به گزارش خبرنگار دفاعپرس از مشهد، شهید «احمد ملکنژاد» در یکم فروردین سال ۱۳۴۱ در مشهد متولد شد. وی در ۲۳ فروردین سال ۱۳۶۲ در حالی که مسئولیت واحد اطلاعات عملیات تیپ امام صادق (ع) را بر عهده داشت به همراه دو تن از همرزمانش در منطقه «شرهانی» به فیض شهادت نائل آمد.
روایت سردار شهید «محمدحسن نظرنژاد» در خصوص نحوه شهادت «احمد ملکنژاد»
عملیّات «والفجر ۱» در تاریخ ۲۱ فروردین سال ۱۳۶۲ در ساعت ۹ شب با رمز یاالله یاالله یاالله آغاز شد. ما در ساعت اوّلیّه، خطوط دفاعی دشمن را که در کانال و میدان به عرض ۱۵۰۰ متر بود شکستیم و خودمان را به ارتفاعات ۱۱۲ و ۱۰۶ نزدیک کردیم. از طرف دیگر هم گردان الحدید به ارتفاعات ۱۲۲ رسیدند.
اوّل صبح بود که من با چند تن از مسئولین تیپ امام صادق (ع) خودمان را آماده کردیم که با یک جیپ به خطّ مقدّم برسانیم و خط را تثبیت کنیم. وقتی از منطقه پیچ انگیزه به سمت ارتفاعات ۱۱۲ در حرکت بودیم به کانال و میدان اوّلیّه دشمن رسیدیم و از آن عبور کردیم. به طرف کانال دوّم دشمن به سرعت پیش میرفتیم که ناگهان متوجّه یک موشک مالیوتکا شدیم که از سمت دشمن به طرف ما میآمد. من که رانندگی ماشین را به عهده داشتم ماشین را به سرعت از جادّه منحرف کردم که شاید موشک مالیوتکا به ماشین اصابت نکند.
مقدّرات الهی باعث شد که موشک به طور کامل به ماشین اصابت نکند. ماشین ما روی چرخ حرکت میکرد و موشک از مقابل ماشین عبور کرد و به زیر دیفرانسیل ماشین اصابت کرد. در اینجا ماشین حدود چهار متر به سمت آسمان پرتاب شد در این موقع من متوجّه شدم که روی زمین افتادم و کمرم بسیار درد میکند. بلند شدم و دیدم که تکّههای ماشین هر یک به طرفی پرتاب میشود. از میان ماشین تکّههای پاره پاره شده برادرانی را که با من بودند میدیدم که بر زمین میافتاد. این برادران عبارتند بودند از شهیدان «احمد ملکنژاد» معاون طرح و عملیّات، «مهدی قرصزر» معاون خط و «غلامعلی دودمان» مسئول تخریب که این سه شهید در آن حادثه با من بودند و تنها بازمانده آنها من بودم. در این موقع بود که وجود برادران امدادگر را در کنار خود احساس میکردم و این برادران مرا به بیمارستان صحرایی پشت جبهه انتقال دادند.
فرازهایی از وصیتنامه شهید احمد ملکنژاد
اکنون که دیگر لحظاتی تا سرنوشتسازترین حمله اسلامیمان بر کفار نمانده و هجومی بر آنان در حال تکوین است که همچون جنگ بدر از برای اسلام ارزشمند میباشد و پیروزی بزرگی در حال تحقق یافتن است چگونه میتوانم به خاطر این بزرگترین نعمت الهی شرکت در جهاد آن هم در چنین شبهایی که در عظمت آن قرآن چنین (میفرماید) و ما ادراک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر، شکر خدای را بهجا آورم که چرا که اگر تمامی وجودم به ذکر خدا به پردازد عظمت و رحمت او آنچنان بزرگ است که ذرهای از آن را نمیتواند پاسخ گوید.
بارالها، هر چند در خود لیاقت شهادت و انتخاب شدن را به خاطر گناهان و نافرمانیها از دستوراتت نمیبینم اما لطف و گذشت تو مرا تا حدی امیدوار کرده است.
پروردگارا چگونه خواهم توانست زمانی که بزرگترین نعمت الهی نصیب میگردد آنگاهکه لباس مقدس پاسداریم از اسلام به خونم گلگون شود سپاسگزارت باشم، ولی اگر چنانچه چنین سعادتی نصیبم شد و جان بیارزشم را توانستم در راه اسلام فدا کنم چند سخنی دارم هر چند که کوچکتر از آن هستم که برادران عزیز پاسدارم را تذکر دهم فقط و فقط آنها را به حفظ حرمتها سفارش میکنم و از آنان میخواهم اکنونکه پاسداران الگویی از برای مردم میباشند آنها هم با رعایت اخلاق اسلامی الگوی نمونهای از برای مردم باشند.
انتهای پیام/