تواضع ستودنی یک شهید

یکی ازرزمنده ها میگفت:می خواستم برمـ دستشویی. وقتی رسیدمـ... دیدم همه آفتابه ها خالیَن ...
کد خبر: ۳۸۵۷۰
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۰ - 14January 2015

تواضع ستودنی یک شهید

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، یکی ازرزمنده ها میگفت:
می خواستم برمـ دستشویی. وقتی رسیدمـ... دیدم همه آفتابه ها خالیَن .
برا پرکردن کردن آفتابه ها باید چند صد متر تا حور(دریاچه) می رفتیم.زورم اومد برمـ.
یه بسیجی اون طرف وایساده بود.

صداش زدم: برادر! میشه این آفتابه رو برامـ آب کنی؟ اونمـ آفتابه رو گرفت و رفت.
وقتی آورد دیدمـ آبی که آورده خیلی کثیفه. بهش گفتـمـ : اگه از صد متر اونطرف تر آب اورده بودی تمیز تر بودا.
برو تمیزترش رو بیار.
آفتابه رو از من گرفت.
رفت آب تمیز آورد. داد دستـمـ و آرومـ رفت.

چند روز بعد... قراربود فرمانده لشکر برامون حرف بزنه. دیدمـ همون کسی که چند روز پیش برامـ آب آورده بود، رفت پشت میکروفون!
کسی که امروز بهش میگن:

سردار شهید مهدی زین الدین
فرمانده لشکر علی بن ابیطالب علیه السلام..

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار