به گزارش خبرنگار دفاعپرس از قزوین، بر کسی پوشیده نیست که زبان هنر ماندگاترین و تاثیرگذارترین زبان برای نهادینه کردن موضوعات فرهنگی بخصوص فرهنگ غنی دفاع مقدس برای نسل جدید است.
از میان تمام عرصه های هنری، هنرهای تجسمی بخصوص هنر ساخت مجسمه توسط هنرمندان انقلاب از جایگاه ویژه ای برخوردار است که مخاطب ارتباط خاصی با اثر هنری برقرار می کند.
خلق آثار متعدد هنری در حوزه دفاع مقدس و رونمایی از آثار فاخر هنری در سطح کشور توسط «محمد جمالی» مجسمه ساز قزوینی بهانه ای شد تا بهموجب آن پای صحبتهای او بنشینیم که مشروح آن را در ادامه تقدیم میکنیم؛
دفاعپرس: آقای جمالی گفتگوی ما یک مقداری فضایش هنری است. برای شروع مصاحبه یک معرفی مختصر و مفید از خودتان داشته باشید.
بسم رب الشهدا. «محمد جمالی» هستم و از سال 1380 بهصورت حرفهای وارد کار مجسمهسازی شدم. قبل از آن سفال کاری میکردم؛ سعیام بر این است که طوری مجسمه بسازیم که مخاطبمان عموم مردم باشند. میشود گفت کارهای بزرگی کردهایم که نمونههایش در شهرهای مختلف ایران و حتی کردستان عراق مشاهده میشود.
من در سال 1389 با همکاری سازمان ملل یک نمایشگاهی با موضوع خلیجفارس در انگلیس برگزار کردم. آن موقع جنگ بر سر اسم خلیجفارس و خلیج عرب بود. نمایشگاه داخل دانشگاه بینالملل وسط مینستر لندن برگزار شد. مراجعهکنندگانش از کشورهای مختلف بودند و آنجا تمام مردم دنیا را با فرهنگ خلیجفارس آشنا کردیم و یکی از مدافعین هنری خلیجفارس در سطح دنیا شدیم و آنجا لوح تقدیر از خود سازمان ملل گرفتیم.
دفاعپرس: چقدر از کارهایی که ساختهاید مرتبط با دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت است؟
بخش زیادی از کارهای من به همین فرهنگ مربوط میشود، ما سعی میکنیم این فرهنگ را با زبان نو و زبان هنری جدید ترویج بدهیم، در حد یک نمایشگاه خوب کار تولید شده است. تابهحال تندیس چند نفر از شهدای قزوین را ساختهام از قبیل شهید سیدعلی اکبر ابوترابی، شهید رضا حسنپور و شهید عباس بابایی.
بزرگترین مجسمه شهدای پیشمرگان کرد مسلمان را برای استان کردستان من انجام دادم، بعد از آن دوباره برای کردستان مجسمه شهید «ناهید فاتحی کرجو» را در ابعاد شش متر کار کردیم، بد نیست اینجا خاطرهای هم از رونمایی آن مجسمه بگویم. مجسمهای که بنده ساختم این دختر در حال پرواز است و اوج میگیرد، یک قسمت خیلی کوچکی از چهرهاش مشخص میشد و بقیهاش را روسری و پوشش اش پوشانده بود. زمانی که از این مجسمه رونمایی شد دیدم یک پیرمردی متأسفانه از حال رفت، آمبولانس آوردند و او را به بیمارستان بردند، فهمیدم پدر شهیده است، خیلی سن بالا بود و خودش میگفت که بعد از چهل سال من دوباره توانستم دخترم را ببینم.
دفاعپرس: برای شما حتما خیلی لذتبخش بود که تا این حد کار برای پدر شهیده فاتحی کرجو باورپذیری بوده.
خیلی رضایت ایشان برای من جالب بود، سپاه کردستان هم خیلی از این مجسمه استقبال کرد چون خیلی اصرار داشتند طوری ساخته شود که هم رشادت و استقامت و بزرگواری زن کُرد را نشان دهد و هم حیا و عفاف که شاخصهی زن ایرانی است. خب جذابیت کار ما به این است که رضایت مردم در کار باشد و از این بابت به خودم افتخار میکنم.
دفاعپرس: در مقایسه با سایر رشتههای هنری، مجسمهسازی هنری گران محسوب میشود؟
اگر بخواهیم مثلاً با یک هنر دیگری مثل نقاشی و خوشنویسی مقایسه کنیم دستمزد ما نسبت به آنها خیلی ناچیز است، ما اگر یک مجسمه شش متری بسازیم باید داربست ببندیم و هرروز بارها از این داربست بالا برویم و پایین بیاییم و ایرادهایش را رفع کنیم، ولی چیزی که باعث میشود کارمان را انجام دهیم عشق است.
از طرفی هزینهاش بالا است و علتش گرانی مواد است که عمدتاً وارداتی هستند، چارهای هم نیست این وسط ما فقط میتوانیم دستمزدهای خودمان را پایین بیاوریم تا این تعادل برقرار شود و بتوانند آثار ما را بخرند.
دفاعپرس: به نظر میرسد علاقه شخصی شما به دفاع مقدس و شهدا زیاد است؛ یعنی بهجای اینکه کار را سفارشی انجام بدهید از روی جوشش و انگیزه درونی خودتان کار تولید میشود.
ما نسلی هستیم که در کلاس اول ابتدایی هرروز صدای آژیر میآمد و به پناهگاهها پناه میبردیم. معلمی داشتیم که شهید مفقودالاثر شدند.
یک دانشجوی پزشکی بود که قبل از اینکه به مدرسه برویم به ما درس خواندن یاد میداد. اینها همه در ذهن ما شکل گرفته. یک چیزی از پیکرشان برگشت مفقودالاثر شهید «علی محبی» که پسرعموی مادر من بودند و با هم همسایه بودیم.
ما نسلی بودیم که نوجوانی ما در آن فضا شکل گرفت، بارها و بارها دیدیم همسایه روبرویی ما و همسایه بغلی ما شهید دادهاند، من پدر مادرهای اینها را زمانی که جنازه شهدا میآمد دیدهام، در سنی که ما باید شاد میبودیم در آن سن شیونها، زاریها و حتی افتخارهای شهادت را دیدیم و با این فرهنگ بزرگ شدیم.
فرهنگی که جز ایثار در آن چیزی ندیدیم، جز اخلاص چیزی در آن نبود؛ نه پول در آن خبری بود نه میز و منصب و ... نسلی که الآن دارند اسم شهدا را میشنوند و میبینند از اسم شهدا سوءاستفاده میشود با نسل ما خیلی متفاوت است، من میخواهم نسل جدیدمان را با آن فرهنگ اصیل شهادت آشنا کنم و واقعاً هم کار سختی است.
دفاعپرس: چقدر مجسمهسازی میتواند این انتقال را انجام بدهد؟
اگر زبانی باشد که برای نسل جدید ما جذاب باشد حتماً منتقل میشود، مجسمههای تکراری مجسمههای کاملاً رئال که در همه شهرها تکرار شده است دیگر دیدنش لطفی برای نسل جدید ندارد، مثل این میماند که شما به نسل نوجوان یک لباس را همیشه تکراری بپوشانی!
نسلی که شبانهروز در اینترنت با کل دنیا در ارتباط هستند و زبانهای هنری کل دنیا را دارند میشنوند و فیلمهای هنری کل دنیا را دارند میبینند پس اینها نیاز به زبانی دارند که با نسل خودشان و هنر جدید با آنها صحبت کنی دیگر روش های قدیمی روی اینها جواب نمیدهد و کارها باید جذاب باشد.
دفاعپرس: آقای جمالی چقدر از کارهایتان سوژههای بومی خود قزوین است؟
ارتباط برقرار کردن با شهدا و نزدیک شدن به شخصیت آنها واقعاً کار سختی است. مثلاً تمام مجسمههایی که از شهید بابایی ساختهام هنوز هم که هنوز است خودم را راضی نکرده، ولی با بعضی از شهدا مثلاً شهید رجایی و ابوترابی خیلی راحت توانستم ارتباط برقرار کنم.
در حال حاظر مشغول ساخت مجسمه سردار قاسم سلیمانی هستم. چندین بار ساختهام و خراب کردهام، هنوز به آن چیزی که باید برسم نرسیدهام، باید حق مطلب را ادا کنیم و اگر ادا نکنیم من فکر میکنم راه را بیراهه رفتهایم.
دفاعپرس: حین ساخت مجسمه شهید حسنپور از کدام ویژگی شخصیتش ایده گرفتید؟ اینکه شهید حسنپور انگار از دل یک صخره بیرون میزند...
من زمانی که خواستم مجسمه ایشان را بسازم آمدم از اداره شما پرونده شهید را امانت گرفتم و مطالعه کردم، چیزی که من در زندگی ایشان دیدم آن شجاعت بیش از حدش بود و سختیهایی که کشیده است، در جنگ دو بار اسیر شده بود و در دوره انقلاب و جنگ با چه سختیهایی جنگیده بود.
نمیدانم که چقدر انرژی داشتند که توانستند این سختیها را تحمل کنند. چه در سرمای غرب و چه در گرماهای تابستان جنوب، واقعاً آدم سختجانی بودند یعنی به خاطر این بیشتر خواستم آن سرسختیاش و آن صلابتش را نشان بدهم.
دفاعپرس: درباره مجسمه پدر شهید هم توضیح بدهید.
من در دوره نوجوانی خیلی از پدران شهدا را از نزدیک درک کردم، در محل خودمان که شهدا را میآوردند پدرها واقعاً سعی میکردند جلوی دیگران از خودشان صبوری نشان دهند. مادرها شیونهای خاص خودشان را داشتند. این پدرها از آن دوره در ذهن من شکل گرفته.
این مجسمه الهام گرفته از یک مجسمه خیلی خیلی معروف میکلآنژ است. یکی از دستهای این پیرمرد زیر سر بچهاش قرارگرفته و دست دیگرش را به حالتی نشان دادم که خودش را تسلیم رضای خداوند کرده است، هم سعی کردم صبوری و درد و غم را در چهره این مرد نشان دهم هم اینکه تسلیم به رضایت خداوندی را در دستها و اندام این مرد نشان دهم.
دفاعپرس: تندیس ققنوس هم کار خوبی از آب درآمده...
در ادبیات کهن ایرانی و مخصوصاً شرق دنیا ققنوس را به اسم فونیکس معروف است، به عنوان سمبل ایثار و فداکاری میشناسند، وقتی که به یک سنی میرسد و خودش میداند که باید خودش را فدای نسل بعد کند در افسانهها هست که این پرنده خودش را آتش میزند میسوزد و از خاکستر آن تخم یک پرندهای به وجود میآید که نسل بعدی آن خیلی سلامتتر و کاملتر از نسل قبلیاش به وجود آید؛ یعنی علاوه بر ایثار و فداکاری، تکامل این پرنده هم مسئله است.
چیزی که من خواستم در آن نشان دهم آتش بود و این عروج و فداکاریاش بود که درنهایت با نوک بالهای این پرنده تبدیل به عروج و پرواز میشود، واقعاً شهدای ما همه خودشان را به آبوآتش زدند به خاطر اینکه نسل بعدی که ما هستیم بتوانیم خیلی با امنیت کامل زندگی کنیم و مثل سوریه، عراق و کشورهای دیگر نشویم.
دفاعپرس: غیر از مجسمه شهید قاسم سلیمانی کار دیگری هم در دست دارید؟
به موضوعی که خیلی فکر میکنم و خیلی دوست دارم روی آن کار کنم فرزند شهدا است؛ یعنی خود فرزند شهدا هم رنج داشتهاند و با مسائل خاص خودشان دستوپنجه نرم کردهاند، فعلاً دارم روی آن کار میکنم تا ان شاء الله که خدا لیاقتش را بدهد بتوانیم روی آن موضوع هم یک مقدار کار کنیم.
دفاعپرس: ممنونم از وقتی که گذاشتید.
انتهای پیام/