به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، حاج قاسم از همان نسلی بود که هم رهبرش در صدر و هم فرمانده جبهههای جنگش تنها راه نجات را چنگ زدن به ریسمان الهی میدانستند.
جهاد و مبارزه طی چهار دهه از شهید سلیمانی، نابودگر داعش را ساخت، چهرهای محبوب که روز تشییعاش در ایران یومالله شد. مردی که به نظر میرسد مجموعهای از صفات او را تا این حد ممتاز کرده بود و حالا وقت آن است نه به عنوان یک فرد بلکه فراتر از آن، منش این پاسدار را مرور کنیم.
او راهی را انتخاب کرد که نتیجهاش شد جهاد و شهادت، و این بدرقه با عظمت و بعد تلنگری برای مرور یک مکتب. رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران فرمودند: سردار عزیز شهید ما را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسه درسآموز، با این چشم نگاه کنیم آنوقت اهمیت قضیه روشن خواهد شد.
مانیفست بینظیر اعتقاد به انقلاب اسلامی
از سوی دیگر عاشقانههای سردار با معبود خویش در وصیتنامه سراسر عبرت و حکمت که با توصیههای این شهید والامقام به رهروان و دوستدارانشان برای حفظ و حراست از ارکان جمهوری اسلامی ممزوج شده است، مانیفستی بینظیر از اعتقادورزی به انقلاب اسلامی به دست میدهد؛ شیوه و طرز سلوکی که غلوغش در ادعای حامیان نظام و کشور را با بیشترین وضوح نمایان میکند و وفاداران به آن را معرفی مینماید. پای درس مکتب شهید سلیمانی، دفاع از جمهوری اسلامی مترادف با دفاع از بیتالله الحرام و قرآن است و خالی کردن جبهه نظام به آسیب دیدن آرمانها و ارزشها منتهی میشود. چرا که مدل اسلام انقلابی و اسلام سیاسی بیشترین تهدید را برای منافع استکبار و نظام سلطه دارد.
دیپلماسی در راستای تقویت جبهه مقاومت
این موضوع وقتی اهمیت مضاعفی مییابد و برای سیاسیون کشورمان درس آموز است که بدانیم شهید حاج «قاسم سلیمانی» در تمام طول ماموریت خود در سپاه قدس در عین اینکه یک نظامی بود، یک دیپلمات هم بود. در تمام خطوط مقاومت، مذاکرات حاجقاسم برای دادن سرویس مستشاری به همه نیروهای مقاومت از حماس گرفته تا جهاد اسلامی و از حزبالله لبنان گرفته تا ارتش سوریه و حشدالشعبی عراق بود؛ اینها همه محصول مذاکرات دیپلماتیک بوده است و در تمام این مذاکرات، فرمانده شهید ما، موفق بود.
بدون تردید نفس مذاکره یک امر ناپسند نیست، اما آنچه که امروز از مذاکره مذموم شناخته میشود، مذاکره با دشمن قدار و پیمان شکنی است که همواره بدنبال تحمیل زیاده خواهی خود به طرف مقابل و درصدد باجگیری است. ما در توافق برجام کشف کردیم که آمریکاییها فقط به دنبال امتیاز گرفتن هستند و ذرهای امتیاز نمیدهند، نهتنها امتیاز نمیدهند بلکه بر تحریمهای گذشته نیز میافزایند. اینکه واژه «مقاومت» را در کنار واژه مذاکره قرار دهیم، «قیاس معالفارق» است و بر آن هیچ منطقی استوار نیست.
مردم ما امروز به برکت خون شهید سلیمانی و پای درس مکتب سلیمانی مردم دریافتهاند مذاکره چیست، فعالیت دیپلماتیک کدام است و مقاومت چیست و مقاومت موثر کدام است. آمیختن اینها در ذهن مردم و تقدسزدایی از مقاومت و مقدس کردن مذاکرات معقول نیست و مردم آن را میفهمند. ما در مرحلهای هستیم که طبق فرموده رهبر حکیم انقلاب اسلامی که چقدر حکیمانه و حقیقی فرمودند جنگ نمیشود، مذاکره هم نمیشود و مقاومت ادامه خواهد داشت.
مقابله جدی با ترویج غلط از فهم دشمن
بصیرتر از سلیمانی کیست، هنگامی که درباره «مقتضیات وحدت و خیانت مقابل آن» سخن گفت، یا برجام سه ضلعی را تحلیل کرد؟ او مهر ماه ۱۳۹۵ در یادواره شهدای ملایر گفت «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند دشمن نیست، دوست است. خوارج، محصول ترویج همین نگاه بودند. اگر صاحبمنصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دو صدایی در مقابل دشمن درست کردند، مرتکب خیانت شدهاند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و سرد کردن، در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است.»
شهید سلیمانی همچنین ۹ اسفند ۱۳۹۷ در مراسم گرامیداشت ۶۵۰۰ شهید استان کرمان گفت «برای دشمن، این برجام، سه ضلعی است نه یک ضلعی. اوباما فکر میکرد به مرور زمان به دو ضلع دیگر میرسد، اما آدم عجولی که آمده، اصرار دارد به سرعت برسد و تصورش این بود که میرسد. اینکه اصرار میکنند بر برجام ۲ در منطقه، برای این است که میخواهند این تحرکی را که از ایران اسلامی به جهان اسلام روح و جان داده، این خونی را که در عالم اسلامی جریان پیدا کرده، بخشکانند. هدف این است که این قدرت ناب اسلامی در برجام ۲ خشکانده شود. اگر العیاذبالله ما رفتیم و در برجام ۲ شرکت کردیم، به همین تمام میشود؟ نه، برجام اصلی در داخل ایران است. تلاش آنها به اینجا منتهی نخواهد شد و برجام سه هم خواهند داشت، چون دشمنان معتقدند که چشمه باید خشکانده شود و این چشمه، ایران است.»
مذاکره در خدمت مقاومت، شاخصه مکتب سلیمانی
این شهید سلیمانی بود که با پایبندی به اصول و مبانی، مذاکره را به خدمت مقاومت درآورد و توانست پای مذاکره و تعامل و ائتلاف نسبی حتی با مذاهب و طوایف غیر شیعی و غیر مسلمان بروند تا جامه واقعیت بر تن موفقیتهای بزرگ بپوشانند. سردار سلیمانی، از مسکو تا اربیل و بغداد و بیروت و مذاکره کرد و ظرفیتهای بسیاری را پای کار آورد.
شهید سلیمانی با وجود رویکرد آرمان خواهانه و انقلابیِ پیشرو، نگاه صفر و صدی به تعامل نداشت و پنجاه یا هفتاد درصد موفقیت ممکن را فدای ۱۰۰ درصد آرمانگرایی ناممکن (خیالی) نکردند تا سرانجام به غلبه دشمن، دستاورد صفر درصد و نا امیدی و رها کردن کل تکلیف در میانمدت تن بدهند.
دیدن واقعیتهای دشمنی پنهان و آشکار جبهه دشمن، مالاندیشی و تنازل برای هم پوشانی و هم افزایی (تعاون)، تکلیف بر زمین مانده سیاسیون و دیگرانی است که گویا هنوز مشق کافی در مجال سیاست نکردهاند. اساسا بخش مهمی از روابط محبتآمیز سردار سلیمانی و رهبر معظم انقلاب با برخی افراد دارای حواشی در سالهای اخیر نشان میدهد که این رفتار کریمانه و دلسوزانه نیز ریشه در تلاش برای حفظ و صیانت از افراد برای ماندن در دایره انقلاب و جمهوری اسلامی دارد. رزمندگان هرمزگانی، کرمانی و سیستانی و بلوچستانی میتوانند موارد زیادی را بیان کنند که حاج قاسم سلیمانی چگونه برخی از رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله را که بعد از سالهای جنگ دچار برخی ضعفهای اعتقادی در حوزه انقلاب و یا حتی مسایل مذهبی شده بودند، را برای حفظ و جلوگیری از آسیب رسیدن بیشترشان مدام مورد توجه و محبت قرار میداده است. بعضی از این تلاشهای اخلاقی سردار سلیمانی درباره برخی چهرههای سیاسی تهرانی و کرمانی! هم قابل توجه هست و آنقدر میتوان گفت که همین ارتباطات فردی و عاطفی گاه چگونه برخی از همین افراد سیاسی را از زدن لگد بیشتر به انقلاب و حتی آسیب بیشتر به خودشان وا داشته است!
شجاعت و توام با تدبیر، هنر بزرگ شهید سلیمانی
اساسا هنر بزرگ سیاسی سردار سلیمانی این بود که علیرغم داشتن ارتباط شخصی و اخلاقی محبت آمیز با برخی چهرههای سیاسی؛ این روابط نه تنها در مواضع شفاف انقلابی او خللی ایجاد نکرد، بلکه او در آشکارا و در برابر مردم، بگونهای در این سالها رفتار کرد که افکار عمومی هیچگاه بر داشت نکرد که او بخشی از یک جناح سیاسی در کشور است و یا کوچکترین مخالفتی با حاکمیت دارد. برای درک این موضوع کافیست که خروجی رفتار سیاسی او را با برخی چهرههای موثر انقلاب که برخی از آنها فوت کرده و برخی نیز هنوز زنده هستند، اگر نگاهی بیاندازید و بررسی کنید که ارتباطشان با برخی افراد مسئلهدار نه تنها مواضع انقلابیشان را دچار خلل کرد بلکه، افکار عمومی نیز در نهایت میان رفتار آنها با آن افراد مسئلهدار تفاوتی قایل نشدند! این راز بزرگ تفاوت سردار سلیمانی با بسیاری از چهرههای انقلابی فاصلهدار با رهبر انقلاب در این سالها هست. ساده آنکه او آنقدر در انقلابی بودن شفاف و صادق بود که نزدیکی به افراد و جناحهای مختلف سیاسی، رفتار و مواضعش را دچار خلل نکرد.
مقتدای حکیم انقلاب درباره رویکرد سردار سلیمانی نکاتی فرمودند که نیاز همیشه ماست: «رفیق خوب و عزیز و خوشبخت ما شهید سلیمانی، هم شجاع و هم با تدبیر بود. صرف شجاعت نبود. برخی شجاعت دارند، ولی تدبیر و عقل لازم را برای شجاعت ندارند. برخی اهل تدبیر هستند، ولی دل و جگر لازم برای اجرای آن تدبیر را ندارند. این شجاعت و تدبیر توامان فقط در میدان نظامی هم نبود، بلکه در میدان سیاست هم همینطور بود. بنده بارها به دوستانی که در عرصه سیاسی فعال هستند میگفتم که رفتار و کارهای او را مورد توجه داشته باشند. از همه اینها بالاتر اخلاص او بود. این ابزار شجاعت و ابزار تدبیر را مخلصانه خرج میکرد. اهل ریا و تزویر نبود. اخلاص خیلی مهم است و باید در خودمان آن را تمرین کنیم».
نکته قابل تامل اینکه شهادت سردار سلیمانی و ظرفیتی عظیم و بسیار بزرگی که به برکت خون این شهید والامقام برای کشور و ملت ایجاد شده درحالی است که در آن سوی جبهه نبرد با کفر اطلاعات میدانی، تحلیلهای اتاقهای فکر و عملکرد دشمن، حکایت از افول قدرت و سراشیبی آن دارد. ناتوانی در گفتمانسازی، تولید ایده و مفهوم عدم اجماع در حوزه مسائل مهم جهانی، استانداردهای دوگانه و چندگانه، عدم رقابتپذیری در حوزه اقتصادی، تصنیف اندیشهها و... حکایت از قدرت رو به افول آنها را دارد.
لزوم باز اندیشی راه رفته با تمرکز بر قدرت ملی
ناتوانی آنها در مبارزه مستقیم با محور مقاومت در منطقه و ترور سردار شهید قاسم سلیمانی بیش از گذشته ادعایی بر این مدعا است که آمریکاییها دیگر قادر به نظمسازی و امنیتزایی در جهان و منطقه نیستند و بیداری و آگاهی ملتها، خواب را از چشم آنها و صهیونیستها گرفته است. این افول با یافتههای علمی و منطقی، به صد زبان در تالارهای گفتوگوی جهانی در حال بحث و بررسی است. نگاه به چنین کشوری با مختصات نابهنجار داخلی و بینالمللی که حتی خود مردم آمریکا نسبت به آن بدبین و ناامید هستند نه عاقلانه و نه هوشمندانه است. بخش بزرگی از سروصداها و هیاهوهای جنجالی آمریکاییها بهخاطر نبود درک واقعی و عینی آنهاست که متوسل به جنگ روانی، بوقهای تبلیغاتی و سروصداهای سهمگین شدهاند، چراکه قدرت عینی و واقعی آنها قادر به هماوردی و مبارزهطلبی نیست و طبیعتاً برای مبارزه به این شیوهها متوسل شدهاند.
بسیار مهم است که در این برهه حیاتی کشور، بررسی دقیق و عینی از قدرت این کشور و کشورهای اروپایی صورت پذیرد. برآوردهای علمی از وضعیت قدرت ایالات متحده هم از منظر اتاقهای فکری و اندیشهای این کشور و چه از منظر منتقدان جهانی آن بسیار کمتر از آن است که بعضی از نگاههای درون کشور ما نسبت به آن وجود دارد و این تحلیلهای نادرست میتواند منجر به برنامهها و راهکارهای نادرست و غیرواقعی برای دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در صحنه منطقهای و بینالمللی شود.
وقت آن رسیده است تا با درس گرفتن از مکتب سلیمانی، شجاعت انقلابی و تکیه به مردم عزیز، راهبرد متناسب با قدرت ملی خودمان و نیز قدرت رو به افول غرب به بازاندیشی راه رفته برسیم و با اتحاد وحدت داخلی، راه را بر هر فریبکاری و توطئهای ببندیم و تحت تأثیر عملیات روانی آنها قرار نگیریم و در مسیر ایستادگی و مقاومت مدبرانه و هوشمندانه محکم گام برداریم.
منبع: مشرق
انتهای پیام/ 900