گروه استانهای دفاعپرس- «حدیثه صالحی»؛ به رسم همه نوشتههایم و به وقت همه خبرها خواستم بنویسم! اما قلم ایستاد به احترام ایستادگی مردان مرد سرزمینم... قلم زانو زد در برابر تواضع و فروتنی انسانهای آزادمردی که حماسههایشان در کتاب قطور دفاع مقدس جاودانه است.
و حالا قلم ناتوان از نوشتن است.. قلم شرمنده فرزندان غیوری است که دیگر تاب و تحمل لحظات سخت را ندارند.. و چه ناباورانه قلم روایت میکند:
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
حکایت، حکایت تلخی است پرواز غریبانه کبوتران این حرم؛ حرم مقدس ایران. آری ایران حرم است؛ این را من نمیگویم. این تعبیر زیبا را سردار دلها در وصیتنامه اش به یادگار گذاشت: «امروز قرارگاه حسین بن علی ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص).»
و دشمن این بار در جنگی دیگر این قرارگاه و حرم را مورد هدف قرار داده و هر روز شاهد از دست دادن عزیزان این ملت هستیم. دشمن بال کبوتران زخمی حرم را نشانه گرفت و تیرهای مستقیم بر ریههای فرزندانمان نشست و یکی یکی کبوتران را به پرواز درآورد.
دسته دسته کبوتر زخمی جنگ؛ همانان که با یادگاری روزهای دفاع مقدس عمری دست و پنجه نرم کردند و حالا دیگر تحمل و توان مقابله با این ویروس منحوس را ندارند. دشمن خونخوار این بار هم کینه خود را سر فرزندان این ملت خالی کرد و جانبازان عزیزمان، این اسطورههای صبر و مقاومت غریبانه و مظلومانه در برابر مشیت الهی سر تسلیم فرود آوردند و آسمان را در آغوش کشیدند.
چند روزی است که با اوج گرفتن شیوع کرونا ویروس خبرهای تلخی اندوه بزرگمان را بزرگتر کرد و یادگاران دفاع مقدس یکی یکی پرپر شدند و خوبان فصل ایثار و جهاد در آستانه فصل بهار رنگ خزان گرفتند و آسمانی شدند و انگار این غم پایان ندارد و در مصیبت مردان مرد لباس سیاه بر قامت مازندران عزیز پوشانده شد.
آری این روزها دیار همیشه سبز مازندران حال خوشی ندارد و در غم از دست دادن فرزندان غیورش ضجه میزند و نالهها سر میدهد.
رزمندگان روزهای سخت حماسه و جهاد این روزها در بستر بیماری در جنگ با ویروس منحوس کرونا به سر میبرند و باید گفت سینههای سپر شده در جنگ نظامی دشمن دیگر تحمل ندارد و داستان غم انگیزی است اینگونه بار سفر بستن..
مازندران عزیز! حالا دیگر تو ستارههایت را بغل بگیر و لالایی بخوان برای جگرگوشههایت.. مادری کن برای فرزندان عزیزت که داغ بر دل ما گذاشتند و رفتند...
ای خاک مقدس! ای سرزمین عشق! عاشقانههایت را نثار مهربان مردان دیارم کن که برای ایستادن تو، برای سربلندی تو، برای سرافرازیات جان به کف گرفتند و برای نفس کشیدن تو از نفس ایستادند، حالا زخمهای تنشان را التیام ببخش و مادری ات را بنوشان به لبهای تشنگی..
ای دیار همیشه سبز! ای وطنم! آغوشت را دریغ نکن از حماسه آفرینان صبور و مظلوم دیارم و بشکن نحسی کرونایی را... شهدایمان تشییع نشدند! شهدا تشییع نمیشوند! و دیگر حال مردم دیارم را نمیفهمم... واژهها صبوری نمیکنند.. پرچمها را علم کنید بر کوی و برزن... مازندران عزادار و داغدار فرزندان عزیزش است..
اینجا مازندران است و حال و هوای حماسهها ناخوش... کاش اخبار طوری دیگری روایت میشد... کاش خبرنگاران تیتر میزدند: شهدا فردا تشییع میشوند...
انتهای پیام/