیشانه و توام با عقلانیت بود.
نقش حساس حاج قاسم در منطقه
شما به واسطه نوع مسئولیتتان، احتمالا با سردار سلیمانی معاشرت کاری داشتهاید؛ نقش ایشان و نیروی قدس سپاه را در موقعیت منطقهای امروز ایران و امنیت حداکثری فعلی تا چه میزان موثر میدانید؟
صادقی گفت: پاسخ به این سوال یک زمان مبسوط نیاز دارد، اما اجمالاً باید بگویم که نقش شهید حاج قاسم سلیمانی در منطقه، نقش بسیار مهم و حساسی بود و هیچکس نمیتواند آنرا نادیده بگیرد و من باز هم اشاره میکنم که ترامپ تصمیم احمقانهای را در قبال سردار سلیمانی اتخاذ کرد.
منبع: میزان
انتهای پیام/ 900