به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «حمید داوودآبادی» رزمنده، جانباز و پژوهشگر دوران دفاع مقدس است که تاکنون چندین کتاب از خاطرات خود را منتشر کرده است. وی در صفحه اجتماعی خود با اشاره به خاطراتی از دوران حماسه و ایثار، نوشت: «۲۴ اسفند ۱۳۶۴، عملیات «والفجر ۸»، جاده فاو به امالقصر، ساعت حدود ۵ بعد از ظهر بود که بهستون شدیم تا برویم خط. ستون بهحرکت درآمد. هنوز از پایگاه موشکی عراق خارج نشده بودیم که ناگهان چند هواپیما در آسمان پدیدار شدند و شروع کردند به بمباران.
درحالی که خیز میرفتم، متوجه ترکش بزرگی شدم که با سرعت سینه آسمان را شکافت و میان من و نفر جلویی در خاکریز افتاد.
با دیدن ترکش داغ و براق که وزنش حداقل به سه یا چهار کیلو میرسید و تصور اینکه اگر فقط یک متر جلوتر دراز کشیده بودم، چه بر سرم میآورد، برخود لرزیدم.
در جاده امالقصر، راهمان را پیش گرفتیم و پیاده جلو رفتیم. شدت آتش خمپاره دشمن زیاد شد و مجبور به خیز رفتن شدیم. ناگهان خمپارهای در جاده منفجر شد و ترکش به خشاب اسلحه یکی از بچهها خورد که بهخیال خودش برای در امان ماندن از ترکشها، اسلحه را روی سرش گرفته بود. خشاب داغان شد.
مجدداً به راه افتادیم. دواندوان وارد قسمتی از جاده شدیم که به همت دلاورمردان جهاد سازندگی، زیر آن آتش سنگین، توسط لودر و بولدوزر آسفالت را کنده و جاده را گود کرده بودند تا از دید و تیررس تانکهای دشمن در امان باشد.
اطراف آن را خاکریز دوجدارهای گرفته بود، به انتهای خاکریز رفتیم که بن بست بود و درحالی که آسمان رو به تاریکی میرفت، به هر ۱۴ نفر یک سوله نشان دادند که وارد شویم. طول و عرض سوله ۳ در ۵.۱ و ارتفاعش هم ۱ متر بود.
قبل از حرکت، برای صبحانه روز بعد، به همه، بستههای کوچک عسل داده بودند. بستههای عسلِ نیروهایی که ما جایگزینشان شده بودیم در کف سوله ولو بود. من اولین نفری بودم که وارد سوله شدم و بدون اینکه متوجه شوم، دراز کشیدم و از شدت خستگی غلت زدم.
کیسه ماسک ضد گاز یکی از بچهها را گرفتم و بهجای متکّا زیر سرم گذاشتم.
کمکم احساس کردم سرم به کیسه ماسک چسبیده. غافل از اینکه داخل کیسه ماسک پر بود از بستههای عسل.
دستم را بر کف سوله گذاشتم تا بلند شوم، متوجه شدم دستهایم روی بستههای عسل قرار گرفته که یکییکی میترکیدند. بیرون که رفتم، با تعجب دیدم تمام بدنم از عسل چسبناک شده. بچهها از خنده روده بر شده بودند؛ به همین خاطر اسم آن استراحت کذایی را گذاشتند «جشن عسل».
انتهای پیام/ 113