به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، در تاریخ دو قرن اخیر ایران حوادث پرشماری روی داد که در حکم ریختن بذری شد که بعدها سبب بوجود آمدن درخت تناور انقلاب اسلامی شد.
این درست است که نهضت جهانی امام خمینی (ع) و نوع حکومتی که ایشان طراحی و ایجاد کردند جز در دوره حیات پر برکت پیامبر و خلافت کوتاه امیرالمومنین سابقه نداشت، اما نمیتوان نقش پررنگ مراجع بزرگی چون میرزای شیرازی و عالمانی چون شیخ فضلالله نوری، سید حسن مدرس و ... را در تربیت شیعیان و زمینهسازی برای حکومت اسلامی نادیده گرفت.
نوع اندیشه این عالمان و برخورد قاطع آنها با تفکر سکولار و مبارزه با تفکر جدایی دین از سیاست را باید زمینهسازی برای تشکیل حکومت اسلامی دانست.
میرزای شیرازی در این میان نقش پررنگتری دارد و فتوای تاریخی ایشان در واقعه تحریم تنباکو در واقع قیام شیعه علیه استعمار بود. مبارزهای که سالها بعد حضرت امام خمینی (ره) آن را پی گرفت و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید. واقعه تحریم تنباکو حقیقتا شاهد و گواهی است بر این سفارش امام راحل که اگر پشتیبان ولایت فقیه باشید به مملکت آسیبی نمیرسد.
مردم عصر ناصری نیز با همه محرومیتها و محدودیتهایی که داشتند با تبعیت از امر مرجعیت بزرگ شیعه میرزای شیرازی توانستند سیاست استعماری انگلیس را با شکست و شاه مخذول ناصری را به ذلت بکشانند.
آيت اللَّه ميرزا محمدحسن شیرازی در نيمه جمادی الاولی سال 1230 ق در شیراز به دنیا آمد. از چهار سالگی شروع به تحصیل علوم دینی کرد و در 8 سالگی مقدمات را به پایان برد. وی در پانزده سالگی شرح لمعه را تدریس كرد و سپس عازم اصفهان شد. میرزای شیرازی در 29 سالگی وارد كربلا شد و پس از آن به نجف رفت و در درس شیخ انصاری، شركت کرد و از خواص شاگردان او شد.
پس از فوت شیخ مرتضی انصاری در 1281 ق زعامت شیعه به میرزای بزرگ شیرازی محول شد و نزدیک به 30 سال در اين مقام به رفع مشكلات مردم و اداره حوزههای علمیه مشغول بود. مهمترین حادثهای كه در ایام زعامت آن پیشوای بزرگ شیعه رخ داد، قضیه جنبش تنباكو بود. فتوای تاریخی این مجاهد بزرگ در معاهده انحصار تنباكو در زمان ناصرالدين شاه، چنان مردم را به صحنه كشاند كه شاه قاجار، مجبور به فسخ قرارداد تنباكو شد. میرزای شیرازی همزمان با رهبری جامعه اسلامی، شاگردان بسياری را تربیت و كتب متعددی را تالیف كرد.
حضرات آيات عظام سيدمحمدكاظم يزدی، آخوند ملامحمد كاظم خراسانی، میرزا محمدتقی شیرازی معروف به میرزای دوم، شیخ فضل اللَّه نوری، حاج میرزا حسين نوری، میرزا اسماعیل شیرازی و دهها عالم بزرگوار از جمله شاگردان اين فقیه بزرگوار هستند. میرزای بزرگ در 82 سالگی در سامرا چشم از جهان فرو بست. جسد مطهرش را از سامرا تا نجف با پای پیاده تشییع كردند و در آخر شعبان در جوار مرقد منور امیرالمؤمنین علیه السلام به خاک سپردند.
کتاب «تحریم تنباکو و مشروطیت: پیامدها و عبرتها» که به قلم «غلامعلی عباسی فردویی» به نگارش درآمده است به زوایای پنهان این واقعه پرداخته است که قسمت اول آن را در ادامه میخوانید:
ایران زیر تیغ استعمار
«سالیان طولانی بلکه قرنها میگذرد، حوادث و وقایع بزرگ و کوچک، تلخ و شیرین اتفاق میافتد، تعاملات سیاسی و فرهنگی گوناگونی، رخ میدهد تا تحولی بزرگ و انقلابی فرهنگی _ سیاسی پدید میآید. از این رو باید علل و عوامل پیدایش انقلاب مشروطه را در رخدادها و حوادث پیش از انقلاب، که در طول سالیان متمادی به وقوع پیوست جستجو کرد.
طلیعه بیداری و اندیشه تحول در کتابنامه فرهنگی _ سیاسی مشروطه به زمان سلطنت فتحعلی شاه و پیروزی روس بر ایران و تحمیل دو قرارداد گلستان و ترکمنچای باز میگردد. در این دوران است که مصلحان و میهندوستان ایرانی کشور را در تنگنا دیده و خواستار تحول و برون رفت از آن نابسامانی بودند.
اگر مصلحانی چون میرزا ابوالقاسم قائم مقام در زمان محمد شاه برای اصلاح امور قیام میکند چون او خود مقام وزارت عباس میرزا را بر عهده داشت و تلخی آن شکستها و ناکامیها و رکود کشور را چشیده بود و امیرکبیر نیز پرورش یافته قائم مقام بود.
به هر روی باید عصر ناصری و دوره طولانی سلطنت ناصرالدین شاه را با مجموعه تحولات و رخدادهای آن نقطه عطفی در روند بیداری مردم ایران و پیدایش نهضت مشروطه دانست. بنابراین می طلبد که با نگاهی به دوره سلطنت ناصرالدین شاه و تحولات آن علل و عوامل پیدایش مشروطه و رستاخیز اسلامی مردم ایران را ارزیابی نماییم.
عامل اجتماعی
از عوامل اصلی انقلاب، مشارکت تودههای مردم در تغییر ارزشهای مسلط بر جامعه است که کم و بیش با خشونت همراه بوده و نوک تیز آن متوجه نظام سیاسی حاکم میباشد در نهضت عدالتطلب مردم ایران «مشروطه» باید دنبال شرایط اجتماعی مردم ایران و اوضاع و احوال سالهای بسیاری باشیم که استبداد سلاطین و سیاست استعماری آن را پدید آورد و تلخی آن را مردم با گوشت و استخوان خود حس کردند.
میتوان گفت جرقههای نهضت از همان آغاز به قدرت رسیدن قاجار زده شد. چون با توجه به بیکفایتی آن سلاطین و وابستگی آنان به دول بیگانه، دست پلید استعمار و استبداد گلوی مردم ایران را به سختی فشرد. هم نان از سفره آنان ربود و هم دست و پای آنان را به زنجیر بیداد محکم بست. از این رو مردمِ به ستوه آمده آماده طغیان و انقلاب گردیدند.
در این دوران ستم و ظلم بیداد میکرد. شاه خودکامه و بیخبر از همه چیز بر مردم حکومت میکرد و شاهزادگان کشور را میان خود تقسیم کرده بودند. عدلیه در مملکت وجود نداشت، حاکم هر شهری قاضی آن شهر بود.
در زمان سلطنت ناصری ایالات و حکومتهای بزرگ ایران میان شاهزادهها و فرزندانشان تقسیم میشد. در آن ایالت از مردم باج گیری «قولوق» می کردند، هم اعاشه میکردند و هم مقداری از آن را برای آینده خود ذخیره میکردند. شاهزادگان به محض ورود به محل حکومت خود برای ترساندن مردم چند نفر از مقصرین یا حتی بیگناهانی را که بیپشت و پناه بودند با شدیدترین وجه ممکن چون شقه کردن، گوش بریدن، جلو توپ گذاشتن میکشتند. امنیت نیز در جامعه نبود. لوطیها و داشها شهر را اداره میکردند.
ناامنی چنان بود که زنها روز میان کوچه و بازار به ندرت دیده میشدند. مردها نیز از یک ساعت به غروب به خانه رفته از ترس قداره بندان بیرون نمیآمدند.
مرزهای کشور نیز ناامن بود، با وجود آنکه ناصرالدین شاه قشونی مرکب از شصت هزار سرباز و فرمانده داشت. ولی این قشون توانایی دفع دشمن نداشتند.
عامل سیاسی _ فرهنگی (بیگانه گرایی)
دوران قاجار را می توان عصر نفوذ بیگانگان در ایران و ارکان حکومت دانست و در این جمع نقش انگلستان برجستهتر است. اگر چه طلیعه نفوذ انگلیس در ایران را میتوان زمان شاه عباس و جنگ او با پرتغالیها دانست.
آغاز نفوذ سیاسی _ فرهنگی انگلیس در ایران هماهنگ با آغاز سلطنت فتحعلی شاه قاجار است و این نفوذ ویرانگر استعماری در تمام دوران سلطنت قاجار در ایران استمرار داشت. افرادی در این دوران با پناهندگی به سفارت انگلیس و یا تحت الحمایه قرار گرفتن آنان از سوی آن دولت، در تأمین منافع آن کشور و خیانت به ایران تلاش جدی کردند.
با گسترش بست نشینی به سفارتخانه ها و مراکز مربوط، به دول خارج آنان با پناه دادن خود به خیانتکاران دخالت خویش را در امور کشور آشکار ساختند. در این میان انگلیس از این فرصت کمال استفاده را کرد و بر اساس فرمانی از شاه تمام کارمندان و تابعین نمایندگی بریتانیا (انگلیس) چه ایرانی یا غیر ایرانی از امنیت و حمایت دولت انگلستان برخوردار شدند که نمی بایست بدون اطلاع وزیر مختار انگلیس مجازات شوند.
بدین ترتیب خائنان به کشور در سایه حمایت انگلیس قرار گرفتند و بر اساس فصول معاهده سال 1857 پاریس، دولت انگلیس خود را ذی حق می دانست که از هر یک از اتباع ایران، حتی اگر در خدمت سفارت یا کنسول گری انگلیس هم نباشند حمایت کند.
بر اساس این قرارداد افرادی خود را تحت الحمایه قرار می دادند و از طرف سفارت ابلاغی به این شرح صادر می شد: «تا آن زمان که عالیجناب نسبت به شاه وفا دارند با تحت الحمایگی و صیانت آنان موافقت می گردد.»
از سوی دیگر، چون روسها ارامنه را تحتالحمایه خود میدانستند زمینه اختلاف و کشمکش این دو قدرت در ایران شد. از این رو دوران سلطنت قاجار را باید با عنوان «تحت الحمایه» مزین نمود.
اولین مسافرت او بهار سال 1290 ه .ق صورت گرفت. این در زمانی بود که بیش از نیمی از سلطنت پنجاه ساله خود را پشت سر گذاشته بود. ناصرالدین شاه این مسافرت را از طریق قفقاز و مسکو و سن پطرز بورگ انجام داد. میرزا حسین خان سپهسالار و جمع دیگری از درباریان در التزام رکاب او بودند(2).
در سال 1294 بنا بر پیشنهاد سپهسالار، ناصرالدین شاه مسافرت دوم اروپا را انجام داد.
ناصرالدین شاه کسی نبود که بتواند به عمق تحولات اروپا آگاه گردد و از لحاظ تکنیک و صنعت در کشور تحولی ایجاد کند. حد اعلای کار ناصرالدین شاه توجه به ظواهر و زرق و برق آن کشورها بود. از این رو می توان آثار سفر را منفی ارزیابی کرد. چون علاوه بر هزینه سنگین سفر، نزدیکی ایران به انگلیس موجب نگرانی روسیه شد و ایران وجه المصالحه دو دولت گردید و قرارداد «گروباچف _ گرانویل» بین روس و انگلیس مربوط به مسائل ترکمنستان و افغانستان منعقد شد. این قرارداد آثار شومی را برای ایران به ارمغان آورد.
عامل مذهبی (رهبران دینی)
از جمله عوامل بسیار مؤثر در زمینه سازی و رخداد نهضت عدالت طلبی و تعالیخواه مردم ایران، معرفت دینی و فرهنگ شیعی _ اسلامی مردم این سرزمین بود. را در بر گرفته بود؛ ولی عاملی که توانست این متغیرهای منفی را در هم بیامیزد و به جرقه هایی مبدل ساخته و آتشفشان نهضت را در این کشور فروزان سازد، اسلام و رهبران دینی آن بودند. چون مردم ایران از سرچشمه زلال مکتب اسلام و تشیع علوی سیراب بودند. آنان آموزه های علم اندوزی، امنیت و آرامش طلبی، تعالی خواهی، آزادگی، استقلال طلبی، عدالت جویی را از وحی و سنت فرا گرفته بودند.
چون اسلام عزیز بود که بزرگترین تمدن اسلامی را پدید آورده و در سرزمین فاقد اصول انسانی، مدینه فاضله را بنیان نهاد و هزار سال فروغ علم و اندیشه و ابداع، از افق سرزمین شرق، خاصه ممالک اسلامی می درخشید.
از این رو با توجه به آن سیاهبختی که مردم ایران را فرا گرفته بود، خردورزان ایران تنها راه نجات ملت و مملکت را بازگشت آنان به فرهنگ اصیل اسلامی دانسته و مردم را به اسلام فرا خواندند.
در گفتار سخنوران و کتاب های تألیف شده، آرمان خواهی اسلامی مطرح شد، برخی با نیش و طنز و مثل و داستان و بعضی دیگر با گفتار و نوشتار صریح علاج درد بیدرمان مردم را بازگشت به اسلام و معارف آن بیان کردند.
گزارش حوادث کوچک و بزرگ رخ داده در آن عصر دلیل و برهان بر این مدعاست. چون هر کجا خروش و فریاد و حرکت بود در رأس آن چهره ای روحانی می درخشید، و طلایه داران آن حرکت ظلم ستیز و مخالف وابستگی اهل ایمان بودند.»
انتهای پیام/ 161