۲غزل قرآنی در وصف پیامبر خاتم(ص)

شعر را در حال و هوای دو سوره ضحی و انشراح سروده‌ام؛ این دو سوره بر اساس روایات به هم پیوسته‌اند؛ خداوند در این دو سوره محمدش(ص) را نوازش می‌کند و چه سوگندها می‌خورد که من تو را رها نکرده‌ام و از طعنه‌ها دلخور نباش.
کد خبر: ۳۸۷۸۶
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۹۳ - ۰۲:۲۰ - 19January 2015

۲غزل قرآنی در وصف پیامبر خاتم(ص)

به گزارش دفاع پرس، شعر را در حال و هوای دو سوره ضحی و انشراح سرودهام؛ این دو سوره بر اساس روایات به هم پیوستهاند؛ خداوند در این دو سوره محمدش(ص) را نوازش میکند و چه سوگندها میخورد که من تو را رها نکردهام و از طعنهها دلخور نباش.

محمدمهدی سیار در وبلاگ شخصی خود با عنوان چشم زخم نوشت: این دو غزل پیوسته را بیهیچ توضیحی دررودخوانی آورده بودم.حالا با یک توضیح کوتاه در اینجا میآورم. آن هم اینکه این دو شعر را در حال و هوای دو سوره از قرآن کریم یعنی ضحی و انشراح  سرودهام.

این دو سوره بر اساس روایات به هم پیوستهاند و در حقیقت یک سوره به حساب میآیند و من از کودکی شیفته این دو سورهام و اینکه خداوند چگونه محمدش را که درود خدا بر او باد نوازش میکند و چه سوگندها میخورد که من تو را رها نکردهام و از شایعهها و طعنهها دلخور نباش و…

گفتم این روزها که  غرب چون هر روز در کار پوشاندن آفتاب است باید از  دم صبح  گفت و انشراح خواند؛ فان مع العسر یسرا…ان مع العسر یسرا….

*دَم صبح

صبحیم و از خزانه شب بردمیدهایم

آری قسم به شب -شب رفته- سپیدهایم

آری قسم، قسم به شب آن دم که رام شد

رفته ست رفته رفته شب و ما رسیدهایم

شب بود و شبهه، شایعه قهر آسمان

از هر شهاب زخم زبانی شنیدهایم

گفتیم: قهر نیست خدا…آشتی ست او

گفتیم: ما که این همه نازش خریدهایم…

ما را به حال خویش نخواهد گذاشت، ما

سختیکشیدهایم، یتیمیچشیدهایم

آخر خودش هم از دلمان در میآورد

دنیا و آنچه را که شنیدیم و دیدهایم

دریا! مزن به سینه ما دست رد که ما

گر قطرهایم از آب وضویی چکیدهایم…

*انشراح

گر قطرهایم از آب وضویی چکیدهایم

گر ذرهایم، گِرد عبایی دویدهایم

مثل نسیم قصه دلهای تنگ را

با شرح صدر، غنچه به غنچه شنیدهایم

در هم شکست گرده گردون و کوه را

باری که ما به شانه زخمی کشیدهایم

آوازهمان به عالم و آدم رسیده است

هرچند خود ز عالم و آدم بریدهایم

آسان و سخت عشق سوا کردنی نبود

ما نیز مهر و قهر تو در هم خریدهایم

ما را فراغ بال نداد این زمین ولی

یک چند پلک خواب پریدن که دیدهایم

خوابی ست تلخ این قفس تنگ، این جهان

پلکی به هم زنیم از اینجا پریدهایم

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار