گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ علاقه ذاتی مخاطب ایرانی به مستندهای تاریخ معاصر در کنار جایگاه مهم انقلاب اسلامی ایران و مواجهه مخالفان آن باعث شده با خیل مستندهای پرتره در خصوص چهرههای انقلاب اسلامی روبهرو شویم که در داخل و خارج کشور و با دو زاویه دید کاملاً متضاد ساخته میشوند.
نکته قابل توجه این است که به دلیل شرایط نامناسب اکران در ایران و برنامهریزی غلط و سلیقهای سبب شده در پخش مستندهای انقلاب اسلامی با مشکلات اساسی مواجه باشیم و آثار موفق این حوزه جز چند نمایش محدود فرصت دیده شدن نداشته باشند.
در مقابل، رسانههای فارسیزبان معاند به دلیل پخش چندباره مستندها و استفاده از منابع آرشیوی دسته اول و متنوع که فیلمسازان داخلی بهندرت به آن دسترسی دارند، در موقعیت بهتری قرار دارند و مخاطبان بسیاری آنها را میبینند. اینکه چرا فیلمسازان داخلی در تهیه و استفاده از آرشیو با مشکلات بسیار و موانع متعدد روبهرو هستند، سؤالی است که باید مسئولین پاسخ صریح و روشنی به آن بدهند.
مسلماً هرچقدر فیلم مستند از چهرهها و اسناد مورد وثوق و دسته اولی استفاده کنند، مسلماً اثر نهایی از قدرت نفوذ بالایی برخوردار خواهد بود. این بهندرت در ایران اتفاق میافتد و فیلمساز مجبور است با نریشن کار خود را پیش ببرد و همین امر سبب میشود که فیلم چندان مورد استقبال قرار نگیرد و برچسب سفارشی بودن و شعارزدگی روی آن بخورد.
شبکه بیبیسی فارسی مدتهاست به اتکای منابع اسناد و آرشیو غنی خود مستندهای متعددی را تولید و پخش میکند و ندرتاً در طول فیلم نریشن شنیده میشود. اگر هم متنی خوانش میشود، توضیحات تکمیلی تصاویر است و نه برداشتهای کارگردان.
این مستندها به لحاظ ارزشهای تصویری و سینمایی قابل دفاع و استانداردهای لازم را دارا هستند. همین امر است که ناخودآگاه باور مخاطب را به سخره میگیرد و در نهایت آنچه را که فیلمساز میخواهد به مخاطب تحمیل میکند، بدون آنکه مخاطب متوجه شود. تکرار تجربه دیدن چنین فیلمهایی سبب میشود مخاطب با نگرش و نگاه مخالفان نظام و انقلاب رشد و آن را حقیقت محض تصور کند در حالی که حقیقت چیز دیگری است.
نکته ظریفتر اینکه در چنین مستندهایی موضوع اصلی حمله انقلاب است و نه شخصی که در فیلم بهعنوان سوژه انتخاب شده است. بهعنوان مثال در فیلم «فرزند انقلاب» که به زندگی مبارزاتی «صادق قطبزاده» میپرداخت بهطور کاملاً حرفهای و بدون درشتنمایی شخصیت حضرت امام خمینی (ره) هتک شده است. جالب اینکه در طول فیلم هیچ جمله اهانتآمیزی علیه امام راحل شنیده نمیشود و حتی شخصیتهای اثر با لفظ «آقای خمینی» از امام راحل یاد میکنند. ما نتیجهگیری نهایی فیلم و پرسشی که یکی از دوستان «قطبزاده» مطرح میکند از حضرت امام چهرهای خلاف واقع میسازد.
فیلمساز بهخوبی توانسته به اتکای منابع قابل استناد و آرشیوهای غنی از «صادق قطبزاده» شخصیتی تراژیک بسازد که شدیداً دلبسته امام خمینی (ره) و مرید گوش بهفرمان اوست و در این دلبستگی از هیچ خدمتی کوتاهی نمیکند، اما امام خمینی (ره) که باید حامی مریدش باشد اهمیتی برای جان او قائل نیست. کارگردان توانسته به بهانه «قطبزاده» ماهیت انقلاب اسلامی را زیر سؤال ببرد. اگر عرصه مستندهای انقلاب اسلامی از نیروهای مؤمن داخلی خالی بماند، طبیعتاً فیلمسازان مغرض معاند فرصت جولان بیشتری خواهد یافت.
وقتی کارگردانانی که دغدغه انقلاب را دارند و با همه توان وارد میدان میشوند و در مقابل با اهمال و مصلحتاندیشی مدیران و مسئولان فرهنگی مواجه میشوند که حتی برای مصاحبه با یک شخصیت یا تهیه یک عکس باید از هفتخوان عبور کنند نباید انتظار داشت در حوزه مستند انقلاب اسلامی توفیقی حاصل کنیم و مخاطبان بسیاری را جذب کنیم.
مستندهای تاریخی مانند دیگر گونههای مستند نیست که بهتنهایی توان رشد و گسترش داشته باشد، مستند تاریخی بیش از آنکه نیازمند فیلمسازان مستعد باشد نیازمند شکستن سدهای بیدلیل ممیزی و محرومیت از دسترسی به آرشیو است. رسانه ملی در این میان میتواند نقشی اساسی در تولید، پخش و مهمتر از آن حمایت از فیلمسازانی ایفا کند که در این مسیر گام برمیدارند.
انتهای پیام/ 161