یک رزمنده دفاع مقدس روایت کرد؛

تئاتری صحرایی در جبهه که با جشن پتوی بازیگرش خاتمه یافت

جعفر طهماسبی از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) در خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس به بیان خاطره‌ای از دفاع مقدس و تئاتری که همراه با همرزمانش اجرا کرد، پرداخت.
کد خبر: ۳۹۰۵۴۷
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۰:۲۱ - 08April 2020

تئاتر نمایشی وسط مقر جنگی با کتک‌های واقعیبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جعفر طهماسبی از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) در خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس و عملیات کربلای ۸ که در فروردین سال ۱۳۶۶ انجام گرفت، روایت کرد: زبان آذری غلیظی داشت متولد سلماس بود و به قول خودش کوچک رو خوچک و قایق رو گایخ می‌گفت.

جعفر نصرت‌خواه برادر بزرگش در تهران پلیس بود و آمده بود پیش برادرش و از تهران اعزام شده بود. بعد از عملیات کربلای ۲ به جمع بچه‌های تخریب اضافه شد. چون لهجه‌اش غلیظ بود زود به چشم می‌آمد و شوخ طبعی و خوش کلامی‌اش هم موثر بود.

تا اینکه یک روحانی جدید وارد گردان ما شد که سر پر شور و جسارت زیادی داشت و اصلا شکل تبلیغش با بقیه روحانیونی که به گردان تخریب آمده بودند فرق می‌کرد. او با تخته و گچ و کلاس و از این حرف‌ها کار داشت. خیلی زود هم خودمانی شد.

چون بچه محل فرمانده ما شهید سید محمد بود و دم کدخدای گردان را دیده بود تا آمدیم به خودمان بجنبیم بساط تئاتر را در گردان علم کرد و کار به جایی رسید که روضه‌خوان گردان و بزرگ ما‌ را برد روی سن و نقش جاروکش به او داد.

موضوع تئاتر حکایت بازرسی بود که وارد مدرسه می‌شود و سر کلاس دینی از بچه‌ها سوال می‎کند که در قلعه خیبر را چه کسی کنده. من نقش آن بازرس را داشتم و شهید حمیدرضا دادو معلم کلاس بود و شهید نصرت‌خواه هم مدیر مدرسه. ما در چند جلسه تمرین تئاتر از دست نصرت‌خواه روده‌بر شدیم و من برایم مشکل بود با وی روبرو شوم.

مناسبت ولادت بود که قرار شد تئاتر را در حسینیه الوارثین برگزار کنیم. با چند تا کائوچوی پل خیبری، سن تئاتر انتهای حسینیه برپا شد و برنامه شروع شد. حسینیه جای سوزن انداختن نبود و برای بچه‌ها جالب بود نقش بازی کردن من و حاج ابراهیم قاسمی.

پرده اول کنار رفت و کلاس درس بود و من و شهید دادو. من با یک کیف که زیر بغلم بود رفتم سر کلاس و شهید دادو برپا داد و دانش آموز‌ها نشستند و من سوال کردم که در قلعه خیبر را چه کسی کند. یکی از بچه‌ها بلند شد و با ترس و لرز گفت: آقا اجازه به خدا ما نکندیم و شهید دادو هم که معلم کلاس بود با آرامش گفت: قربان! بچه‌های کلاس ما خیلی مودب هستند و از این کار‌های زشت نمی‌کنند. من با عصبانیت از کلاس خارج شدم و پرده را کشیدند و قرار بود قسمت دوم تا چند دقیقه دیگر شروع شود.

پشت پرده که رفتم شروع کردم با شهید نصرت‌خواه بگو مگو کردن و اینکه سعی کن با لهجه با من حرف نزنی که من نمی‌توانم جلوی خودم را نگه دارم. گفت باشد سعیم را می‌کنم.

پرده دوم با بازی شهید نصرت‌خواه که به عنوان مدیر مدرسه در دفترش روی صندلی نشسته و حاج قاسمی هم جارو به دست و یک کلاه نخی به سرش دارد اطاق را نظافت می‌کند، شروع شد. تا پرده کنار رفت همه زدند زیر خنده. آخر صورت شهید نصرت‌خواه را با ماشین خیلی کوتاه کرده بودند و سبیل‌های قیطونی‌اش به چشم می‌آمد، یک پاپیون هم زده بود که خیلی خنده‌دار بود.

من صبر کردم تا همهمه و خنده‌ها کم شد رفتم روی سن و با عصبانیت رو به شهید نصرت‌خواه شروع کردم این دیالوگ را گفتن که «رفتم سر کلاس و از دانش‌آموز سوال کردم، در قلعه خیبر را چه کسی کنده، نتوانستند جواب بدهند، معلم مدرسه شما هم نتوانست جواب بدهد.»

شهید نصرت‌خواه هم با حوصله یک خورده سیبیل‌هایش را بالا و پایین کرد و دستی به پاپیونش کشید و گفت معلم راست گفته ما بچه‌های خوبی داریم و از این کار‌های بد نمی‌کنند. نصرت‌خواه داشت در چشم من نگاه می‌کرد و این حرف‌ها را می‌زد. او ادامه داد: «قربان حالا به فرض هم که یکی چنده باشد من یه رفیگ آهنجر دارم و میدم در رو زوش بده» این‌ها را با لهجه گفت و من داشتم از خنده منفجر می‌شدم که یک لحظه بلند داد زدم: «رفتم سر کلاس و از دانش آموز سووال کردم بلد نبود، از معلم سوال کردم در قلعه خیبر رو چه کسی کنده بلد نبود، شما هم که میگویی رفیق دارم می‌دهم جوش بدهد» و اینجا بود که نصرت‌خواه هم با عصبانیت از جا بلند شد و صدا زد: «اصلا در قلعه خیبر را خودت کندی» با هم دست به یقه شدیم و حاج قاسمی هم که داشت اتاق را جارو می‌کرد وارد معرکه شد و هر دو به جای اینکه من را به پشت سن هُل بدهند، وسط بچه‌ها توی حسینیه هل دادند، چراغ‌ها خاموش شد، ریختند سر ما و حسابی برای ما در تاریکی جشن پتو گرفتند.

شهید جعفر نصرت‌خواه فروردین ۶۶ در عملیات کربلای ۸ و از شلمچه پرکشید و سال‌ها بدن مطهرش میهمان خاک شلمچه بود. شهید حمیدرضا دادو هم تیر ۶۶ از ارتفاعات مشرف به شهر ماووت آسمانی شد و ماهم ماندیم.»

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار