به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، کتاب «حاج قاسمـ۲»، خاطراتی از سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به اهتمام علی اکبری مزدآبادی توسط انتشارات یازهرا (س) منتشر و روانه بازار نشر شد.
در ادامه برشی از کتاب «حاج قاسمـ۲» که حاوی خاطراتی از سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است را میخوانید:
ما در عملیات والفجر4 دو مرحله عمل کردیم. یک مرحله تا پشت ارتفاعات سه درخته و پادگان هرگنه رفتیم که به ارتفاعات اصلی که مشرف به شهر پنجوین بود، نرسیدیم. شب بعد (مرحله دوم) قرار شد تا روی ارتفاعات اصلی برویم. انصافاً ایستادن روی ارتفاعات پنج قله، بالای سرشهر پنجوین و جنگیدن بسیار سخت بود. وقتی ما برای سرکشی خط میرفتیم، باید به سرعت و تند حرکت میکردیم، یعنی میدویدیم.
دشمن روی ارتفاعات سنگ معدن مستقر بود و بر ارتفاعات پنج قله که ما روی آن مستقر بودیم، تسلط داشت. مثل وقتی که در میان کوچه باشی و یکی از روی بام خانه بر تو مسلط باشد. با تیربار و خمپاره بچهها را میزدند. ضمن اینکه حمل مهمات و امکانات و آذوقه بسیار سخت بود و تخلیه مجروحان توان زیادی از ما گرفت. قبل از عملیات، یک گروهان قاطری درست کرده بودیم تا در حین عملیات بتوانیم نیروها را پشتیبانی کنیم.
وضعیت بهقدری سخت بود که از هر سی قاطری که میفرستادیم، ده_ دوازده تا تیر میخورند و کشته میشدند. با این همه مشکلات، گردانها روی ارتفاعات مشرف بر شهر پنجوین ماندند، استحکامات لازم را ایجاد کردند و سریع بهسمت دشمن رفتند، خودشان را به عراقیها نزدیک کردند و وسط ارتفاعات را که در دید دشمن بود، خالی کردند. این ترفند، یعنی چسبیدن به دشمن، موجب شد که از آتش خمپارههایشان در امان باشند.
شهید محمدمهدی کازرونی
برادر مهدی (کازرونی) یکی از سرداران اسلام بود. مهدی با سه بچهی کوچک از ابتدای انقلاب تا وقایع کردستان و مهاباد و جنگ تحمیلی همیشه یار و مددکار جنگ بود. کلیدی بود و در دست ما. هرجا قفل میشد، مهدی کلید ما بود. شهید کازرونی از ابتدای انقلاب، از آن زمان که هنوز به سپاه نیامده بود، ساواکیها را تعقیب میکرد. تمام ساعات عمرش دنبال این کارها بود. غائلهای که در کردستان بهوجود آمد، تا اولین روزهای شروع جنگ تحمیلی، شهید کازرونی در کردستان بهعنوان فرمانده عملیات در مهاباد بود.
شاید دهها بار شهید کازرونی در کمینهای متعدد شهید نشد. چندین بار ماشین او به وسیله مین روی هوا پرتاب شد. بعد از غائلهی کردستان که جنگ تحمیلی شروع شد. شهید کازرونی از اولین کسانی بود که از کرمان عازم جبهه شد. وی یکی از چریکهای بسیار خوب اسلام، یک سرباز بسیار رشید و شجاع بود.
در همه عملیاتها، آنجایی که کار سخت میشد، کازرونی کلید دست ما بود. در عملیات فتحالمبین کازرونی شهید زنده بود که باید در آن عملیات شهید میشد. در آبادان باید کازرونی شهید میشد. در بستان باید کازرونی شهید میشد. در بیتالمقدس باید کازرونی شهید میشد و در عملیاتهای گذشته باید کازرونی شهید میشد. در این عملیات (والفجر4)، این سرباز اسلام به دیگر همرزمانش پیوست. الحمدالله که برادران عزیز، فرماندهانی که مستقیماً شما را فرماندهی میکنند، فرماندهان گردان و گروهان، فرماندهان بسیار شجاعی هستند.
پیشتر از این باید میرفتند و این لطف خداست و این بیشتر به پیروزی ما کمک میکند. نکتهای که در رابطه با شهید کازرونی قابل ذکر است؛ شهید کازرونی هیچ وقت در خانه نمیماند. یعنی بیشترین روزی که در مرخصی بود، چهار روز بود. این ایثارها و از خودگذشتگیها در تاریخ خواهد ماند و در پیشگاه خداوند محفوظ است.
انتهای پیام/ 121