به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، تأمل فلسفی در مورد ویروس کرونا ما را به سوالات زیادی در مورد این ویروس رهنمون میکند. سوالاتی که فیلسوفان مطرح دنیا هر یک در پی یافتن پاسخی به آن بودند و پاسخهایی نیز برای آن مطرح کردند.
در گفتوگو با «رحمان زاده» استاد «کنترا کاستا کالج» کالیفرنیا مطرح کردیم که در تاریخ نگاری عامیانه سکولار قضیهای به این صورت وجود دارد که گویا مرگ سیاه و نومیدی انسان قرون وسطایی از مسیح و کلیسا و مرگ نیمی از اروپا، تأثیر خیلی مهمی در گریز انسان از دین و آغاز مدرنیته داشته است.
هرچند این قضیه با وقایع تاریخی نمیخواند، اما میتواند ما را به این گزاره رهنمون کند که بحران کرونا (که ممکن است بیش از جنگ جهانی دوم مرگ به دنیای انسانها بیاورد) ممکن است سبب گریز مشابهی از علم شود یا لااقل به مذهب پرستش علم نقطه پایان بگذارد، نظر شما در این باره چیست؟ اکنون طبیعت قدرتش را به رخ ما انسانهای از خود مطمئن میکشد، اما پس از پایان بحران، همه چیز به روالِ طبیعی بازمیگردد و ماجرایی دیگر آغاز میشود. آیا هر تجربهای از این دست، باعث نمیشود ما بازهم، از تمدن مدرن، بیشتر قطع امید کنیم؟
سوال دیگری که از این استاد «کنترا کاستا کالج» کالیفرنیا پرسیدیم این بود که انسان میخواهد بداند و باید بداند که شرور چیستند و باید چگونه با آنها برخورد کند و چرا علم و تکنولوژی و اراده جمعی و فردی و مدیریت نظاممند و آزمایشگاه و دموکراسی و واتیکان و قم و زیارتگاه و … نتوانسته است آنها را نابود کند، چگونه میتوان به این پرسش پاسخ داد؟
متن زیر مشروح پاسخهای «اسدالله رحمان زاده» به این سوالات است.
«اسدالله رحمان زاده» اظهار داشت: مرگ سیاه یا طاعون در سال ۱۳۴۸ میلادی به سواحل اروپا رسید. تا سال ۱۳۵۰، سال عقب نشینی، یک چهارم تا نیمی از جمعیت (توافق عمومی بر ۳۰٪ است) به آن مبتلا شدند و درگذشتند. در سال ۱۳۶۲، ۱۳۶۸ و ۱۳۸۱، دوباره حمله کرد. چنان که به طور دورهای تا قرن ۱۸ نیز به این حملهها را ادامه داد.
وی ادامه داد: بسیاری معتقدند که این طاعون به علت گسترش تجارت در قرون وسطی از چین و دریای سیاه و مدیترانه بر پشت موشهایی که در کشتیها بودند به اروپا رسید؛ و دقیقاً به دلیل اینکه ارتباط جهانی بسیار گسترده نبود، مرگ و میر هم کمتر بود. به این معنا که اگر ما بیماری بدون علاج مشابهای در زمان حال داشته باشیم، احتمال مرگ و میر بیشتر خواهد بود.
وی افزود: مرگ سیاه تأثیری قطعی بر دو عرصه گذاشت: اعتقاد به مذهب و کلیسا از بعضی جنبهها کاهش یافت. در همین دوران است که بسیاری از صومعه نشینها و کشیشان درگذشتند. بیماری، بدون تبعیض همه را از هر طبقه و قشر اجتماعی و مذهب و آئینی، مبتلا کرد و کشت.
گفته میشود که کشیشان که وظیفه نشستن بر بالین بیمار در حال مرگ و شنیدن اعترافات او را داشتند، از خود گذشتگی بسیاری نشان دادند و بیش از جمعیت عمومی تلفات دادند (۴۰ تا ۴۵٪). بسیاری از کشیشان نیز ترک وظیفه کردند و این به نوبه خود به بدبینی مردم درباره دین افزودند. اما نکته مهمتر این است که، نوع درک از مسیحیت تغییر کرد. مسیحیت از قرن ۵ تاً ۱۶ میلادی قدرت سیاسی داشت.
پاپ شخصیتی سیاسی بود که امر او را پادشاهان باید اطاعت میکردند وگرنه تکفیر و طرد excommunicated میشدند و قدرت سیاسی خود را از دست میدادند. تأثیری که طاعون در قرن ۱۴ میلادی داشت این بود که نوع دریافت از مسیح به عنوان قدرت سیاسی مسلط به مسیح عذاب کشنده بر صلیب تغییر کرد. در همین دوران است که عارفان مسیحی مهمی مانند کاترین آو سیه نا Catherine of Siena، جولیان آو نورویچ Julian of Norwich، و تامس اِ کمپِس Thomas a Kempis ظهور کردند.
رحمان زاده گفت: در عرصه اقتصادی، طاعون بسیاری از رعایای وابسته به زمین و صاحبان زمین را کشت. این بیماری و مرگ و میر ناشی از آن سلسله مراتب اجتماعی اشرافیت و فئودالی را درهم شکست. بسیاری معتقدند این فروپاشی موجب تسهیل حرکت اجتماعی از یک طبقه به طبقه دیگر و تسریع ظهور رنسانس در اروپا شد.
وی ادامه داد: حال با این مختصر بنده میخواهم کمی بلند بلند فکر کنم. در زمان حال، ویروس کرونا تأثیری قطعی بر خیالبافی بشر معاصر و نخوت علمی-تکنولوژیک او داشت. اکثر فیلسوفان، جامعه شناسان، و اقتصاد دانان به نوعی به این موضوع اشاره میکنند.
همانطور که در قرون وسطی باور مسلط مذهبی تا حدی با مرگ سیاه متشتت شد، عُجب پیروزمندانه سکولار نیز، حداقل در سطوحی، با ویروس کرونا کمی خدشه دار شده است. اما این هرگز قابل مقایسه با طاعون قرون وسطی نیست. کل مرگ ناشی از ویروس کرونا در جهان تا به حال (۱۵ آپریل ۲۰۲۰) ۱۲۰،۰۰۰ بوده است. مرگ ناشی از کرونا هنوز چنان شدید و تکان دهنده نیست که بر باور عمومی انسانها تأثیر تعیین کنندهای داشته باشد. همچنین اگر ما به این واقعیت توجه کنیم که در اروپا، مسیحیت در قدرت سیاسی بود و بسیاری از فساد و زور و جور دستگاه پاپ رنج میبردند که نهایتاً به شروع اصلاحات لوتر در سال ۱۵۱۷ میلادی منتهی شد، آنگاه میتوان به تغییر دریافت از دین پس از مرگ سیاه تأمل کرد. همانطور که گفتم پس از مرگ سیاه مسیح از تخت قدرت به مسیح مصلوب و همدرد ستمدیدگان در قلوب مسیحیان تغییر مکان داد و دین اصلاح شد.
نکتهای که ما امید داریم که با شیوع تبعیض ناپذیر ویروس کرونا در سرتاسر جهان شاهد باشیم این است که در کنار تاثیرش بر تفکر مسلط سکولار، به اصلاح دریافت قدرت دینی و فرهنگ مسلط دینی در شرق کمک کند.
وی افزود: از طرف دیگر، تأثیر قطعی ویروس کرونا بر اقتصاد بین الملل، بیشتر جریانات چپ را به وجد آورده است، برای اینکه طبیعتاً برنامههای متمرکز دولتی که حال شاید به غلط نام «سوسیالیسم» را گرفتهاند، پاسخ کارآمد به بیماریهای همه گیر جهانی هستند. شما اگر به مطالبی که مارکسیستهای عزیز مینویسند توجه کنید آنها بسیار هیجان زده هستند که شاید این بیماری ما را یک قدم به سوسیالیسم نزدیکتر کرده باشد؛ و به نظر میآید این واقعه هیچ تأثیری بر باورهای معنوی آنها نگذاشته است. (به غیر از اینکه ژیژک در یک مصاحبه با تپق و گذرا اعلام کرد: ما موجودات معنوی هستیم we are spiritual beings).
رحمان زاده گفت: من این را خوب میدانم، برای اینکه روزگاری به معجونی از فلسفه و ایدئولوژی مارکسیسم و پست مدرنیسم اعتقاد داشتم و سپس در دوره دکترای فلسفه در یکی از معبترترین دانشگاههای آمریکا (UC Irvine) که دریدا و بدیو نیز در آن برنامههای سخنرانی و تدریس داشتند، نه با خودم، بلکه با درک پوچی تفکر سکولار و با برگشتن به سمت خداوند، و استغاثه به او و با عنایت او بیدار شدم.
الان اگر این حرف را به دوستان مارکسیست بگویم که هر نوع ایدئولوژی، چه مارکسیست و چه غیر عملاً فاقد انتولوژی مستحکم و منسجمی هستند و در اساس نیهیلیستی میباشند، آنها با توجه با عملکرد خشن، فاسد، نامهربان، و تقابلیِ کسانی که خود را مذهبی و مؤمن میدانند به این حقیر خواهند خندید، چنانچه که روزی بنده به دیگران میخندیدم. مسلمانان و مؤمنان اگر امید خدمت به دین و خداوند دارند اول یا همزمان باید خویش را مشاهده و تزکیه کنند.
وی ادامه داد: بنده همه مؤمنان را دعوت میکنم که فکر خود را به مباحث اجتماعی-فلسفی معاصر و اهمیت ایمان به خداوند در همه عرصههای فکر باز کنند، برای اینکه کار خداوند گاهی به نحوی است که از درون بد، خوب را برمی انگیزد، یا نشان میدهد چگونه از درون خوب، بد ممکن است رشد کند.
به مثال موسی و اینکه او را فرستاد که توسط دشمن خدا و دشمن خودش بزرگ شود فکر کنید. به داستان یوسف نگاه کنید که چگونه از طریق دشمنی برادرانش رویایش متحقق شد. در تعالیم و مباحث فلسفه معاصر از هایدگر تا فوکو، آگامبن، نگری-هارت و دیگران درسهای بسیاری است که مؤمنان میتوانند پرورندگی ربّ را ببینند؛ و امید داشته باشیم که آنان نیز زمانی به این واقعیت بیدار شوند که خداوند و ایمان به او واقعیترین واقعیت است، و بدون روی کردن به این تجربه و ثبت و تدوین ظهورآگاهیِ (به قول دکتر حکمت) و یا پدیدارشناسیِ (به قول این حقیر) ایمان پیشافلسفی، ما پاسخی برای نیهیلیسم و دریافت حقیقت و راه درست در هیچ عرصهای نخواهیم داشت.
آموزش از جنبههایی از فلسفه سکولار به نوعی به ما نشان میدهد که یک وجه از کفر و ظلم چگونه در جهان معاصر سازماندهی میشود. اما همچنین شایسته است که فرد مؤمن به بی بنیادی ایدئولوژی سکولار شاعر باشد. برای مثال نگری-هارت با درس گیری از فوکو معتقدند که:
«تولید (زیست- سیاسی biopolitical production)، علاوه بر تولید کالاهای مادی، همة سویههای زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، و فرهنگی را شامل میشود و آنها را تولید میکند. این تولید زیستی-سیاسی و گسترش امر مشترک آن مبنای تحقق دموکراسی جهانی است (نقل قول از مقاله «زیست-قدرت در اندیشه سیاسی فوکو، آگامبن، و نگری» نوشته رضا نجف زاده، ص ۱۶۷)
وی افزود: یعنی آنان میخواهند نشان دهند چگونه جوامع پیشرفته کنترلی غرب با اتخاذ سیاستهایی که در عمل، نه فقط سرمایه داری شرکتی کالا تولید میکند، بلکه این زیست-سیاست biopolitics «بیانگر کنترلی است که در همه ژرفای آگاهیها و بدنها و در همه مناسبات اجتماعی بسط و گسترش مییابد.» (ص ۱۶۶).
با درک این حقایق، آنها امید دارند که خود این قدرت به ضد زیست-قدرت biopower مسلط به کار گرفته شود و موجب تحقق دموکراسی جهانی شود. مؤمنان باید به دقت به ساختار جوامع معاصر آگاه باشند. اما بعد، امثال نگری و هارت، مانند گذشته من، آنگاه که این مشفق «من» بود، گمان میبرند که با کلمات پر طمطراق، مانند این دیدگاه آنتونیو نگری در پایین، قادر به این هستند که به زندگی معنایی دهند:
«از دید نگری و هارت، جهانی سازیِ مسلح عرصة تقابل زیست (سیاست با زیست) قدرت است: یعنی نیروهای آزادی در برابر نیروهای انضباط و کنترل؛ دموکراسی در برابر سلطه؛ میل به زندگی در برابر ترس از مرگ؛ وضعیت استثنا یی سازنده در برابر وضعیت استثنایی ویران گر؛ اکنون مرده در برابر آیندة زنده؛ آفرینش در برابر فساد؛ جمهوری در برابر آریستوکراسی؛ میل درون بودی در برابر سلطة استعلایی؛ قدرت سازنده در برابر قدرت برساخته و مستقر؛ و انبوه خلق در برابر امپراتوری.» (ص ۱۶۷)
رحمان زاده گفت: انواع گوناگون مارکسیسم سعی دارند به خویش رسالتی مسیحایی دهند، در حالی که معتقدند خدا مرده است. در دنیایی بدون معنا و تصادفی که بطوری ریزومیک (دیدگاه دلوز) به نوعی بدون ریشه و انتها و مقصد رشد میکند، «نیروهای آزادی» یعنی چه؟ در دنیایی که در آن زندگی زیرمجموعه مرگ و حاصل تعامل عوامل مرده است، «میل به زندگی» برای «میل به زندگی» به معنای نیچه ای-دیونسی Dionysian آن آیا چیزی غیر از پوچ گرایی و خنده دروغین فردی نیست که در تاریکی میترسد؟ آیا برای فردی که هستی را مرده و فاقد هرگونه مقصودی میداند، آینده زنده است؟
وی ادامه داد: ویروس کرونا فقط کسانی را میتواند کمی تکان داده و بیدار کند که از چمبره این کلمات پرطمطراق خود را آزاد کرده و قلب خویش را با عنایت الهی به او و آیاتش باز کنند؛ و در این هنگام و فقط در این هنگام، با عنایت الهی چنان ذات پایدارنده آنها تکان خواهد خورد که به تکریم و سپاس بر زانوانشان به رکوع و سجود خواهند افتاد:
أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ ﴿۴۶﴾ ۲۲
آیا در زمین گردش نکرده اند تا دلهایی داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوشهایی که با آن بشنوند، آری دیدگان نیست که نابینا میشوند، بلکه دلهایی که در سینهها هست هم نابینا میگردند. (۴۶) ۲۲
وی افزود: نکته دیگر درباره اثر شیوع ویروس کرونا اینست که این ویروس همه ما را خانه نشین کرده است. برای مدتی ما را از این مسابقه و رقابت بیرحمانه معاش و سیاست و دشمنی بیرون کشیده است. همه جهانیان به این نکته شاعر شدهاند که این وقت تأمل است. «قرنطینه» واژهای است با ریشه مذهبی. quadraginta کلمهای لاتین است به معنی ۴۰، که به ۴۰ روزی که عیسی مسیح در بیابان روزه گرفت ارجاع میشود. همزمانی قرنطینه جهانی ما بر اثر ویروس کرونا با لنت مسیحی که مسیحیان برای ۴۰ روز در همآوایی و همدلی با عیسی مسیح روزه میگیرند و پیش از عید پاک است، روزی که مسیح باز زنده شد و بین ۲۱ مارچ تا ۲۵ آپریل است، یعنی همین روزها، و تقارن همه اینها با فصح یا پسح Passover یهودیان (جشن روز آزادی یهودیان از مصر)، و رمضان مسلمانان در این سال، برای بسیاری از مؤمنان بوی پیام الهی را میدهد که از این هیاهو کمی خارج شویم و به عبادت خداوند بپردازیم.
رحمان زاده در پاسخ به این سوال که انسان میخواهد بداند و باید بداند که شرور چیستند و باید چگونه با آنها برخورد کند و چرا علم و تکنولوژی و اراده جمعی و فردی و مدیریت نظاممند و آزمایشگاه و دموکراسی و واتیکان و قم و زیارتگاه و … نتوانسته است آنها را نابود کند؟ گفت: سوال شما سه بخش دارد: بخش اول اینست که چرا اینهمه علم و دعا نمیتواند شر را در دنیا از بین ببرد؟ سوال دوم اینست که مؤمنان چگونه میتوانند به مسئله شر پاسخ گویند؟ و سوال سوم اینست که تأثیر دعا و نیایش مؤمنان بر شر چیست؟
وی ادامه داد: در پاسخ به سوال اول باید بگویم که این ایده که ما بتوانیم شرور را نابود کنیم حرف عجیبی است. نگاه کنید که یک ویروس کوچک که حتی نمیشود گفت زنده است جهان را به زانو آورده است، چگونه ما میتوانیم صحبت از نابودی شرور کنیم؟ ما موجوداتی شکننده هستیم که به درون زیست سپهر biosphere سیم کشی شدهایم. عملاً هوا و آب و نور و غذا در بدن ما جریان دارند و اگر برای مدتی بالنسبه کوتاه هرکدام از این منابع قطع شوند ما خواهیم مرد. چگونه میشود توقع داشت که همه شرور از بین بروند؟ای آنکه غمگنی و سزاواری / اندر نهان سرشک همی باری. // هموار خواهی کرد گیتی را؟ / گیتی است کی پذیرد همواری؟
وی افزود:، اما پاسخ به مسئله شر وظیفه مؤمنان است. خداناباوران مشکلی با مسئله شر و ویرانی و مرگ ندارند برای اینکه که آنها وجود شر در دنیا را دلیلی بر تآیید نظر خویش میگیرند. لاکتانتیس گفته زیر را به اپیکور نسبت میدهد:
«او میگوید، خدا یا میخواهد شرور را از بین ببرد و قادر نیست؛ یا او قادر است، و مایل نیست؛ یا او مایل نیست و قادر نیست، یا او هم مایل است و هم توانایی دارد. اگر او بخواهد و ناتوان باشد پس ضعیف است، که مطابق با شخصیت خدا نیست. اگر او قادر و مایل نباشد، حسادت میکند، که با خدا در تضاد است. اگر او نه مایل باشد و نه قادر، او هر دو حسود و ضعیف است، و بنابراین خدا نیست. اگر او هم مایل و هم توانا باشد، که به تنهایی برای خدا مناسب است، منبع بدیها از کجاست؟ یا چرا او آنها را برطرف نمیکند؟»
وی گفت: اپیکور و ولتر (در کتاب «کاندید») و دیگران بارها و بارها مسئله شر را مطرح کردهاند؛ و با این حال احساس میکنم آنها از فقدان تخیل رنج میبرند.
وی ادامه داد: ما قادر به درک دلیل نهایی رنجهای روی زمین نیستیم. ما میبینیم که بسیاری از مردم در بیماریها، بلایای طبیعی، جنگ و بی عدالتی رنج میبرند. ما برای کمک به دیگران اینجا هستیم. این تمام مطلب است. چرا بسیاری از کودکان باید رنج بکشند؟ این سوال را از یک دیدگاه محدود میپرسیم. از درون نیازها و خواستههای بشر، مجموعهای از احکام را ساخته و این داوریها را معیار خیر و شر قرار میدهیم. با این حال، اگر از تخیل خود استفاده کنیم، دشوار نیست که دریابیم که تصویر بزرگ را نداریم.
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ. لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ. (۲۲،۲۳) ۵۷
هیچ مصیبتی در زمین و به جانهای شما نرسد مگر آنکه پیش از آنکه آن را آفریده باشیم در کتابی است، بیگمان این امر بر خداوند آسان است. تا آنکه بر آنچه از دست شما رود اندوه مخورید و بر آنچه به شما بخشد شادمانی مکنید، و خداوند هیچ متکبر فخر فروشی را دوست ندارد (۲۲،۲۳) ۵۷
رحمان زاده گفت: اگر به موضوع مرگ سیاه در قرون وسطی و تأثیر آن بر اعتقاد مردم به مذهب برگردیم، نکته دیگری نیز توجه ما را به خود جلب میکند. همانطور که گفتم مرگ سیاه در اوایل قرن ۱۴ میلادی سلسله مراتب فئودالی را متزلزل کرد و زمینه را برای شروع رنسانس و تغییر بافت اجتماعی مهیا کرد. مسیحیانی که از خداوند و کلیسا نومید شده بودند، تصویر بزرگ را نداشتند. زیرا این تغییرات در تحلیل نهایی به درک بهتری از مسیحیت منجر شد. شاید آنها باید به نقش خویش در جامعه فئودال و و سلسله مراتب ستمگرانه آن تآمل میکردند. برخلاف پروستانیسم، اسلام، ایمان و عمل صالح را با هم میآورد. مؤمنی که عادل نباشد و در راه مردم گام بر ندارد و احساس نوعی مسئولیت اجتماعی نکند (برای مثال زکات ندهد) یا به تهیدستان کمک نکند مؤمن نیست.
همین طور مؤمنی که به آنچه که در دنیا و علم در دنیاست توجه نکند و آیات خداوند را در علوم پیگیری نکند از راه درست منحرف شده است. مرگ سیاه در قرن ۱۴ میلادی تکان محکمی به بافت اجتماعی داد. ویروس کرونا تکان خفیفی به بافت اجتماعی موجود داده است. به جای گلایه خوبست از خود بپرسیم آیا ما آنطور که قرآن از ما میخواهد علم خویش را در مشاهده طبیعت و درک آن گسترش دادهایم؟ آیا ما ساختار اجتماعی عادلانهای به وجود آوردهایم؟ صرف اینکه بنده مؤمن باشم، اما برای ایجاد ساختاری عادلانه تلاش نکنم مرا از عذاب معاف نمیکند. به علاوه اینکه خداوند ساختارها و آینده آنها را میبیند. ما مسئول ساختارها هستیم.
وی ادامه داد: در قرآن ما داستان یک شخصیت الهی را داریم که از آینده آگاهی دارد و موسی میخواهد با او سفر کند تا حکمت الهی را بیاموزد. در ادبیات بعدی، این شخص الهی «خضر» نامیده میشود. خضر از موسی میخواهد صبور باشد، زیرا موسی هیچ آگاهی از آینده ندارد. موسی قول صبور بودن را میدهد.
خضر سوراخهایی را در قایق یک ماهیگیر فقیر ایجاد میکند، دیواری خراب را تعمیر میکند، و پسری را میکشد. هر بار، موسی به رفتار او اعتراض میکند. خضر پس از توضیح حکمت اعمال خویش، موسی را ترک میکند. خضر میگوید که برای جلوگیری از مصادره قایق توسط یک پادشاه مستبد، او سوراخهایی در این قایق ایجاد کرد. دیوار را تعمیر کرد تا میراث دو یتیم را در زیر دیوار مصون دارد؛ و پسر را به قتل رساند، زیرا او تبدیل به یک کافر بدخواه و عصیانگر شده و باعث رنج والدین پرهیزگار خود خواهد شد. وقتی اتئیست (بی دین) بودم، مخصوصاً از کشتن پسر آشفته میشدم. اما این قسمت همه چیزهایی را که میخواهیم در مورد «مسئله شر» و تئودیسه بدانیم، بیان میکند.
قوانین و مقررات ما، حقوق بشر و مراحل قانونی، همه ابزارهای ارزشمندی برای موجودات محدودی مانند ما هستند تا عادل باشیم. این حدود، توسط خداوند تعیین شدهاند و قرآن به طور مکرر از انسانها میخواهد که از حد تجاوز نکنند، یا کودکان، و به ناحق، مردم را نکشند. قرآن میگوید زندگی مقدس است و حتی کشتن یک فرد به ناحق، مانند کشتن کل نوع بشر است (۵-۳). حتی در داستان ابراهیم و قربانی کردن پسرش، قرآن تأکید میکند:
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ. فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ. وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ. إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ. (۳۷-۱۰۲ تا ۱۰۶)
و، چون در کار و کوشش به پای او رسید، [ابراهیم]گفتای فرزندم من در خواب دیدهام که سر تو را میبرم، بنگر [در این کار] چه میبینی؟ [اسماعیل] گفت: پدر جان آنچه فرمانت دادهاند، انجام بده، که به زودی مرا به خواست خداوند، از شکیبایان خواهی یافت. آنگاه، چون هر دو [بر این کار]گردن نهادند و او را بر گونهاش به خاک افکند. ندایش دادیم کهای ابراهیم رؤیایت را به حقیقت باورداشتی، ما بدینسان نیکوکاران را جزا میدهیم. بیگمان این آزمونی آشکار است. (۳۷- ۱۰۲ تا ۱۰۶)
رحمان زاده گفت: بنابراین، خداوند ما را از کشتن کودکان منع کرده است و رؤیای کشتن فرزند برای آزمون ابراهیم نیز به او نیامد تا زمانی که پسرش به سن داوری رسید تا برای خودش تصمیم بگیرد. با این وجود، من نمیتوانستم کشتن آن جوان توسط خضر را در سوره کهف هضم کنم، و در درد و رنج یافتن یک تئودیسه، عدم توانایی در درک اقدامات خضر همچنان در گوش من زنگ میزد.
وی ادامه داد: میتوانید ببینید که در کجا به اشتباه میرفتم؟ من اعمال خداوند را با معیارهای اخلاقی انسانها میسنجدیدم. حس رحمت و عدالت خداوند و نحوهای که خداوند آنها را اجرا میکند با ما متفاوت است. برای موجودات محدودی مانند ما، که به تصویر بزرگ کور هستیم، اخلاق ارزشی ذاتی دارد، زیرا ما موجودات محدودی هستیم و به معنای واقعی کلمه با اعمال و عادت خود شخصیت و سرنوشت خود را میسازیم.
این دلیلی است که اخلاق فضیلت ارسطو برای ما معنی دارد و سخنان گاندی برای ما عزیز است: «اعتقادات شما تبدیل به افکار شما میشوند. افکار شما به کلمات شما تبدیل میشوند. سخنان شما به اعمال شما تبدیل میشوند. اعمال شما به عادت شما تبدیل میشوند. عادات شما تبدیل به ارزشهای شما میشوند. ارزشهای شما به سرنوشت شما تبدیل میشوند.»
وی افزود: با این وجود، خداوند منشأ اخلاق و معنویت است و دیدی روشن از آغاز و پایان داستان دارد. همچنین خداوند مانند ما جسم و روح محدودی نیست، چنان که اعمال آنها سرنوشت او را خلق کند. اعمال خدا سرنوشت همه موجودات زنده و جهان را تعیین میکند.
قیاس کاذب من، طنین انداز اضطراب انسانها درباره مسئله شر است، همانطور که ما آن را درک میکنیم: دیدن کودکان در حال مرگ در بیمارستانها و همه کسانی که در بلایای طبیعی و جنگها و تخریبهای مشابه میمیرند. این تصویر فقط به این دلیل که ما قادر به درک آن نیستیم، در قضاوتهای ارزشی ما قابل قبول نیست. با این وجود، عدالت و رحمت خدا ممکن است شامل کشتن کودکان خردسال و حتی نسلها و نوعهای گوناگون باشد، زیرا اخلاق خداوند همزمان شامل ارزشهای درونی و بیرونی اعمال او هستند.
وی ادامه داد: برای درک این نکته، بگذارید دیدگاه اخلاقی غیر نتیجه گرایی و وظیفه گرایی کانت non-consequentialist Kant’s deontology ethics و فایده گرایی پیامد گرایانه میل utilitarianism consequentialist Mill’s را در نظر بگیریم. کانت بر حسن نیت در انجام وظیفه شخص به عنوان معیار اخلاقی تأکید میکند، و میل نتیجه کارها و چگونه آنها بیشترین سعادت را برای حداکثر افراد فراهم میکند. خُب، برای خدا ارزش درونی «اراده خوب» و ارزش بیرونی «نتیجه خوب» بر هم منطبق شدهاند. این بدان معناست که عمل خدا همزمان و به نحوی خودجوش و همراستا از «حسن نیت» ناشی شده و به سمت «نتیجه خوب» نشانه میرود، زیرا خداوند قادر و عالم مطلق و رحمان و رحیم و وَدُود است.
رحمان زاده گفت: این بدان معناست که «اخلاق» ethics خدا «منش» ethos خدا (عادت، عرف، شخصیت) را خلق نمیکند. تشخیص و درایت خداوند این است که چگونه زندگی در جهان میتواند جهت خیر، عدالت، تعادل و پاکی را بگیرد — یعنی جهت پرستش او. خداوند برای این منظور محدودیتهای اخلاقی را برای ما تعیین کرده است. در تحلیل و تصویر نهایی، هنگامی که ما بصیرت راه صحیح را از دست میدهیم و سیستمها و جوامع فاسد و ناعادلانه را ایجاد میکنیم، «رسم و راه و منش» ethos ویران شده ما مسری و همه گیر میشود و فرزندانمان و دیگران را در بر میگیرد. خداوند میتواند آینده را ببیند و اینکه چه چیزی برای «منش» ethos ما بهتر است؛ بنابراین برای خدا، و نه برای ما، کاملاً عادلانه و معنادار است که، اگر خداوند نتیجه بگیرد که این سیستم فاسد آیندهای ندارد و تنها اثر مثبت آن این است که به یک نشانه در آستانه جاده هلاک تبدیل شود، تمام نسلها و فرزندان آنها را نیز نابود کند: قوم فرعون، و همچنین اقوام نوح، لوط، صالح، هود، شعیب در قرآن نمونههای آن هستند. این بینش، بلایای طبیعی مانند ویروس کرونا و مرگ سیاه طاعون و زلزلهها و سیلها را نیز توضیح میدهد.
وی ادامه داد: سوال سوم شما درباره اینست که چرا دعای اینهمه مؤمنان به حاصل نمینشیند. چرا خداوند نالههای اینهمه مؤمن را که دعا میکنند که ویروس کرونا از بین برود و مردم بیگناه را نکشد نمیشنود؟
وی افزود: ما در هر وعده نماز میگوئیم: «ایاک نعبدو و ایاک نستعین. اهدنا الصراط المستقیم. صراط الذین انعمت علیهم. غیر المغضوب علیهم؛ و لا الضالین.» «تو را عبادت میکنیم و از تو یاری میجوییم. ما را به راه راست هدایت کن. به راه آنان که نعمت یافتند. نه راه آنان که مورد خشم تو واقع شدند، و نه راه گمراهان.» خب، این دعای هر روزه ماست و پر از درخواست شخصی است. ما از خداوند هدایت میخواهیم. بنده تا ۴۵ سالگی و تا دوره دکترای فلسفه سرگشته بودم و کم کم که از فلسفه سکولار در پاسخگوییش به معنای زندگی ناامید شدم، و به این نتیجه رسیدم که این فلسفهها مانند خانههای شنی هستند که به نیهیلیسم منتهی میشوند، روی به خداوند کردم و گفتم که اگر هستی مرا هدایت کن. شرح مفصل آنچه بر این مشفق گذشت را در کتاب خاطراتم به نام: «خرسی مردی را خورد: تأملی فلسفی بر زندگیم» خواهم نوشت. اما اینجا مختصراً بگویم که از پاسخ خداوند چنان شکه شده بودم که دوره دکترا را رها کردم. یعنی دیگر نمیتوانستم فلسفه سکولاری را که بر اساس هایدگر، فوکو، و ویتگنشتاین میپرداختم ادامه دهم. به عنوان یک شاگرد فلسفه، به این سادگی حاضر نمیشدم که علائمی یا تقارن حوادث را به خداوند منسوب کنم. در عرض ۵ سال خداوند به شکل منسجمی مرا هدایت کرد. از درک حضور الهی چنان تکان خورده بودم که تمام ساختار فکری سکولار مرا در هم ریخت و برای مدت دو سال سکوت کردم. یعنی سلام علیک میکردم، اما بحث نمیکردم. ساکت بودم. پس از آن زندگی بنده به کلی تغییر کرد. بهتر شد. انسانتر شدم. عادات بدم را بیشتر و بیشتر ترک کردم. به وطنم برگشتم. به خانوادهای که برای ۲۵ سال از آن غفلت کرده بودم برگشتم و طلب مغفرت کردم.
منظور من این است که بگویم ناگهان به این واقعیت بیدار شدم که خداوند با تک تک ما رابطه شخصی میگیرد، و تلاش میکند که ما را هدایت کند. خداوند در تمام عرصههای طبیعی و روزمره ما حضور دارد. به این معنا که ما نتایج اعمال و درک خود از زندگی را میبینیم و خداوند دائماً در کار هدایت و راهنمایی ماست؛ و اگر از خداوند در هر وعده نماز درخواست کمک و هدایت میکنیم، بنا به صلاح ما، اگر قلبمان سیاه و تاریک نشده باشد، با همان حوادث و عواقب عمل، خداوند همه چیز را به نوعی میچیند که هدایت شویم. به داستان یوسف نگاه کنید. چگونه همه حوادث که نتیجه عواقب عمل افراد بودند چنان چیده شدند تا رؤیای یوسف متحقق شود. حسادت برادران، به چاه انداختن یوسف، پیدا کردن او توسط کاروان، نجات و توجه از طرف خانوادهای قدرتمند و بعد داستان زلیخا و زندان رفتن یوسف، قدرت تعبیر خواب او…همه و همه نشان میدهد که خداوند دارد نه فقط یوسف، بلکه همه را، برادرانش را، زلیخا را به سمت راه راست هدایت میکند. به نوعی که در انتها برادران و زلیخا توبه میکنند و توبه شأن پذیرفته میشود.
رحمان زاده در پایان گفت: این در مورد حوادث طبیعی نیز صادق است. همه حوادث طبیعی برای حکمتی است. همانطور که در مورد مرگ سیاه در اواخر قرون وسطی گفتم، دینی که در قدرت بود به تباهی رفته بود. جامعه فئودال و نابرابر اریستوکراسی، سیستمی ظالم خلق کرده بود؛ و مسیحیتی که در قدرت بود، خود این سیستم ظالم را صیانت میکرد. معتقدم که خداوند سبحان الله و پاک است. هرچه که اتفاق میافتد برای هدایت نوع بشر است، از جمله ویروس کرونا.
منبع: مهر
انتهای پیام/ 900