صبح امروز

استاد نگارخانه عشق و غزل بدرقه شد

گوشه ای می ایستم. فکر می کنم به غریبی استاد در میان مردم شهر. استادی که زندگی خود را صرف ادب و ادبیات کرده بود چنین غریبانه و تنها در میان دوستداران شاعر به خاک سپرده می‌شود.
کد خبر: ۳۹۰۰۷
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۹ - 20January 2015

استاد نگارخانه عشق و غزل بدرقه شد

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دفاع مقدس، آئین تشییع پیکر "عباس کیمنش" ملقب به "مشفق کاشانی" صبح امروز از مقابل تالار وحدت برگزار شد.

در این مراسم جمعی از دوستان و یاران استاد مشفق کاشانی همچون، ساعد باقری، موسوی گرمارودی، افشین علا، حسین اسرافیلی، حمید سبزواری، سهیل محمودی، اسماعیل امینی، فاطمه راکعی، عبدالجبار کاکایی، علیرضا قزوه و همچنین غلامعلی حداد عادل، سید محمود ابطحی، سید عباس صالحی، حجت الاسلام دعایی حضور داشتند.

زمهریر زمستان در محوطه تالار وحدت سایه انداخته بود. اما دوستاران یکی پس از دیگری حاضر می شدند تا به استاد ثابت کنند، که تنها یار روزهای خوش نیستند، بل در غم استاد نیز شریکند.

 

گوشهای می ایستم. فکر می کنم به غریبی استاد در میان مردم شهر. استادی که زندگی خود را صرف ادب و ادبیات کرده بود چنین غریبانه و تنها در میان دوستداران شاعر به خاک سپرده می شود.

اما نه، استاد غریب این شهر نیست و نبوده، بلکه این شهر با تمام بزرگی و ادعایش با استاد غریبه بود و او را چنین بزرگ نشناخت.

صدای لا اله الا الله اسماعیل امینی مرا به خود می آورد و جمعیتی کثیری همراه با تابوت استاد مشفق کاشانی وارد محوطه تالار می شود.

 

همه به حرمت استاد در سرمای زمستان ایستادهاند. اما به گمانم، اشکها در چشمها یخ زده است یا بزرگی استاد از سرازیر شدن اشکها مانع می شود.

به هر حال افشین علا، از شعرای حاضر به عنوان مجری پشت تریبون حاضر می شود. وی اظهار کرد: امروز و اینجا تمام قد به احترام پیکر استاد می ایستیم و آخرین سروده وی را که در سالروز میلاد سهیل محمودی سروده بود را برایتان قرائت می کنم:

برخیز زجا، نه وقت خواب است ای دوست
بنشین که شب شعر و شراب است ای دوست
در بزم سهیل، زهره با چنگ نواخت
میلاد بلند آفتاب است ای دوست

 

وی ادامه داد: به راستی که امروز، روز میلاد استاد است. کما اینکه، در واپسین شب دیدیم که آن اتفاق، مرگ نبود؛ میلاد حقیقی استاد بود. وی این شعر را از روی عشق برای سهیل محمودی عزیز سروده بود. عصا زنان در محفل حاضر شده، شعر خواند و ناگهان سر بر صفحه نهاد. هیچ کس فکر نمی کرد که شمع محفل وجود او چنین خاموشی گزیند.

علی مراد خانی، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز به روی صحنه دعوت شد و پیام علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را برای حضار قرائت کرد.

اما استاد ساعد باقری، به عنوان سخنران بعدی، با صدایی بغض آلود، اما رسا از استاد مشفق کاشانی گفت و دوستداران حاضر را مورد خطاب، قرار داد: به همه ی دوستداران مشفق کاشانی عرض می کنم، غالباً کسی که شاهد مصیبت می شود آرزو می کند که کسی شاهد چنین لحظه هایی نباشد. اما من، ساعد باقری می گویم، کاش بودید و می دیدید.

لطف خدا را شاکرم صحنه ای را که در مورد مرگ های زیبا تنها در کتابها خوانده بودم و یا در فیلمها دیده ، از نزدیک شاهد آن بودم. من سنت خداوند را به چشم دیدم که هر کس هر آنگونه که زندگی کند، همانگونه نیز میمیرد و استاد مشفق نیز بر همان حال شاعرانه جان بر جان آفرین تسلیم گفت. امیدوارم این مرگ آسان، سرآغاز ورود آسان و بهره مندی از آرامش ملکوتی باشد.

مسجد جامعی دقایقی بعد به دعوت افشین علا پشت تریبون حاضر شد. وی  اظهار کرد: لقب مشفق برای استاد کی منش، لقبی نیکو است. وی نماد شعر، مهربانی، نماد ایران، اسلام و انقلاب اسلامی است. مجموعهی این ویژگی ها موجب شد، تا وی در دوران حیات شاعرانی زیست کنند .

عبدالحسین مختاباد، خوانند نیز در ادامه مراسم با خواندن یکی از اشعار استاد مشفق کاشانی، یاد این مرحوم را گرامی  داشت.

همچنین علی انسانی مداح اهل بیت در سخنانی با بیان این مطلب که بارها در جوار مشفق کاشانی از فضل و فیوضات او بهرهمند شده است، تضمین مشفق بر شعر عاشورای محتشم را مداحی کرد.

 

محفل استاد مشفق کاشانی به پایان رسید، اما استاد غزل تا ابد در حافظه تاریخ ادبیات ایران اسلامی ماندگار شد.

 

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها